اگر امروز ردپایی از اندیشه تشیع در منطقه جهان اسلام و به ویژه ایران اسلامی وجود دارد، دلیل آن همین تدبیر امام کاظم (ع) در آن زمان بود تا این معارف اهل بیت (ع) زنده و پایدار بماند.

شهادت امام کاظم علیه السلام

بنا به نگرش اسلام، فرزندآوری فواید فراوانی دارد و داشتن فرزند و باقی گذاشتن نسلی صالح برای هر مسلمانی، یک امر مبارک و میمونی تلقی می‌شود. سزاوار نیست هیچ مسلمانی به اختیار خود بدون ذریه بماند. قرآن کریم از فرزند تعبیر به باقیات و صالحات به کار برده است: «مال و فرزند، زینت زندگی دنیا هستند و نیکی‌های ماندگار ثوابش نزد پرودگار تو بهتر و امید بخش‌تر است.»(کهف/ 46)


رسول خدا صلی الله علیه و آله توصیه‌های فراوانی درباره فرزندآوری دارند که باید از آن‌ها برای جلوگیری از تحدید نسل استفاده کرد. از منظر اسلام، فرزندآوری نه تنها برای والدین او مایه خیر و برکت است، بلکه در سطح کلان جامعه بشری نیز بسیار ارزشمند تلقی می‌شود.


در میان ائمه معصومین(علیهم السلام)، با توجه به شرایط زمانی امام موسی کاظم(علیه السلام) الگویی تمام عیار برای سیاست جمعیتی و فرزندآوری مسلمانان هستند.


پیشوای هفتم شیعه در خانواده مقدس و در هاله ای از قدس و تقوا به دنیا آمد. از پدر و مادری به وجود آمد که دارای ارحام مطّهر و اصلاب شامخه بوده‌اند. دوران حیات او مصادف است با آخرین نفسهائی که از دودمان اموی بیرون آمد در واقع بنی امیه در حال نزع روان بود.


طبیعی است که جامعه و عصر کودکی او، عصر بحران باشد زیرا از یک سو بنی امیه در حال جای خالی کردن است و از سوی دیگر بنی عباس درحال جان گرفتن و ریشه دار شدن؛ و در این کشمکش بود که بزرگ‌ترین واقعه تاریخ فقه اسلام جان گرفت و اتفاق افتاد.(1)


شیخ مفید درباره‌ی آن حضرت می‌گوید : «کانَ ابُوالحسن مُوسی (ع) اَعبَدَ اَهلِ زَمانِهِ و اَفقَهَهُم و أسخاهُم کفّاً و اکرَمَهُم نفساً» (2)


ابوالحسن موسی (علیه السلام) پرستنده‌ترین و سخی‌ترین و با شخصیت‌ترین اهل زمان خود بود.


و همچنین یعقوبی، موّرخ شهید درباره‌ی وی می‌نویسد :(3)


«و کانَ موسی بن جعفر (ع)» مِن اَشَدِّ النّاسِ عبادَهً، «عابدترین مردم زمان خود بوده است.»


امام کاظم (علیه السلام) دردوران امامت خود با چهارتن از زمامداران بنی عباس معاصر است که هرکدام بلای جان و آفت ایمان بودند و امام درباره هریک موضع ویژه ای داشت. آن چهار عبارت بودند از :


– پس از شهادت پدر، حدود 10 سال با منصور زندگی گذراند (حدود سال 158)


– مدت 10 سالی را هم با مهدی عباسی گذراند (حدود سال 169 هجری)


– حدود یکسال و 3 ماه را با هادی عباسی گذراند (حدود سال 170 هجری)


– حدود 15-14 سال را با هارون گذراند (حدود سالهای 185 هجری).(11)


امام موسی کاظم(ع) به دستور هارون الرشید با زهر مسموم شد و شهادت آن حضرت را جمعه هفتم صفر یا پنجم یا بیست و پنجم رجب سال 183 ق در 55 سالگی گفته اند.

اوضاع فرهنگی و اجتماعی امام کاظم (ع)
عصر امام از دید فرهنگی زمان ظهور و بروز مکتب‌ها و انحرافات فکری و عقیدتی در جامعه و عصر برخورد اندیشه در جامعه اسلامی است. مکاتب گوناگون وفلسفه های مختلفی فرصتی برای بروز و ظهور یافتند.


یکی از موارد فرهنگی آن زمان، پیدایش چندین فرقه فعال بود که در پایان قرن اول و اوایل قرن دوم هجری شکل گرفت.


خوارج، مرجئه، مهمیه و معتزله مهم‌ترین آن‌ها بودند. هر یک از اینان در زمینه ای خاص، عقایدی داشتند و به ترویج آن‌ها مشغول بودند. آنچه می‌توان گفت: این که حکومت اموی با هیچ یک از این گروه‌ها توافقی نداشت و عملاً در خراسان با مهمیه و مرجئه درگیر بود، چنانکه در نواحی دور دست جنوب ایران، مشغول نبردهای سخت با خوارج بود. معتزله نیز جز در مواردی محدود قدرت چندانی نیافتند. در این میان وضعیت شیعه نیز در برابر امویان و مذهب عثمانی ساخته آن‌ها روشن بود.


مردم به پیروی از فرمانروایان خود، به دنبال آئینی بودند که افرادی هم چون ابن شهاب زهری و پیش از آن عروة بن زبیر و پیش‌تر از وی ابوهریره و عمرة بن جندب انتشار می‌دادند. آن‌ها احساس می‌کردند که باید مردم را به وسیله «حدیث» فریب دهند. (4)


یکی از اقدامات امامان شیعه این بود که در مقابل این احادیث و به مضمونی دیگر «اهل حدیث» بایستند، به طوری که در موارد لازم تحریفات و جعلیّات را پاسخ داده و همچنین نادرستی برداشتهای عامیانه وظاهرانه آنان را در تفسیر برخی از آیات متشابه و احادیث نشان دهند.


امام کاظم (ع) خود شخصاً وارد بحث می‌شد و هم اصحاب را تشویق می‌کرد، تا نظرات اهل بیت را در میان مردم منتشر کنند. هشام بن حکم از قوی‌ترین اصحاب امام صادق و امام کاظم برای انتقال دیدگاههای اهل بیت به مخالفان بود.


افزون بر این، امام کاظم (ع) اصحابی را که قدرت بحث و جدل داشتند، تشویق می‌کرد تا با مخالفان به بحث بپردازند و عقاید کلامی شیعه را که گاه به صورت محرّف در دست بود بیان کنند.


