در گفتگو با آیت الله محی‌الدین حائری شیرازی: 
حضرت بقیه الله(عجلّ الله تعالی فرجه)،مقدمات انتخاب رهبری را فراهم کردند 


در گفتگو با آیت الله محی‌الدین حائری شیرازی

 


بنده بعد از جریانات آقای منتظری، خدمت رئیس جمهور وقت، حضرت آیت الله خامنه ای رسیدم و محضر ایشان گفتم، دوره ریاست جمهوری شما رو به اتمام است، بعد از ریاست جمهوری، می‌خواهید چه کاری انجام دهید. ایشان اول گفتند، به حوزه می روم و مشغول درس و بحث و کارهای طلبگی می شود. اما بلافاصله جمله شان را تکمیل کردند و گفتند، مگر اینکه امام مرا نهی کند و ماموریت دیگری بسپارند. اگر امام امر کنند که بروم مسئول عقیدتی سیاسی از ژاندارمی یکی از روستاهای سیستان و بلوچستان شوم، راضی هستم و تردید نمی کنم.

روابط عمومی حوزه علمیه خراسان/ چند ماه قبل از رحلت امام خمینی(ره) چند حادثه بزرگ اتفاق افتاد که از جمله مهمترین این حوادث را می توان استعفاء یا برکنار آیت الله منتظری از قائم مقامی رهبری دانست. نبود جانشینی برای امام خمینی(ره) آن هم در چند ماهی که به بیماری قلبی شدید امام منتهی شده بود، بسیاری را از درون نگران و دشمنان را از بیرون مرزها خوشحال کرده بود. فکر این مسئله که بعد از امام، آیا کسی می تواند در طراز ایشان رهبری این انقلاب جهانی را جلو ببرد، برای همگان سخت بود. به همین خاطر هم بسیاری در فکر شورای رهبری بودند تا خلاء جامعیت حضرت امام را اینگونه پر کنند. کسی هم به فکرش خظور نمی کرد حضرت آیت الله خامنه ای که رئیس جمهور وقت بودند، به عنوان رهبری انتخاب شوند.
با این مطلب به سراغ حضرت آیت الله محی‌الدین حائری شیرازی رسیدیم تا مستقیما حوادث آن ایام را مرور کنیم و چگونگی انتخاب حضرت آیت الله العظمی خامنه ای برای رهبری را جویا شویم. آیت الله حائری شیرازی،در محضر حضرات آیات عظام بروجردی،امام خمینی، داماد و اراکی شاگردی کرده اند و بعد از انقلاب از سوی حضرت امام خمینی به امامت جمعه و نمایندگی ایشان انتخاب شدند. ایشان در دوره اول و دوم خبرگان رهبری به نمایندگی از مردم فارس به مجلس خبرگان راه یافتند و در زمان انتخاب رهبر انقلاب، در مجلس خبرگان حضور داشتند.

ذلت باطنی ریشه و اساس عزت ظاهری
در دعای مکارم الاخلاق در صحیفه سجادیه آمده است که «لا تُحدِث لی عزاً ظاهرا الا اَحدَثتَ لی ذِلّتاً باطنتاً بِقَدَره»، خدایا هیچ عزت ظاهری به من نده تا ذلت باطنی قبلا به من داده باشی. در توضیح این مطلب می توان یک مثال زد و آن اینکه به هر میزان ریشه درخت بزرگتر و عمیق تر باشد، شاخه و برگ درخت می تواند گسترده تر باشد و اگر ریشه کم بود، نمی تواند شاخه های تنومندی هم داشته باشد. امام سجاد علیه السلام هم در این دعا چنین چیزی می خواهند، و این ذلت باطنی مثل ریشه ای در درون است که به میزان عمیق تر باشد، سعه وجودیش و روح عزت مندی ظاهری بزرگتر خواهد بود. زمانی که خداوند به بنده ای نظر کند، اول ذلت باطنی آن فرد، ریشه دار می شود و بعد عزت ظاهری به دوشش قرار می دهد.


بنده بعد از جریانات آقای منتظری، خدمت رئیس جمهور وقت، حضرت آیت الله خامنه ای رسیدم و محضر ایشان گفتم، دوره ریاست جمهوری شما رو به اتمام است، بعد از ریاست جمهوری، می خواهید چه کاری انجام دهید. ایشان اول گفتند، به حوزه می روم و مشغول درس و بحث و کارهای طلبگی می شود. اما بلافاصله جمله شان را تکمیل کردند و گفتند، مگر اینکه امام مرا نهی کند و ماموریت دیگری بسپارند. اگر امام امر کنند که بروم مسئول عقیدتی سیاسی از ژاندارمی یکی از روستاهای سیستان و بلوچستان شوم، راضی هستم و تردید نمی کنم.


شما همین تواضع را ببینید، این مرد در اوج قدرت ظاهری است ولی به خاطر تواضع و ذلت باطنی که دارد، حاضر است حتی در پایین ترین رده، کار کند و امر امام راحل را اطاعت کند، و اصلا برایش این مقامات ظاهری مهم نیست. همین است که خداوند متعال می بیند، یک شخص آنچنان روی خودش کار کرده است و ذلت باطنی دارد که او را برای یک کار خطیر بر می گزیند. زمانی هم که امام عصر اروحنا له الفدا کسی را برگزیند مقدمات عزت و شکوهش را خودش فراهم می کند.