این تلاش‌ها از سوی امامان شیعه و اصحاب آنان، با وجود همه محدودیت‌ها سبب شد تا عقاید اهل بیت (ع) بنیاد فکری شیعه را تشکیل داده و اسلام درست و به دور از تحریف، از طریق اهل بیت باقی بماند. (5)

سیره معنوی امام
امام را زین المجتهدین می‌نامیدند یعنی مایه زینت عبادتکاران و تلاشگران راه خدا و او الحق در خور این نام و لقب بود. با قرآن و دعا انس داشت و مایه افتخار رهروان شب و قاریان قرآن بود. شب زنده داران به این دلخوش داشتند که هم آوا و همنوائی دارند و درست در همان دم که خود در راز و نیاز با خدای خود بودند امام آن‌ها نیز با خدا در راز و نیاز است.


امام اسوه صلابت قرآنی داشت، درس مقاومت و پایداری را از محضر قرآن فراگرفته و هم آن پایداری را در راه حفظ قرآن به کار برده است. بخشی از ترس و وحشت دشمن از امام این بود که او را فردی قرآنی و تابع قرآن می‌شناختند و می‌دانستند او از کسانی است که هدف را الله قرار داده و در راه آن با استقامت و صلابت به پیش می‌رود.


خانواده و تربیت 
در مورد خانواده امام موسی کاظم (ع) باید بیان کنیم که امام را عائله ای سنگین بود. در بین امامان ما تنها اوست که فرزندانی متعدد و بسیار داشت که برخی عده آن را تا 37 نفر نوشته‌اند؛ و طبیعی است که اداره این عائله سنگین با چه دشوارهائی همراه است. او برای خانواده و فرزندان وقت گذاری می‌کرد، به تربیت صحیح آن‌ها عنایت داشت. نسبت به همسر و فرزندان مهربان بود.


فرزندان خودرا دور خود جمع می‌کرد. با آن‌ها سخن می‌گفت، بازی می‌کرد و موجبات رشد و نشاط آن‌ها را فراهم می‌آورد.


امامان ما زندگی ایده آل و متعادلی را می‌گذراندند و نشان می‌دادند که در موارد پیروزی یا شکست و در خوشبختی و بدبختی چه باید کرد و چگونه باید موضع گرفت و یا در وصول به اهداف زندگی چگونه باید به پیش رفت و به چه صورتی باید اقدام کرد.


آری، زندگی آن‌ها ملاک و میزان بود و سرو وضع آن‌ها وجه مقایسه خوبی بود برای شناخت حق و باطل، راه و رسم درست و نادرست. مردم از دیدن راه و روش آنها می‌توانستند دریابند مجری برنامه حق کیست و زمامدار باطل چه فردی است. (6)


راهبرد جمعیتی
امام هفتم (ع) پس از حوادث عاشورا و قیام کربلا و داستان ائمه بقیع(ع) که در دوران ائمه چهارم تا ششم رخ داد از مدینه خارج شده و به عراق مهاجرت کردند، البته ایشان در کاظمین تحت نظر دیکتاتور وقت قرار گرفتند؛ چون تا آن زمان نسل اسلام از معصومین (ع) عمدتا در حجاز بودند و عراق خالی از این نسل بود، اگرچه مرکز خلافت امیرالمومنین (ع) در کوفه بود اما اقتضای زمان ایشان منجر شد فرزندان و نوادگانشان به شهادت برسند که اوج این مهم در واقعه کربلا رخ داد.


پس از واقعه کربلا و در دوران ائمه پنجم و ششم شرایط به گونه ای بود که بیشتر بر علم و نهضت فکری تمرکز داشتند.


نهضت علمی که در زمان امام باقر(ع) و امام صادق(ع) ایجاد شد، موجب متمایل شدن علما و مردم از اقصی نقاط کشوهای اسلامی به سمت اندیشه های تشیع گرایش پیدا کرد و از سویی دیگر فرزندآوری شیعه، سبب کثرت جمعیت پیروان این مذهب و قوت گرفتن مطالبات سیاسی و نشر بیشتر معارف شیعی شده بود. بر همین اساس، از زمانی که هارون الرشید پی به این موضوع برد، در تلاش برآمد تا به بهانه ها و دلایل مختلف نسل شیعه را نابود کرده و از این رو کمر به قتل عام و کشتار آنها بست. از این رو به دلیل خفقان ایجاد شده در زمان امام موسی ابن جعفر (ع)، ایشان تصمیم یاد شده را راهبرد و مبنا قرار دادند و به شیعیان توصیه به فرزندآوری و ازدیاد نسل می کردند.


در زمان امام هفتم (ع) به دلیل تقیه شیعه در شرایط سخت آن روزگار و گرایش مردم به معاویه یا بنی عباس، نیاز بود نسل نوینی به وجود آید تا عراق را پوشش دهد، از این رو امام کاظم (ع) در شرایط مساعد عراق درپی این مهم برآمدند.


در حقیقت اگر امروز ردپایی از اندیشه تشیع در منطقه جهان اسلام و به ویژه ایران اسلامی وجود دارد، دلیل آن همین تدبیر امام کاظم (ع) در آن زمان بود تا این معارف اهل بیت (ع) زنده و پایدار بماند.
------------------------
پی نوشت:
1. «پیشوائی، مهدی، سیمای پیشوایان در آینه تاریخ، دارالعلم، قم، ص 113».
2. شیخ مفید، الارشاد، ص 231، ج 2.
3. یعقوبی، ج 2، ص 420.
4. جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (ع)، ص 412.
5. همان، ص 421-413.
6. قائمی، علی، همان، ص246-245.




      

شهادت امام موسی کاظم علیه السلام تسلیت




      

آیت الله قاضی زاده

 

بر اساس گفتگوی اختصاصی خبر نگار  روابط عمومی حوزه علمیه خراسان  آیت الله قاضی زاده، از اساتید درس های خارج حوزه علمیه خراسان  با اشاره به حکم اعدامی که آل سعود و حکام آن برای عالم مبارز شیعی اعلام کرده اند، تصریح کرد: آدم کشی برای آنها تازگی ندارد و این حکومت از اصل و پایه بر اساس کشتار بوجود آمده است.

وی افزود: آنان هم اکنون نیز به همه تروریست ها کمک می کنند تا مسلمانان را بکشند.