دخل و تصرف حضرت حجت(عجل الله) در انتخاب رهبری
از جمله مقدماتش همین حادثه اعضای دفتر مرحوم آقای منتظری است که، مسائل را در ذهن ایشان بزرگ می کردند، تا جایی که ایشان مواضعی گرفت و گفت، ما در رابطه با جنگ اشتباه می کردیم. امام راحل در منشور جنگ جواب دادند که ما به هیچ وجه از جنگ پشیمان نیستیم، آیا از اینکه به وظیفه خود عمل کرده ایم، پشیمان باشیم.
اما بعد از قطعنامه، صدام با همراهی منافقین دوباره به ایران حمله کرد، رئیس جمهور وقت، نامه ای خطاب به تمام حوزه های علیمه و علما نوشتند که من به سوی سرنوشتم می روم. یعنی یا شهید می شوم و یا صدام را بیرون می کنم. این نامه وقتی پخش شد، تکانی بسیار جدی در جامعه، مخصوصا در جامعه روحانیت ایجاد کرد. بسیاری حرکت کردند و به اهواز آمدند. آقای جزایری در اهواز، خوابگاه شهید چمران را از دانشگاه گرفت و برای میهمانان قرار داد. بعد همه آن جا جمع شدیم و برخی سخنرانی کردند و الحمدلله اثر بسیار خوبی در جمع آوری مبلغین و علما در همراهی آن ها در بسیج عمومی رزمنده ها داشت که در نهایت منجر به عقب نشینی صدام و خاتمه جنگ شد.
این ها تصادف نیست، بلکه تمام این کارها با انتخاب حضرت حجه روحی له الفداست. وقتی می فرمایند، ما به فکر شیعیان مان هستیم و در کار آن ها اهمال نمی کنیم، یعنی اینکه تمام جزیات مسیر را هم فراهم می کنند. این ها علامت هایی است که گاهی امام زمان عجل الله به ما نشان می دهند که به ما بفمانند در تمام احوال پشتیبان ما هستند. وقتی حضرت در جزیات شیعیان شان، اعمال نظر می کنند و از یاری آن ها دریغ ندارند، مگر می شود، رهبر ما همین طور، بدون دخل و تصرفات و اراده حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه) انتخاب شود.

اصرار هئیت رئیسه خبرگان بر شورای رهبری
روزی که امام رحلت فرمودند، آیت الله خامنه ای آمدند و وصیت نامه امام را قرائت کردند و بعد از آن قرار شد صحبت های پیش از دستور مجلس خبرگان رهبری صورت بپذیرد. بنده و آقای شریف، بیرون جلسه آمده بودیم. ایشان به بنده گفت: نظر هیئت رئیسه خبرگان، شورایی شدن رهبری است و این شورایی شدن دل مردم را خالی می کند. امام، رهبری فردی داشتند، و رهبری چند نفر با هم سبب نشان ضعف در میان مردم خواهد بود. بنده برنامه ای برای سخنرانی پیش از دستور نداشتم ولی بعد از این صحبت ها، رفتم و برای صحبت ثبت نام کردم.


همه کسانی که ثبت نام کرده بودند، تا نفر قبل از بنده صحبت های خودشان را انجام دادند و نوبت بنده که رسید، اعلام کردند که صحبت ها تکراری است و کفایت می کند و اتمام مذاکرات را اعلام کردند. بنده فکر کردم که دیگر نمی توانم حرفی بزنم تا اثر گذار باشد. اما بعد از اینکه بحث شورایی شدن رهبری را به مشورت گذاشتند، قرار شد، یک نفر مخالف و یک نفر موافق صحبت کند. آقای هاشمی به آقای خرم آبادی گفت، کسانی که قبل از دستور نوبت شان بوده و نوبت شان نشده، اگر می خواهند به عنوان مخالف صحبت کنند، آن ها در اولویت هستند. ایشان از من سوال کردند که آیا می خواهید به عنوان مخالف صحبت کنید که بنده با خوشحالی قبول کردم چرا که اثر صحبت های بعد از دستور به مراتب مهمتر و بیشتر از صحبت های قبل از دستور است، و این کار را هم خود حضرت حجت مدیریت کردند.


بنده در جلسه گفتم، نخست وزیری در ریاست جمهوری به خاطر تمرکز ادغام شد. شورای عالی قضایی هم اختیاراتش برگشت به ریاست قوه قضاییه، یعنی در آن هم تمرکز صورت گرفت. آن وقت رهبری از رهبری فردی شدن به شورایی شدن تبدیل شود این بازگشت است و این در ذهن مردم به صورت ارسال مسلم کار نامعقول و نامقبولی است. بعد از بنده یک نفر به عنوان موافق صحبت کرد که برهان استدلالی نداشت و گفت برای حفظ وحدت از هر گروهی یک نفر باشد.


بعد از آن آقای جنتی به عنوان مخالف دومی صحبت کرد. گفت اینکه می گویید رهبری شورایی باشد، اگر می شد هر نفر توانایی خودش را به دیگران تزریق کند خوب بود. اما اینگونه نیست و کسی نمی تواند ویژگی خوب خودش را به دیگری تزریق کند. خبرگان از صحبت های ایشان اینگونه برداشت کردند که اگر چند نفر شورای رهبری وقتی بخواهند در موضوعاتی ورود کنند با معدل کلی مجموع گروه حرکت می کنند و اگر برخی ضعیف باشند، به پای چند نفر قوی دیگر نمی رسد، در نتیجه کند تر حرکت کرده و در موضوعات عقب می مانند و در نهایت نتیجه شورا به جای سرعت و دقت در رهبری، عکس می شود، و رهبری تضعیف می شود.


این دو موضوع دل بسیاری را محکم کرد که رهبری شورایی مناسب نیست. در ادامه با توجه به اینکه هئیت رئیسه همچنان بر شورایی بودن رهبری اسرار داشتند، اعلام کردند که مخالفین شورای رهبری قیام کنند. در رای گیری همیشه یک عده مخالف اند، یک عده ممتنع اند و عده ای مخالف. زمانی که اعلام می کنند مخالفین قیام کنند، چون ممتنعین هم نسشته اند، جمعیت آن ها به موافقین افزوده می شود. با این وجود هئیت ریسه همین کار را هم به نفع شورایی شدن انجام دادند. اما بعد از رای گیری مخالفین بیشتر از موافقین و ممتنعین بودند. اعلام کردند که دوباره رای گیری می کنیم و تا سه مرتبه این کار تکرار شد و هر سه بار مخالفین بیشتر بودند و اکثریت با مخالفین بود. در نتیجه اعلام کردند که نظر خبرگان شورایی نیست.

مخالفت رئیس جمهور با قبول رهبری
بعد از اینکه قرار شد رهبری فردی باشد، از آن جایی که امام زمان عجل الله خودشان امور شیعیان را مدیریت می کنند، یکی اسم آقای رئیس جمهور (آیت الله خامنه ای) را آورد. ایشان خیلی بدش آمد، وقت گرفت و رفت پشت ترییبون و گفت: می دانید که چه کار می خواهید سر من بیاورید. بنده با این امر مخالفم. بعد از صحبت های ایشان اعضای شورای نگهبان گفتند، شما چرا می خواهید جلوی اجرای قانون را بگیرید. ایشان با شنیدن این جمله با ناراحتی سر جایشان نشستند.بعدو برخی در تعریف از ایشان و تاییدات امام راحل نسبت به ایشان صحبت کردند سپس برای رهبری ایشان رای گیری کردند و در همان جا بیش از 80 درصد اعضاء حاضر رای دادند و ایشان انتخاب شد.


بعد از رای آورد عزیز ترین چیزها نزد ایشان، عزت رهبری است. نه اینکه به دنبال عزت خودش باشد، بلکه جایگاه و سمت رهبری باید عزیز بماند. ممکن است دیگران نسبت به عزت رهبری مقداری کوتاه بیایند، ولی کسانی که در تضعیف این سمت موضع می گیرند ایشان با قاطعیت برخورد می کند ولی اگر در رابطه با خود ایشان باشد، چشم پوشی می کنند و خیلی به آن اعتنائی نمی کنند. این هم از بزرگواری ایشان است.به هر جهت این ذلت باطنی که خداوند به ایشان داده سبب مهار و کنترل عزت باطنی ایشان بوده و هست.


بنده یادم هست زمانی که در زمان ریاست جمهوری با ایشان گاها می رفتیم از اتاقی به اتاقی برویم، ایشان جلو می رفت و بنده پشت سر ایشان حرکت می کردم ولی بعد از رهبری هر کار کردم که ایشان جلوتر از بنده حرکت کند، قبول نکرد. یعنی تواضع ایشان با وجود اینکه بالاتر رفته بودند بیشتر شد.


وقتی انسان خودش رهبری نخواهد و خدا برای انسان فراهم کند.در روایت داریم که «انّ الامارَةَ ان طَلَبتَها وُکِلتَ الیها و ان طلبتک اُئلتَالیها»اگر مسئولیتی را، انسان خودش طلب کند، خدا او را به همان کار وامی گذارد و لی اگر کسانی از تو خواستند تا کاری را انجام دهی و قبول کردی، خدا تو را کمک خواهد کرد. ایشان هم چون با اسرار خبرگان و فقهای متعدد مقام رهبری را قبول کردند و خودشان هیچ رغبیت به آن نداشتند، خداوند متعال هم ایشان را یاری می کند و همیشه پشتیبان این نظام و رهبری بوده است.

گفتگو: احسان کفشدار طوسی




      

حوزه علمیه خراسان با صدور بیانیه‌ای بیست و ششمین سالگرد رحلت ملکوتی معمار کبیر انقلاب اسلامی را گرامی داشت.

گرامیداشت سالگرد امام رحمةالله علیه

باسمه تعالی
امام خمینی یک حقیقت همیشه زنده تاریخ است.