این استاد دروس خارج حوزه علمیه خراسان با بیان اینکه این حکومت قانون مدار و دین شناس نیست، ابراز کرد: به طور قطع این امر که یک نفر را به خاطر دفاع از ملتش و بیان این مطلب که چرا ظلم می کنید؟ اعدام کنند، نزد تمام علمای عالم محکوم است.

وی اضافه کرد: اگر به فرض، کسی کاری کرده که باید محکوم شود، می بایست وکیلی داشته باشد تا بتواند از خود دفاع کند.

آیت الله قاضی زاده با تاکید بر اینکه شهادت برای شیخ نِمِر آرزوی اوست و از شهید شدن ترسی ندارد، گفت: اتفاقا یکی از خوشبختی های او همین است که بدست چنین ستمکارانی به شهادت برسد.

وی تصریح کرد: سعودی ها باید بداند که با اعدام شخص «نمر»، ده ها «نمر» پیدا می شوند و رشد می کنند یعنی سعودی ضرر می کند نه اینکه به مردم سرزمین حجاز و شیعیان زیان برسد.

این استاد دروس خارج حوزه علمیه معتقد است: خداوند مقدماتی را فراهم می کند که دولت سعودی سرنگون شود.

حمله به زن و بچه یمنی هنر نیست

آیت الله قاضی زاده در ادامه سخنانش با اشاره به اینکه کشتن مردم بیگناه، زن و بچه ها هنر نیست، ابراز کرد: این کار انسانی نیست بلکه وحشی گری و جنایت کارانه است و از نظر افکار عمومی و سازمان های بین المللی محکوم می باشد زیرا جنایت جنگی از این بالاتر نیست که روی سر یک بچه بمب بریزند.

وی توضیح داد: آدم کشی در جنگ معنی دارد اما اینکه یک دولت اینقدر پلید باشد که مریض ها و بیماران غیر جنگی را بمباران می کند در حالی که مجروحین جنگی نیز باید در امان باشند و حتی اجازه ورود دارو نیز نمی دهد، از نظر انسانیت صحیح نیست و محکوم می باشد.

این استاد دروس خارج حوزه علمیه خراسان گفت: تجاوز به یمن به جایی نمی رسد و تنها این اقدام نشان می دهد که آنها بویی از آدمیت نبرده اند و وحشی‌گری از این بالاتر قابل تصور نیست؛ در عین حال یمن پیروز نهایی است.

آیت الله قاضی زاده افزود: سعودی ها کسانی هستند از ابتدای حکومت شان مساجد و قبور اهل بیت (ع) را تخریب کردند و از هیچ عمل وحشیانه ای نگذشتند.

وی با تاکید بر اینکه آنها اشتباه می کنند و همه دنیا این کار را محکوم می کند، اظهار کرد: سعودی ها نوکر آمریکا هستند که می خواهد بر منطقه و نفت مسلط شود.






      

 

شیخ صدوق

 

همه ساله در 15 اردیبهشت یاد عالمی از بزرگان مکتب شیعه به نام شیخ صدوق زنده می شود و این می تواند فرصت مناسبی باشد تا با این شخصیت ماندگار تاریخ اسلام آشنا شویم:


تولد
در مورد زمان دقیق و محل تولد ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی معروف به «شیخ صدوق»، محدث و متکلم و فقیه شیعی چندان نمی‌دانیم، اما با توجه به این‌که پدرش مرجع مردم قم و اطراف آن بوده شکی نیست که در این شهر بزرگ شده است. به نوشتة نجاشی و دیگر معاصرانش، پدر او، که از داشتن فرزند ناامید شده بود، در نامه‌ای به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) او را واسطه قرار داد تا در این باره دعا کند. استجابت این دعا بود که او را صاحب فرزندی کرد که محمد نام گرفت. شیخ صدوق خود به این مطلب افتخار می‌کرده است. (دانشنامة ایران و اسلام، ج 3، ص 431).


آغاز تحصیل
شیخ صدوق از کودکی، در قم، نزد محدثان آن شهر آغاز به استماع و یادگیری حدیث کرد. از مهم‌ترین استادان او در این دوره می‌توان پدرش و محمد بن حسن بن احمد بن ولید و محمد بن علی ماجیلویه و احمد بن علی بن ابراهیم قمی را نام برد. پس از آن بود که به ری مهاجرت کرد. تاریخ این مهاجرت مشخص نیست. (ابن‌ بابویه، ثواب‌الاعمال، ص 15، 17، 40؛ ابن‌ بابویه، الخصال، ص 429).


مهاجرت ها و سفرها
در 352 ق، برای دیدار با محدثان شهرهای گوناگون سفر آغاز کرد و به شهرهای نیشابور و توس و مکه و مدینه و از آن‌جا به عراق سفر کرد و در هر شهر که محدثی می‌یافت به محضرش می‌شتافت و از او حدیث می‌شنید و اجازة نقل حدیث می‌گرفت. مدتی در کوفه و بغداد ماند و هم از محدثان این شهرها حدیث شنید و هم خود حدیث نقل کرد. از کسانی که در این دوره از شیخ صدوق حدیث شنیدند می‌توان شیخ مفید را نام برد(پاکتچی، ج 3، ص 63؛ ولایتی و دیگران، ج 1، ص 307-308).

 

در 354 ق، از عراق خارج شد و پس از مدتی اقامت در همدان به ری بازگشت. در 367 ق، بار دیگر از ری خارج شد و تا 368 ق در نیشابور ماند. پس از آن به ماوراءالنهر رفت و در شهرهای سرخس و مرو و مرورود و بلخ و سمرقند و فرغانه و نیز روستاهایی همچون اخسیکت و جبل‌بوتک به نقل و دریافت حدیث پرداخت. او در پایان عمر به ری بازگشت و در همان شهر وفات یافت (ابن‌ بابویه، الخصال، ص 198).

 

اندیشه‌ها و افکار
شیخ صدوق از نظر فکری پیرو مکتب اخباریان متقدم قم است که در تعریف مفاهیم و اثبات قضایای کلامی فقط بر روایات تکیه می‌کنند. این ویژگی هم در آثار فقهی و هم در آثار کلامی او دیده می‌شود. او در آغاز، «من لا یحضره الفقیه» را نوشته است که آنچه در این کتاب آورده فتوای فقهی اوست که با آوردن متن روایات با حذف سلسلة سند آن‌ها بیان شده است. او در همة آثار خویش به متن روایت اکتفا می‌کند و از هرگونه اظهارنظر و استنباط خودداری می‌ورزد؛ فقط گاه در چارچوب آنچه در روایات آمده است به رد برخی احادیث می‌پردازد. برای رفع تعارض میان روایات نیز او روش‌های خاصی دارد (شیخ صدوق، لایحضره‌الفقیه، ج 1، ص 234-235؛ شیخ صدوق، الاعتقادات، ص 47).