رهبر معظم انقلاب(حفظه الله تعالی)
بیست و شش سال از عروج آسمانی روح خدا می گذرد و در طی این مدت، عاشقان و مشتاقان آن مرد آسمانی و آن روح الهی در فراق او می سوزند و می سازند.


اینک و در بیست وششمین سالگرد رحلت ملکوتی معمار کبیر انقلاب اسلامی به او عرضه می داریم که:


اماما! ما همه ملت ایران با صیانت از میراث عظیم انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران، قدردان همه مجاهدت های شما و سربازان جان برکف و شهدای عزیزمان هستیم.
رهبرا! در پیشگاه خدا و در محضر روح حاضر تو اعلام می داریم که تا پای جان از نعمت ولایت فقیه پاسداری خواهیم نمود و گوش به فرمان سکان دار فرزانه انقلابمان حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (حفظه الله تعالی) برای دفاع از مرزهای جغرافیایی و عقیدتی نظام اسلامی خواهیم بود.


ای امام عزیز! با تو و با آرمان های تو پیمان می بندیم و متعهد می شویم که اجازه هیچگونه دست درازی و مداخله و کارشکنی را به دشمنان این نقلاب نخواهیم داد.


ای خمینی کبیر! ایران اسلامی امروز بیش از هر زمان دیگری به دعای شما برای تعالی و پیشرفت مقتدرانه و بدون وابستگی به ایادی خارجی نیازمند است.


حوزه علمیه خراسان و خانواده بزرگ روحانیت بصیر این حوزه همچون همه ملت همیشه در صحنه ایران اسلامی، ضمن گرامیداشت یاد و خاطره شهدای انقلاب 15 خرداد و بزرگداشت آرمان های امام راحل رحمت الله علیه، اعلام می دارد که در راه حراست از آرمان های امام راحل و شهدای انقلاب هرگز از پای ننشسته و با تاسی به مقتدای فرزانه خود، در راه ترویج و تعالی دستاوردهای عظیم انقلاب با همه توان خواهد کوشید.


باشد که در پرتو همت، همدلی و همزبانی آحاد ملت و دولت شریف ایران اسلامی در تحقق منویات مقام معظم رهبری، عَلَم رفعت و پایمردی ایران اسلامی همچون همیشه بر بلندای عالم در اهتزاز باشد و لرزه بر اندام استکبار و دشمنان آن بیندازد.


روابط عمومی حوزه علمیه خراسان




      

نیمه شعبان رسیده است و منتظران ِ مشتاق ِ ظهور، بیش از پیش دست دعا به درگاه الهی برده اند. همه می دانیم که نه تنها شیعیان بلکه تمام موحدان عالم منتظر موعود هستند. اما برای تعجیل این وعده الهی نه تنها دعا نیاز است، بلکه باید دست به کار شویم و مقدمات ظهور آن حضرت را مهیا کنیم.


یک یادآوری کوچک ولی مهم؛ بخوان دعای فرج را ولی...

 

 

هر شیعه در هر موقعیت اجتماعی که هست، وظایفی بر عهده دارد. به تبع آن بار سنگینی بر دوش طلبه های شیعه نیز هست. از آن جهت که مساله ظهور یکی از بنیانی ترین وجوه تمایز شیعه نسبت به دیگر ادیان و مذاهب است، یک طلبه¬ی شیعه لزوما وظیفه دارد تا در مورد آفات ظهور روشنگری کند.


منظور از آفات ظهور، نقایصی است که به دلیل کج فهمی و درک ناقص ما از مساله ای با این اهمیت به وجود می آید و تسری می یابد. به بیان روشن تر گاهی در بین دوستان طلبه و متشرع می بینیم آن¬ها چنان غرق در ظهور و انتظار ظهور هستند که برنامه ریزی برای آینده شیعه و مشکلات روزِ جهان را به فرموشی می سپارند و در مقابل ِ جهان ِ رو به نزول به دعای فرج اکتفا می کنند. همه به روشنی می دانیم که دعای فرج از چه اهمیتی برخوردار است، اما مگر به اعتقاد ما در ظهور بداء حاصل نمی شود؟


جمله¬ی معروفی هست که می گوید: «به انتظار ننشینیم، بلکه به انتظار بایستیم». پشت این جمله ی حکیمانه معنایی صحیح و انتقادی وجود دارد. انتقادی، از آن جهت که تفکری در ضمیر ناخودآگاه ما شیعیان وجود دارد که گمان می کنیم صرفا با دعا و تضرع می توانیم مقدمات ظهور را فراهم کنیم. همین ماه گذشته بود که مقام معظم رهبری(حفظه الله) در نمایشگاه کتاب تهران حضور یافتند،«یک نفر از آن عقب گفت: برای نابودی آمریکا و اسراییل و داعش صلوات! آقا آرام گفتند: اگر با صلوات نابود می‌شدند ده تا صلوات می‌فرستادیم!»(1)


نکته ظریفی که رهبر معظم انقلاب(حفظه الله) به زیبایی گوش¬زد کردند. به این بیان که صِرف دعا نمی تواند لزوما کارساز باشد، بلکه باید در کنار آن عملی همراه با ایمان داشت، باید نگاهی آینده نگر داشت و برای آینده برنامه ریزی کرد. این توصیه به برنامه ریزی در سیره عملی و کلامی معصومین و بزرگان ما نیز مشهود است.در این نوشته کوتاه قصد نداریم - معاذ الله- دعا را بی اثر جلوه دهیم، یا از اهمیت آن بکاهیم، بلکه هدف، یادآوری ِ اهمیت برنامه ریزی و تدبیر است.


از طرفی حدیثی از امام حسن(علیه السلام) با این مضمون داریم که «طوری برای دنیا زندگی کنید که تا صد سال دیگر زنده اید و طوری برای آخرت زندگی کنید که فردا خواهید مرد». (2) به نظر نگارنده مفهوم این حدیث قابل تعمیم به مساله ظهور نیز است. به عبارت دیگر طوری برای آینده برنامه ریزی کنیم که گویا ظهور تا صد سال دیگر رخ نخواهد داد و طوری به خود سازی برای ظهور دست بزنیم، که گویا فردا ظهور رخ خواهد داد.

احمد رمضانی- طلبه حوزه علمیه خراسان

---------------------------------------------------------------
1. http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=29713
2. بحارالانوار ، ج / 44 ص 138.

 




      

یازدهم شعبان سالروز ولادت حضرت علی اکبر(ع) است که به عنوان روز جوان هم نامگذاری شده. به همین مناسبت برخی از فرازهای سبک زندگی این جوان نمونه و شاخص در تاریخ اسلام و ضرورت سبک زندگی دینی برای جوانان را مورد بررسی قرار دادیم.

الگوی جوان

 

تمام مورخان و مقتل نویسان بر زیبا بودن چهره حضرت علی اکبر(ع) و شباهت ایشان به پیامبر(ص) به لحاظ صورت و سیرت اتفاق نظر دارند. شیخ مفید در کتاب «ارشاد» دراین باره می‌نویسد: بنابر قولی حضرت علی بن الحسین(ع) روز عاشورا 19 سال داشت و از زیباترین مردم آن زمان بود. علامه مجلسی هم در این زمینه می‌نویسد: او در حسن و جمال و فضل و کمال مانند نداشت و به صورت شبیه ترین مردم به رسول خدا(ص) بود.


شیخ عباس قمی نیز در همین زمینه تصریح می‌کند: حضرت امام حسین(ع) هنگام به میدان رفتن حضرت علی اکبر(ع) به قامت رعنای او می‌نگرد و این گونه وداع می‌کند: «خداوندا؛ تو گواه باش بر لشکر یزید که فرزند رسول خدا(ص) و شبیه ترین مردم در گفتار و صورت و سیرت به آن حضرت، به سوی آنها می‌رود و هرگاه ما مشتاق لقای پیامبر(ص) می‌شدیم، به جمال او نظر می‌کردیم.»


یازدهم شعبان سالروز ولادت حضرت علی اکبر(ع) است که به عنوان روز جوان هم نامگذاری شده. به همین مناسبت برخی از فرازهای سبک زندگی این جوان نمونه و شاخص در تاریخ اسلام و ضرورت سبک زندگی دینی برای جوانان را مورد بررسی قرار دادیم.


علی اکبر؛ پسر بزرگ امام حسین(ع)
بنا بر قول مشهور حضرت علی اکبر(ع) در یازدهم شعبان سال33 ه.ق و در زمان خلیفه سوم به دنیا آمدند. جد پدری ایشان امیرالمومنین(ع) و مادربزرگ پدری‌شان حضرت فاطمه زهرا(س) هستند. پدرشان امام حسین(ع) و مادر ایشان لیلا از قبیله ثقفی است.


درباره ترتیب سنی حضرت علی اکبر(ع) و امام سجاد(ع) در بین مورخان اختلاف نظر وجود دارد. در کتابهای علمای مشهور متقدم شیعه، حضرت علی اکبر(ع) فرزند بزرگ امام حسین(ع) و حضرت امام سجاد(ع) پسر کوچک‌تر آن حضرت معرفی شده‌اند. گروهی که ایشان را پسر بزرگ حضرت امام حسین(ع) می‌دانند، معتقدند حضرت علی اکبر(ع) همسر و فرزند نیز داشته‌اند، اما اینکه نام همسر یا فرزندان ایشان چه بوده، در تاریخ نیامده است. نقل مشهور، سن ایشان را هنگام کربلا 27 سال ذکر می‌کند.


اشبه الناس به پیامبر(ص)
شهادت حضرت علی اکبر(ع) و نحوه مواجهه امام(ع) با این واقعه و جمله ای که در این زمینه بیان کردند، نشان دهنده علاقه ویژه حضرت امام حسین(ع) نسبت به ایشان است. 
طبق نقلی، زمانی که حضرت علی اکبر(ع) قصد داشتند عازم میدان جنگ شوند، حضرت سیدالشهدا(ع) فرمودند: «خداوندا تو گواه باش بر لشکر یزید که فرزند رسول خدا(ص) و شبیه‌ترین مردم در گفتار و صورت و سیرت به آن حضرت به سوی آنها می‌رود. هرگاه ما مشتاق لقای پیامبر(ص) می‌شدیم، به جمال او نظر می‌کردیم.