 

جایگاه
شیخ صدوق از دو نظر بسیار اهمیت دارد؛ یکی آن‌که او از بزرگ‌ترین محدثان شیعه در عصر غیبتِ کبراست و از 250 محدث روایت نقل کرده و حدود 450 کتاب و رساله دارد که مبنای همة آن‌ها روایت است، همچنین او یکی از کتب اربعه شیعه را، به نام «مدینة العلم»، نوشته است. ابن‌بابویه، هم‌زمان با کلینی و پیش از شیخ طوسی، جمع‌آوری و تنظیم و دسته‌بندی روایات شیعه را آغاز کرد و بدین ترتیب، مانع پراکندگی و از دست‌رفتن آن‌ها شد (شیخ طوسی، ص 157).


اهمیت دیگر شیخ صدوق در تبیین عقاید شیعی و طرح‌ریزی نظام عقیدتی و کلامی شیعه در پرتو روایات امامان شیعه است. در سفرهای بسیارِ خود عقاید شیعه را برای مردم تبیین می‌کرد و گاه برای تأکید بر مطلب کتابی می‌نوشت. بسیاری از کتاب‌های او در این سفرها خطاب به مردم این شهرها یا در پاسخ به پرسش‌های ایشان نوشته شده است.


او در پی‌ریزی مرزهای عقیدتی میان شیعیان امامی با شیعیان زیدی و اسماعیلی، که در آن روزگار بسیار فعال بودند، نقش بسیار مهمی داشت. همچنین در تثبیت مسئلة اعتقاد به امام غایب و وضعیت شیعیان در عصر غیبت آثاری نوشت که از همة آن‌ها مهم‌تر کتاب «کمال الدین و تمام النعم?» است؛ به همین علت او در رأس دیگر علمای اخباری قم مبارزه‌ای بی‌امان با عقاید انحرافی و غلوآمیز در مورد امامان شیعه را رهبری کرد. این تلاش به تکفیر و شکست مقطعی مُفوّضه، که خود را نمایندگان جریان اصیل مکتب تشیع معرفی می‌کردند، در آن دوران انجامید. ابن‌بابویه تلاش کرد میانه‌روی در اعتقاد به امامان را نشان دهد؛ راهی که نه غلو و زیاده‌روی در حق ایشان باشد، نه کوتاهی و تقصیر. چندی بعد با تلاش‌های شیخ مفید، در بغداد، مؤلفه‌های عقلانی معتزلی در کلام و عقاید شیعی راه یافت و به جریان مسلط در کلام شیعی تبدیل شد و کلام روایت‌محور ابن‌بابویه از رونق افتاد (پاکتچی، همان، ص 64-65؛ ابن‌ بابویه، من‌لایحضره‌الفقیه، ج 1، ص 234-235).

 

آثار
آثار شیخ صدوق را می‌توان به دو دستة آثار چاپی و خطی تقسیم کرد. از مهم‌ترین آثار او می‌توان بدین موارد اشاره کرد:


1. مدین?‌العلم، یکی از منابع پنج‌گان? حدیث شیعه که حجمی بیش از من لایحضره‌الفقیه داشته است. این کتاب تا اوایل عصر صفوی در دسترس بوده است، اما علام? مجلسی با صرف اموالِ بسیار هم نتوانسته بدان دست یابد. با از میان رفتن این کتاب، منابع حدیث شیعه چهار کتاب شدند که به کتب اربعه معروف‌اند (شیخ طوسی، ص 157).


2. من لایحضره الفقیه، مشهورترین و بزرگ‌ترین کتاب ابن‌بابویه، پس از مدینة‌العلم، که از کتب اربعة حدیث شیعه است. در این کتاب حدود 6 هزار حدیث نقل شده و بر اساس ابواب فقهی تدوین شده است. در این کتاب، بر خلاف روش کلینی، در سند روایت فقط نام نخستین کسی که روایت را از امام شنیده ذکر شده است. در عوض، ابن‌بابویه در بخشی الحاقی، که به «مَشیخه» معروف است، سلسلة سند خود به هر یک از آن راویان را بیان می‌کند. این مشیخه از مهم‌ترین منابع رجالی شیعه است. من لایحضره الفقیه را ابن‌بابویه در شهر ایلاق، در نزدیکی تاشکند کنونی، نوشته است (ولایتی، نقش شیعه، ص 343؛ دانشنامة ایران و اسلام، همان، ص 432).


3. عیون اخبار الرضا، دربارة زندگی و احادیث روایت‌شده از امام رضا(ع) که به درخواست صاحب بن عباد، وزیر دیلمی، نوشته شده است.


4. معانی الاخبار، در این کتاب، حدیث‌هایی که ابهامات آیات و روایات را توضیح داده‌اند جمع‌آوری شده است.


5. امالی، مجموعة درس‌ها و سخنرانی‌های ابن‌بابویه است که شاگردانش آن را تحریر کرده‌اند.


6. علل الشرایع، در آن احادیثی که فلسفه و علل احکام را توضیح می‌دهند جمع‌آوری شده است.


7. کمال‌الدین و تمام النعمة، دربارة امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و غیبت او و وظیفة مردم در زمان غیبت است. ابن‌بابویه در مقدمة این کتاب نوشته که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در خوابی به او فرمان داده است که این کتاب را بنویسد. این کتاب در نیشابور نوشته شده است. (آقابزرگ طهرانی، ج 21، ص 97).


8. الاعتقادات، در این کتاب آنچه را هر شیعی باید بدان اعتقاد داشته باشد برشمرده است. شیخ مفید در کتاب تصحیح الاعتقاد حاشیه‌ای بر این کتاب نوشته و در مواردی آن را نقد و رد کرده است. این کتاب به‌خوبی شیوه‌های متفاوت مکتب اخباری قم و مکتب عقلانی بغداد در کلام را و نتایج مترتب بر این شیوه‌های متفاوت را نشان می‌دهد (دانشنامة ایران و اسلام، همان‌جا).

 

--------------------------------------------------------
منابع:
آقابزرگ طهرانی، الذریعةالی‌التصانیف‌الشیعة، قم، مؤسسة اسماعیلیان، 1408 ق.
ابن‌بابویه، محمدبن علی، الخصال، به‌کوشش علی‌اکبر غفاری، قم، 1362 ش.
شیخ صدوق، الاعتقادات، چاپ سنگی، تهران، 1300 ق.
شیخ صدوق، ثواب‌الاعمال و عقاب‌الاعمال، به‌کوشش محمدمهدی حسن خرسان، نجف، 1392 ق/1972.
شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، به تصحیح علی‌اکبر غفاری، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، بی‌تا.
پاکتچی، احمد، «ابن بابویه»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج 3 ، 1369 ش.
دانشنامة ایران و اسلام، «ابن‌بابویه»، زیر نظر احسان یارشاطر، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ج3، 1355 ش.
شیخ طوسی، الفهرست، صححه و علق علیه سید محمدصادق آل‌بحرالعلوم، نجف، المکتبة المرتضویة، بی‌تا.
ولایتی و دیگران، تقویم تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، تهران، چوگان، ج 1، 1388 ش.
ولایتی، نقش شیعه در فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، تهران، امیرکبیر، 1389 ش.

نویسنده: دکتر علی اکبر ولایتی




      

واکاوی ابعاد وجودی حضرت زینب(س) در عرصه اجتماع:

 

حضرت زینب الگوی زنان اجتماعی

ابعاد اجتماعیِ وجود مبارک آن بانوی بزرگوار یکی از شاخصه‌های اصلی در ارائه‌ی الگوی حضور اجتماعی زنان در عصر حاضر به شمار می‌رود در این مقال برآنیم به واکاوی این ابعاد بپردازیم.

«حضرت زینب(سلام‌الله‌علیها)» شخصیتی است که عمدتاً به واسطه‌ی حضور بی‌مانندش در قیام احیاگر و تاریخ‌ساز «کربلا» شناخته می‌شود. ابعاد اجتماعیِ وجود مبارک آن بانوی بزرگوار یکی از شاخصه‌های اصلی در ارائه‌ی الگوی حضور اجتماعی زنان در عصر حاضر به شمار می‌رود در این مقال برآنیم به واکاوی این ابعاد بپردازیم.


حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) شخصیتی است که عمدتاً به واسطه‌ی حضور بی‌مانندش در قیام احیاگر و تاریخ‌ساز کربلا شناخته می‌شود. شخصیتی که آثار وجودی‌اش منتهی به زمان حیات نبوده و اعصار و قرون پس از آن را نیز درنوردیده است. اساساً ابعاد وجودی زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) را می‌توان در دو سطح مورد واکاوی قرار داد.


آگاهی از اصول کلی حاکم بر شخصیت ایشان و سپس در ذیل آن، بیان مصادیق حضور اجتماعی حضرت بر مبنای شواهد تاریخی ـ روایی است. باید دانست، چند اصل کلی بر شخصیت زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) حکم‌فرماست که حضور اجتماعی ایشان را نیز در برداشته و به عبارتی، مبانیِ الگوی حضور اجتماعی زن مسلمان به شمار می‌رود.


خدامحوری؛ اولین اصل حضور اجتماعی
اولین و مهم‌ترین این اصول، خدامحوری حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) در نظر و عمل است. تسلط فکری زینب کبری(سلام‌الله‌علیها) بر حدود شرعی و التزام عملی به آن‌ها، حتی در شرایط طاقت فرسای جنگ و اسارت، ویژگی برجسته‌ی ایشان در تمامیِ مراحل قیام و قبل و بعد از آن است.


زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) که در محضر اهل بیت (علیهم‌السلام) تربیت و نمو داشته است، اشراف کاملی بر حدود شرعیِ اسلام دارد؛ از این رو آنچه بر تمامی ابعاد وجودیِ زینب (سلام‌الله‌علیها) حکم‌فرماست و حدّ و مرز حضور اجتماعی ایشان را نیز تعیین می‌کند؛ ارتباط بی‌وقفه و خالصانه‌ی ایشان با خداوند متعال و اتصال حضرتش به سرمنشأ هدایت است. در همین باره نقل شده که وقتی اسرا را وارد کوفه کردند؛ مردم کوفه از روی ترحم به اطفال و به اسیران، نان و خرما می‌دادند.


زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) فریاد می‌زد: «ای اهل کوفه، صدقه بر ما حرام است.» ایشان در رعایت حلال و حرام الهی هیچ‌گونه سهل انگاری نمی‌کند. اگرچه اطفال و زنان اهل بیت (علیهم‌السلام) راه دور و درازی طی کرده و خسته و گرسنه هستند، اما ایشان در چنین شرایط طاقت فرسایی نیز أکل صدقه را بر ذریّه‌ی پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) جایز نمی‌شمارد.


اگر گرسنه‌اند، زینب (سلام‌الله‌علیها) حاضر است از سهمیه‌ی غذایش بگذرد و نان خود را بین بچه‌ها تقسیم کند و 3 روز یا بیشتر چیزی نخورد و از شدت ضعف و گرسنگی نشسته نماز بخواند، اما اجازه نمی‌دهد که ذره‌ای از صدقه را تناول کنند.[2]


گام برداشتن در مسیر ولایت
پس از اطاعت محض و البته آگاهانه از دستورات الهی، ولایت‌مداری حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) از ویژگی‌های شاخص ایشان به شمار می‌رود. در حقیقت آن کس که دائماً در اندیشه‌ی اطاعت محض از پروردگار می‌باشد، فرمان الهی «أطیعوا الله و أطیعوا الرَّسول و أولی الأمر منکم » (نساء/59) را با تمام وجود می‌پذیرد.


زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) در خطابه‌ای که در جمع کوفیان ایراد می‌کند، بعد از حمد و ثنای الهی، به حیاتی‏ترین آموزه‌ی اجتماعی اسلام؛ یعنی مسئله‌ی هدایت و رهبری جامعه توسط انسان‌های صالح و متعهد اشاره می‌کند. ایشان بر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و آل او به عنوان رهبران صالح، پاک و برگزیده‌ی الهی درود می‏فرستد و خطر انحراف از این اصل را گوش‌زد نموده و نتایج زیان‌بار پیروی نکردن از رهبران شایسته را به مردم هشدار می‌دهد.