حضرت علی اکبر(ع) در جوانی با ویژگی‌های اخلاقی و رفتاری خود نگاه انبوه جوانان را به سوی خود جلب می کرد. آنچه در این فراز از داستان او گفته می شود، نکته هایی است که بی تردید با مطالعه و رد شدن تاثیری بسزا نخواهد داشت، از این رو، باید از سرصبر و تامل بیشتر مطالعه و مرور کنیم و به خاطر بسپاریم.


ایشان صفات جد خود را می دانست، از این رو، هماره در آینه اخلاق ورفتار او نظر می‌کرد و خود را بدان صفات می آراست. به هنگام جوانی در میان جمع و با دوستان خود، گشاده رو و شادمان بود؛ ولی در تنهایی اهل تفکر و همراه با حزن بود. علاقه فراوانی به خلوت با خدای خود و پرداختن به راز و نیاز و گفتگو باخالق هستی داشت. در زندگی آسان گیر، ملایم و خوش خو بود، نگاهش کوتاه می نمود و به روی کسی خیره نمی‌شد. بیشتر اوقات بر زمین چشم می دوخت و با بینوایان و فقرا که از نظر ظاهری در جامعه و نگاه دنیا طلبان احترام چشمگیری نداشتند، نشست و برخاست می کرد، با آنان همسفره می شد و با دست خود دردهانشان غذا می گذاشت. اصالت‌های فکری واستواریهای روحی، وی را چنان کرده بود که هیچگاه و از هیچ حاکمی هراس نداشت.


هرگز عیب جویی نمی کرد و از مداحی نابجا و شنیدن چاپلوسی افراد دوری می کرد. تمامی انسانها را بندگان خدا می دانست و از تحقیرآنان خود داری می ورزید. در طول عمر خویش به کسی دشنام نداد و ناسزا نگفت. از دروغ تنفر داشت و صداقت و راستگویی شیوه همیشه او بود. بخشنده بود و آنچه به دست می آورد، به دیگران بویژه نیازمندان انفاق می کرد. هرگاه کسی هدیه ای به او تقدیم می کرد، با گشاده رویی می پذیرفت. اگر فردی مهمانی داشت و او را دعوت می کرد، می پذیرفت. به عیادت بیماران می رفت، هرچند خانه بیمار دردور افتاده ترین نقطه شهر باشد. در تشییع پیکر مردگان حاضر می شد و هیچ یار از دست رفته ای را تنها نمی گذاشت.


برای همسالان برادری مهربان و برای کودکان پدری پرمحبت بود ومسلمانان را مورد لطف و عطوفت خویش قرار می داد. امور دنیوی واضطراب های مادی او را متزلزل نمی ساخت.


زندگی حضرت علی اکبر(ع) ساده و بی پیرایه بود و در آن از تجمل، اسراف و تبذیر اثری دیده نمی شد. آنان که اخلاقی نیکو و فضایلی شایسته داشتند، همیشه مورد تکریم و احترام وی بودند و خویشاوندان از صله او بهره مند می شدند. از صبری عظیم برخوردار بود و از هیچ کس توقع و انتظاری نداشت.


در میدان رزم سلحشوری شجاع، نیرومند و پرتوان بود و انبوه دشمن هرگز او را بیمناک نمی ساخت. در اجرای عدالت و دفاع از حق، قاطع و استوار بود. به یاری محرومان و مظلومان می شتافت و در برابر ظالمان می ایستاد تا حق را به صاحبش برنمی گردانید، آرام نمی گرفت. به دانش اندوزی و فراگیری معارف اهمیت زیادی می داد و همواره پیروان خود را از جهالت و بی خبری باز می داشت.


به پاکیزگی و آراستگی علاقه ای وافر داشت و این صفت از دوران کودکی در او دیده می شد. از این رو هماره برتمیزی لباس و بدن اهتمام می ورزید.


بسیار فروتن بود و از تکبر نفرت داشت و اکثر اهل جهنم راگردن فرازان و سرکشان می دانست. نه تنها برانسانها بلکه برحیوانات نیز شفقت داشت و با مهربانی و ملایمت و انصاف با آنان رفتار می کرد.(مجله فرهنگ کوثر، خرداد 1379، شماره 39)


با این ویژگیهای روشنی آفرین به خوبی می توان او را شناخت، وی علی اکبر پسر بزرگوار امام حسین(ع)است. جوانی زیبا که همانند جد خود رسول خدا(ص)در سیرت، سپید و در صورت، آسمانی می نمود و هماره یاد و نام پیامبر(ص) از چگونگی سخن گفتن و یا راه رفتن و دیگر برخوردهای اجتماعی اخلاقی او می تراوید. از این رو، امام حسین(ع) او را شبیه ترین مردم حتی نسبت به خود در خلقت وآفرینش، اخلاق و صفات روحی، گفتار و آداب اجتماعی به رسول خدا(ص) معرفی می کرد.(موسوعة کلمات الامام الحسین(ع)، ص 360.)


آنان که با صورت دلربای پیامبر(ص)و صدای پرچاذبه آن حضرت آشنا بودند، آنگاه که علی از پشت دیوار زبان به سخن می گشود، گویی صدای رسول اکرم(ص)را می شنیدند.


گاهی که اباعبدالله(ع) برای صوت قرآن جد عزیزش دلتنگ می شد، به علی می فرمود: علی جان! برایم قرآن بخوان تا از آن لذت و بهره برم.( مصائب امام حسین(ع)، ص 108.)


کلام شیرین، بیان روان، ادب بسیار در برابر پدر و مادر، اطاعت بی چون و چرا از مقام ولایت و دلدادگی به حقیقت، برگی دیگر از زندگانی زرین علی اکبر بود. این ویژگی‌ها چون با فروتنی او همراه می شد، نگاه تحسین آمیز همگان را به دنبال داشت.


پس از این جهت ایشان می‌توانند الگوی همه، بویژه جوان‌ها باشند و به درستی تولد ایشان به عنوان روز جوان نام‌گذاری شده است.

سبک زندگی غربی مرسوم شده
اما در جامعه کنونی ما با وجود همه تلاش های صورت گرفته، سبک زندگی غربی در زندگی برخی جوانان رایج شده و سبک زندگی اسلامی در بین اینگونه جوانان مرسوم نیست.
سبک زندگی یک پدیده عمیق است. پس از انقلاب روش هایی در بخشی از جامعه‌ ما به وجود آمد که پس از مدتی حذف شد که دلیل آن تبدیل نشدن این روشها به سبک زندگی بود. این روشهای بعد از انقلاب در واقع نوعی مد بود نه سبک زندگی.


ارائه کم‌رنگ سبک زندگی دینی
از جمله عواملی که نقش بسیار اساسی در ارائه سبک زندگی دینی دارد، رسانه ها هستند که در حال حاضر رسانه‌های نوین و ساماندهی شده از سوی کشورهای غربی، خیلی روی جوانان ما تأثیرگذار هستند، زیرا از سوی جامعه دینی، چیزی فراهم نشده است تا به آنان عرضه شود. اگر از سوی جامعه دینی تلاش بیشتری برای عرضه سبک زندگی و الگوسازی صورت می گرفت، از تأثیرگذاری این رسانه‌ها کاسته می‌شد.


امروزه نسل جوان به دلیل نداشتن سبک زندگی دینی به سراغ سبک زندگی غیراسلامی می‌روند. در جامعه امروز ما نسلی که شیفته سبک زندگی غربی است اگر سبک زندگی دینی به او ارایه شود و در کنارش الگویی قرار بگیرد، بی‌گمان به آن سمت جذب خواهد شد؛ زیرا سبک زندگی دینی به فطرت نزدیک‌تر است. اما متأسفانه جوان امروز ما وقتی زندگی شخصی برخی ها را به عنوان الگو نگاه می‌کنند، می‌بینند آنها به نوعی مروج سبک زندگی غربی هستند.


از طرفی دیگر رسانه‌های ما هم سبک زندگی غربی را ترویج می‌کنند، اینها باعث می‌شود جوان به سراغ آن سبک برود.


در این میان، حوزه های علمیه و روحانیون نقش قابل ملاحظه ای را در این عرصه بر عهده دارند. چرا که آنان با ارتباطی که با جوانان و عموم مردم از طریق مساجد، منابر و سطح جامعه دارند، می توانند با ارائه سبک زندگی سالم و شایسته دینی و معرفی الگوها و چهره های اسلامی در این جهت گام مؤثری بردارند.




      

 

نقش علمای خراسانی در وقایع و تحولات پس از مشروطه برکسی پوشیده نیست. در این بین نام تعدادی از این علما به دلیل شرایط زمانی و مکانی دوران زندگی ایشان بسیار شناخته شده بوده و اغلب مردم با خدمات آنان به جامعه اسلامی ایران در این دوره زمانی بیش از یک صد ساله آشنا هستند ولی نام برخی از آنان نیز کمتر در عرصه عمومی به گوش رسیده و رسانه ها به ذکر خدمات آنان پرداخته اند.

شیخ غلامرضا واعظ طبسی

یکی از این ستارگان ناشناخته عالم مجاهد ، واعظ پرهیزگار، پارسا، علاقه‌مند و عاشق نشر معارف دینی شیخ غلامرضا طبسی معروف به واعظ طبسی (ره) است که سال 1313 قمری در خانواده ای متدین و اهل فضل در شهرستان طبس دیده به جهان گشود.


تحصیلات و اساتید
او پس از طی دوران کودکی، تحصیلات مقدماتی را در زادگاهش فراگرفت و سپس در سال 1341 قمری یعنی در 28 سالگی جهت ادامه تحصیل، به حوزه علمیه قم هجرت کرد. شیخ غلامرضا، دوره سطح را در حوزة علمیه قم در نزد فرزانگان نامداری چون حضرت آیت‌الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی (ره)، عارف و سالک ربانی آیت‌الله آخوند ملاعلی همدانی (ره) و خطیب نامدار و جلیل القدر آیت‌الله میرزا محمد همدانی(ره) فرا گرفت. او به خوبی از پس این تعالیم به ویژه آموزش‌های فن خطابه بر آمد تا جایی که مرحوم آیت الله العظمی مرعشی(ره) درباره‌اش گفتند : «مرحوم طبسی به خاطر طلاقت لسان و ملاحت بیان، نادره زمان در فن خطابه و سخنوری به شمار می‌رفت.»(1)