ایشان مهم‌ترین اشتباه مردم فریب خورده را، جدایی از اهل بیت (علیهم‌السلام) عنوان می‌کنند و این امر را عامل اصلی هلاکت و گرفتاری آنان می‌شمارند. سپس بر این مطلب تأکید می‌نمایند که دور شدن از پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و عترت ایشان، نه تنها موجب هلاکت و بدبختی در جهان آخرت خواهد بود بلکه در این جهان نیز سبب ذلت، خواری، رسوایی و پشیمانی می‏ شود.


افزون بر خطابه‌ی ولایت محور حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) و دعوت مردمان فریب خورده به پذیرش و حمایت از ولیّ امر زمان،حمایت‌های بی‌دریغ و متفکرانه‌ی ایشان از امام حسین (علیه‌السلام)، خود نشان واضحی از ولایت‌پذیری آن بانو می‌باشد، تاآن جا که ایشان با تدبیر و دوراندیشی، در ازدواج خویش، همراهی با برادر[3]؛ و به تعبیر دقیق‌تر، همراهی و هم‌رزمی با ولایت را شرط ضمن عقد خویش قرار می‌دهد و بدین ترتیب، حمایت بی‌قید و شرط از ولیّ امر خویش را، دغدغه‌ی اصلی زندگی خود عنوان می‌کنند.


شاخصه‌ی ولایت‌مداری در ارائه‌ی الگوی حضور اجتماعی زن مسلمان به روشنی می‌بایست مورد توجه قرار گیرد. ضرورت این امر از آن جا ناشی می‌شود که؛ ولی فقیه زمان، در مقام نایب امام عصر(عجل‌الله‌تعالی فرجه شریف)، راهبر جامعه‌ی اسلامی بوده و شناخت مقتضیات زمان و طرق نیل به مقاصد امت اسلامی، مقوله‌ای است که جز با ارائه‌ی طریق از سوی شخص ولی فقیه امکان‌پذیر نمی‌باشد. از این روست که ایفای نقش حقیقی زن در جامعه‌ی اسلامی نیز در گرو گام برداشتن در مسیر ولایت است.


حق‌گرایی، ظلم‌ستیزی و تأثیرگذاری اجتماعی
حق‌گرایی، ظلم‌ستیزی و تأثیرگذاری اجتماعی، سومین شاخصه‌ی مهم حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) است. ایشان هم در قیام و هم پس از آن در مدت کوتاه زندگی شریفشان پس از شهادت امام حسین (علیه‌السلام) توانست مسیر تاریخ را تغییر دهد. ایشان پس از عاشورا لحظه‌ای آرام ننشست و در امر پیام رسانی به هر شیوه‌ی ممکن فعالیت داشت. به طوری که در کوفه و شام چنان سخنرانی، عزاداری و نوحه‌سرایی نمود که شرایط، اوضاع و احوال را عوض کرد و یزیدیان را در هراس و وحشت انداخت.
از این ویژگی زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) می‌توان دو نتیجه‌ی بسیار مهم در زمینه‌ی ارائه‌ی الگوی حضور اجتماعی زن مسلمان برداشت نمود.

اول این‌که؛ ظلم‌ستیزی و یا به عبارت امروزین آن، فعالیت سیاسی، منحصر به مردان نیست. بلکه هر فردی اعم از زن و مرد در جامعه‌ی اسلامی موظف است در سرنوشت دین و جامعه‌ی خویش سهیم و فراتر از آن، مؤثر باشد. یعنی دین اسلام از زنان مسلمان انفعال و انزوای اجتماعی و سیاسی را نپذیرفته و در چارچوب مورد تأیید و با الگومداری حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) و زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) بر وظایف زنان در این زمینه تأکید نموده است.


و دوم آن‌که؛ تأثیرگذاری اجتماعی، ابزاری خاص و ویژه نیاز ندارد و شاید مستلزم حضور جسمی در صحنه‌ی اجتماع نیز نباشد، بلکه هر انسانی، با هر وسیله‌ی ممکن و بر مبنای قدرت تفکر و تدبیر و ارائه‌ی نظر و ایده، می‌تواند به وظیفه‌ی سیاسی و اجتماعی خویش عمل نماید.


عمل بر مبنای دانش، بصیرت و عقلانیت
عمل بر مبنای دانش، بصیرت و عقلانیت را می‌توان شاخصه‌ی دیگری از شخصیت زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) دانست. زینب( سلام‌الله‌علیها) به تبعیت و الگوگیری از مادر رشیده‌ی خویش حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) ثابت کرد، عقلانیت و رشادت فکری داشتن؛ جنسیت نمی‌شناسد. هر انسانی اعم از زن و مرد می‌تواند و باید، با کسب دانش و بر مبنای بصیرت و عقلانیت عملکرده و از خود فکر، ایده و نظر داشته باشد. مشهورترین لقبی که زینب (سلام‌الله‌علیها) با آن شناخته می‌شوند، «عقیله‌ی بنی‌هاشم» است. همین لقب و توجه به معنای آن، خود به تنهایی می‌تواند نشان دهنده‌ی کمال عقلی و فکری ایشان باشد.


یکی از مهم‌ترین آثار عقلانیت در شخصیت حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) در صبر ایشان بر مصیبت‌های بسیار دل‌خراش و متعدد وارد شده نمایان است. زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) همچون کوهی سترگ و استوار، با خطبه‏های آتشین خود در کوفه و شام وظیفه‌ی افشاگری ظلم بنی‌امیه را به خوبی انجام داد و نهضت حسینی را به جهانیان عرضه کرد. این صبر و ایستادگی نشان از عقلانیت و بینش اسلامیِ حضرت دارد.


دانش و بصیرت زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) مبیّن اهمیت بسیار زیاد آموزش زنان در جامعه‌ی اسلامی است. زنان چه در حوزه‌ی روابط خانوادگی و چه در حضور اجتماعی‌شان می‌توانند تأثیرگذاری بسیار زیادی داشته و با عمل بر مبنای دانش صحیح و مورد نیاز، نقش‌های بدون جایگزینی را ایفا کنند. بنابراین، از مهم‌ترین ارکان حضور اجتماعی زن مسلمان، دانش، بصیرت و آگاهی و تسلط عقلانیت بر عمل است.


عزت نفس و مناعت طبع، اصلی دیگر در عرصه اجتماعی زنان
عزت نفس و مناعت طبع که از مهم‌ترین ابزار و لوازم حضور اجتماعی به شمار می‌رود، مشخصه‌ی دیگری است که به روشنی و کمال، در شخصیت زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) دیده می‌شود. در حوادث قیام کربلا و پس از آن، زینب (سلام‌الله‌علیها) بدون ذره‏ای اظهار ذلت، ضعف و شکستگی؛ با سیمایی پر صلابت و قاطع و گفتاری فصیح و بلیغ همچون پدرش علی(علیه‌السلام)، کوفیان و یزیدیان را خطاب قرار می‌دهد و یک سخنرانی کم نظیر و کوبنده با رعایت فنون خطابه، منظم و منسجم و بدون دغدغه‌ی خاطر ایراد می‌کند.


ایشان در کاخ یزید در لباس اسارت اما از موضع عزت و اقتدار، وی را خطاب قرار داده و می‌فرماید: «حالا که حوادث تلخ روزگار مرا به این جا کشانده است، با تو هم صحبت شده‌ام. تو را بسیار خوار و حقیر می‌دانم و سرزنش تو را کاری ارزشمند و تو را به خاطر عملی که انجام دادی، بسیار توبیخ می‌کنم.»[4]


تأثیر شاخصه‌ی خودباوری و عزت نفس بر ارائه‌ی الگوی حضور اجتماعی زن مسلمان کاملاً واضح و مبرهن است. حضور زن مسلمان با خودباوری و مناعت طبع در صحنه‌ی اجتماعی، افزون بر آن که تأثیرگذاریِ وی را صدچندان می‌کند، دست سوداگران و ددمنشان را نیز از سوء استفاده و بهره‌برداری‌های منفعت‌طلبانه کوتاه می‌نماید و زن را در جایگاهی رفیع، محترم و با منزلت قرار می‌دهد. همان جایگاهی که حضرت فاطمه و حضرت زینب (سلام‌الله‌علیهما) در نقطه‌ی اوج آن قرار داشتند.


عفت ورزی، حیا و پاکی؛ اصلی حیاتی
از مشخصه‌های دیگر زینب کبری (سلام‌الله‌علیها)، عفت ورزی، حیا و پاکی ایشان حتی در سخت‌ترین مراحل زندگی است. ایشان در دوران اسارت و در حرکت از کربلا تا شام سخت ‏بر عفت‏ خویش پاى مى‏فشرد. مورخین نوشته‏اند: «او صورت خود را با دستش مى‏پوشاند چون روسری‌اش از او گرفته شده بود»


و نیز آن بانوى بزرگوار بود که براى پاسدارى از مرزهاى حیا و عفاف بر سر یزید فریاد مى‏آورد که: «اى پسر آزاد شده‌ی [جدمان پیامبر اسلام] آیا این از عدالت است که زنان و کنیزکان خویش را پشت پرده نشانى و دختران رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را به صورت اسیر به این سو و آن سو بکشانى؟ نقاب آنان را دریدى و صورت‏هاى آنان را آشکار ساختى.»[5]


همچنین ایشان در اولین فرصتى که براى ابراز درخواست مى‏یابند، تقاضاى بازگرداندن چادرها و حجاب‏هایشان را مى‏کنند. اهتمام بر حیا و عفت، از مهم‌ترین مبانی حضور اجتماعی زن و مرد در جامعه‌ی اسلامی و در زمره‌ی عوامل مؤثر بر سلامت روابط اجتماعی و به دنبال آن، انسجام مهم‌ترین نهاد اجتماعی یعنی خانواده است. نهادی که از هم پاشیدگی آن مقدمه‌ای بر اضمحلال انسجام کل جامعه به شمار می‌رود و ارکان مستحکم یک نظام را می‌تواند به سهولت به لرزه درآورد. از سوی دیگر، هرگاه حیا از جامعه رخت بر بندد و عفت در آن لگدکوب شود، دین هم بساط خویش را جمع خواهد کرد.


امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) می‏فرماید: «نیکوترین لباس دین حیاست.»[6] و امام باقر(علیه السلام) در این باره فرمود:«حیا و ایمان با هم بر یک شاخه قرار گرفته‏اند، پس هرگاه یکی از آن دو برود، دیگری نیز از او تبعیت می‏کند.»[7] یعنی، میان ماندگاری دین در جامعه و وجود حیا، رابطه‌ی تنگاتنگی وجود دارد.


مهم‌ترین شاخصه‌ی اجتماعی حضرت زینب(س)
در همین راستا می‌توان اذعان داشت، مهم‌ترین شاخصه‌ی اجتماعی شخصیت زینب (سلام‌الله‌علیها) که سرفصل حضور اجتماعی زن از دیدگاه اسلام نیز به شمار می‌رود، دوگانگی و تضاد رفتار ایشان در بروز شخصیت زنانه در موقعیت‌های متفاوت خانوادگی و اجتماعی است.


ایشان به گواه تاریخ از رقّت قلب و احساسات لطیف زنانه در حدّ نهایت آن برخوردار است و حتی از مشاهده‌ی تمیز کردن شمشیر توسط برادر در شب عاشورا می‌گرید و از هوش می‌رود؛ اما در جریان قیام عاشورا و پس از آن اسارت و تیمارداری بازماندگان قیام، چنان مقاومت و پایداری به اصطلاح غلط رایج، مردانه‌ای از خود نشان می‌دهد؛ که در جای جای تاریخ، نمونه‌ای حیرت انگیز از حضور اجتماعی یک زن خوانده شده است.


همچنین این دوگانگیِ ظاهری که می‌توان آن را عین اتحاد شخصیت زنانه از نظر اسلام دانست؛ در شرایط حضور اجتماعی ایشان نیز مشاهده می‌شود. می‌بینیم که زینب(سلام‌الله‌علیها) تا قبل از حضور در کربلا، زنی است که از شدت حجاب و عفت کسی او را نمی‌بیند و صدایش به گوش نامحرمی نمی‌رسد، حتی نزدیک‌ترین همسایه‌ها. نقل شده که ایشان هرگاهمی‌خواستند برای زیارت مرقد نبی‌اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بروند، شبانه و آن هم با همراهی پدر و برادرانش حرکت می‌کردند.