سخنوری یگانه وبی نظیر 
شیخ غلامرضا پس از آن و با توجه به توانایی خاص خود در فن خطابه همت خود را بر ارشاد مردم قرار داد و با سفر به مناطق مختلف از جمله اصفهان،تهران،یزد، همدان وخراسان و حتی عربستان، شام و عراق به تبلیغ تشیع مبادرت کرد. استعداد عجیب او در فن سخنوری باعث شده بود تا بسیار خوش بیان بوده و سخنان گفته شده با متانت و آرامشش، به دل مخاطبان بنشیند. صحبت شیخ غلامرضا در منبر، آن چنان مسلسل وار و روان بود که طی یک ساعت سخنرانی، گویا نفس نمی‌کشید و به این جهت مورد عنایت خاص حضرت آیت اللّه العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی (ره ) قرار داشت. در پای خطابه و منبرش علما، رجال مملکتی و حتی افرادی از مذاهب دیگر شرکت می‌کردند. حرف‌هایش چنان شوری در مستمعین ایجاد می‌کرد که در هر کوی و برزنی سخن از او به میان می‌آمد و مورد عنایت مراجع و علمای بزرگ عصر خود نیز بود.


آیت اللّه العظمی اراکی(ره) در این باره گفته اند : «آقای طبسی در مدرسه خان حجره داشت و من هم آنجا بودم و حجره من محاذی حجره ایشان بود، هنگامی که آقای طبسی با رفیق خود آقای حاج شیخ حسن همدانی مباحثه می‌کرد، صدایش آن قدر رسا و بلند بود که از داخل حجره به گوش می‌رسید. »(2)


از جلسات به یادماندنی مرحوم طبسی (ره) ، سخنرانی ایشان در روز مبعث در اثبات خاتمیت نبی مکرّم اسلام (ص) در همدان بود که با حضور مسلمانان و اقلیت یهود و نصاری که از پیش دعوت شده بودند، ایراد گردید. در آن روز، مردم مسلمان و یهود و نصاری به قدری گریستند که وصفش نتوان کرد. (3)


ایشان در این دوران علاوه بر فراگیری علوم حوزوی، به تزکیه و تهذیب نفس برای رسیدن به کمالات معنوی همت گماشت و روز به روز پله‌های ترقی و کمال را یکی پس از دیگری پیمود و به همین خاطر، آوازه شهرتش در جهان اسلامی پیچید و همگان را شیفتة بیان سحرآمیز خود کرد.


مقابله با رضاخان
شیخ غلامرضا واعظ طبسی در طول دوران فعالیت خود به عنوان یک خطیب اسلامی چند سالی را در عراق ، شامات و عربستان به سر برد و در آن بلاد به روشنگری درباره معارف اهل بیت (ع) پرداخت. بازگشت او که در طی این مدت به خطیبی نامدار تبدیل شده بود به ایران با روی کار آمدن رضاخان همزمان شد.


در آن ایام پهلوی اول حاکم مطلق‌العنان ایران گردیده و به عنوان مجری سیاست‌های استعمار پیر، دین زدایی و مخالفت با مظاهر دین و مذهب را در رأس برنامه‌‌هایش قرار داده و مخالفت با مجالس سوگواری امام حسین(ع)، کشف حجاب و تغییر لباس و هر آنچه که مربوط به دین می‌شد، از برنامه‌های او بود.


شیخ غلامرضا با مشاهده این وضعیت به عنوان عالمی آگاه و متعهد و سخنرانی دلسوز و بی‌باک مقابله با این هجمه‌ها به دین را وظیفه خود دانست و در این راه گام نهاد. او از عطیه‌ای که خداوند به او عنایت کرده بود، یعنی فصاحت و شیوایی کلام و بیان به عنوان اسلحه‌ ای مؤثر در راه حفظ دین و مقابله با اقدامات ضد دینی رضا خان به کار گرفت و با سخنرانی‌های پرشور خود در مشهد مقدس و سایر شهرها افکار را روشن و دل‌ها را بیدار کرد.


این وضعیت به مزاج رضاخان خوش نیامد و به همین دلیل اقداماتی را انجام داد تا سفر وی از مشهد به تهران که در مهرماه سال 1315 شمسی شروع شده بود به پایان نرسد. گویا رضا خان می‌دانست که اگر پای شیخ غلامرضا واعظ به تهران برسد، شور و انقلابی را ایجاد خواهد کرد که اگر برنامه‌های او و اربابانش را به طور کامل از بین نبرد، حداقل بسیاری از مردم را روشن خواهد کرد و بدین گونه در کار او خلل ایجاد خواهد شد. برهمین اساس دستور حذف او را نیز به مانند بسیاری از مخالفان خود صادر کرد. بدین گونه بود که سفر شیخ غلامرضا طبسی (ره) از مشهد به تهران به پایان نرسید و او در نزدیکی سبزوار دار فانی را وداع گفت و به سرای باقی شتافت.


پیکر پاک آن مرحوم نیز روز بعد