زینب (سلام‌الله‌علیها) به پیروی از مادرشان حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) که فرمودند: «بهترین چیز برای زنان این است که مردان نامحرم آنان را ندیده و خودشان نیز ایشان را نبینند.»[8] در حفظ حجاب و عفت خود می‌کوشد. اما همین زینب (سلام‌الله‌علیها) در عاشورا و در بازار کوفه در میان جمع کثیری از زن و مرد، پیر و جوان فریاد می‌زند و صدای خود را هرچه توان دارد، بلند می‌کند تا همه بشنوند، چراکه رسالت الهی‌اش این گونه اقتضا می‌کند. ایشان آن چنان حیا و عفت را با فصاحت و بلاغت و نیز شجاعت و شهامت در می‌آمیزد که اعجاب همگان را برمی‌انگیزد.


راوی می‌گوید: «لم اَرَ والله خفره قط انطق منها[9]؛ به خدا سوگند من زنی را ندیدم که به این اندازه حیا و عفت داشته باشد و در عین حال گویاتر و تواناتر از زینب (سلام‌الله‌علیها) باشد.»


بنابراین، مهم‌ترین ابعاد اجتماعی شخصیت حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) که مبانی حضور اجتماعی زن مسلمان در تمامی قرون و اعصار به شمار می‌رود را می‌توان در مواردی چند خلاصه نمود:


رعایت حدود شرعی و ارتباط تنگاتنگ با خداوند، ولایت‌مداری، حق‌گرایی، ظلم‌ستیزی و تأثیرگذاری اجتماعی، عزت نفس، خودباوری و مناعت طبع، صبر بر مصیبت در راستای رضای خداوند، عمل بر مبنای بینش، بصیرت و عقلانیت و به دنبال آن، رشادت فکری و استقلال نظر در مواجهه با عناصر اجتماعی، اهتمام بر حیا و عفت و عدم برزو لطافت‌های تکوینیِ زنانه در انجام وظایف اجتماعی.

 


-------------------------------------
پی‌نوشت‌ها:
[2] الهی، حسن، زینب کبری(سلام‌الله‌علیها) عقیله‌ی بنی‌هاشم، بهار 1375، ص62.
[3] محمدی اشتهاری، محمد، سوگ‌نامه‌ی آل‌محمد، تهران: انتشارات ناصر، 1387، ص290.
[4] اولیائی، مصطفی، زندگانی حضرت زینب(سلام‌الله‌علیها)، قم: دفتر انتشارات اسلامی، چاپ هفتم، 1373، ص34
[5] مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، بیروت: دارالإحیاء التراث العربی، 1403 ق، چاپ دوم، ج‏ 45، ص13.
[6] محمدی ری‌شهری، میزان الحکمه، بیروت: دارالحدیث، چاپ دوم، 1409، ج2، ص716، روایت 4544.
[7] همان، روایت 4565.
[8] مجلسی، محمدباقر، زندگانی حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها)، ترجمه‌ی محمدجواد نجفی، تهران: نشر اسلامیه، چاپ اول، 1377، ص114. 
[9] مجلسی، بحارالانوار، پیشین، ج45، ص109.

راحله کاردوانی؛ کارشناس ارشد مطالعات زنان، دانشگاه تربیت مدرس




      
<   <<   6   7   8   9      >


پیامهای عمومی ارسال شده

+ *پیام من به خواهران این است، اگر مى‏خواهند که سر پل صراط، زینب(سلام الله علیها) در کنار مادرش زهراى مرضیه(سلام الله علیها)، راه را بر آنان نگیرند، دست به دست هم داده و فرزندان و شوهران برادارن و عزیزانى را که توان رزم دارند، به سوى جبهه گسیل دارند، که ما قصد قدس داریم نه تنها کربلا.* فرازی از وصیت‌نامه شهید محمدرضا شبانى

+ *خواهرم، فاطمه‏ وار باشید.* فرازی از وصیت‌نامه شهید علی ‏اکبر دلیمى

+ *مرا کفن نکنید و با لباس خون آلود به خاک بسپارید با همان لباس به زیارت امام حسین (ع) که سالها آرزویش را مى کشیدم بروم البته لیاقت زیارت امام حسین را در دنیا نداشتم و امیدوارم با ریخته شدن خونم، هزاران منتظر که سالها انتظار قبر شش گوشه امام حسین (ع) را مى کشیدند، باز شود و با پیروزى مسلمین ملت بتوانند آزادانه به زیارت مولایشان شرف یاب شوند .* فرازی از وصیت‌نامه شهید ابراهیم صالحی

+ مادر! امید است که من با شهادتم بتوانم در آن دنیا، و به یارى فاطمه زهرا(س)، حق مادر خودم را ادا کنم. فرازی از وصیت‌نامه شهید هادى نیرومندزاده

+ *زن است که می تواند در پیمودن راه خدا، خود را به حضرت زهرا(س) برساند. و می تواند برعکس یعنى پشت به خدا کرده، خود را مانند زن امام حسن(ع) کند، که به قعر جهنم فرستاده شد.* +فرازی از وصیت‌نامه شهید محمدحسن قلى زاده

+ می دانم از دست دادن من شاید سنگین باشد، ولى غم از دست دادن حسین(ع) بر فاطمه (س) مگر سنگین نبود؟ +فرازی از وصیت‌نامه شهید عباس اسداللهى

+ مادر مهربانم! سلام من بر تو که بالاخره بر احساس مادرانه ‏ات پیروز شدى و فرزندت را روانه میدان نبرد با کفار کردى. و گفتى که تو را در راه خدا هدیه به انقلاب اسلامى می ‏کنم. من به وجود تو افتخار می ‏کنم، که تو مادرى از سلاله فاطمه زهرا(س) هستى. +فرازی از وصیت‌نامه شهید على فلکى

+ علی(ع) : از کفّاره گناهان بزرگ، یاری کردن مظلوم و شاد نمودن دل غمین است. وَ "قَالَ(علیه‏ لسلام) " مِنْ کَفَّارَاتِ الذُّنُوبِ الْعِظَامِ إِغَاثَةُ "الْمَلْهُوفِ " وَ "التَّنْفِیسُ " عَنِ "الْمَکْرُوبِ " نهج البلاغه – حکمت 24

+ همه روز روزه بودن،‌ همه شب نماز کردن همه ساله حج نمودن، سفر حجاز کردن شب جمعه‌ها نخفتن،‌ به خدای راز گفتن ز وجود بی نیازش، طلب نیاز کردن به خدا که هیچ کس را ، ثمر آنقدر نباشد که به روی ناامیدی در بسته باز کردن

+ بالاترین ارتفاع برای سقوط.. افتادن از چشمان مهدی فاطمه است..


[Designed By Ashoora.ir    مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ ]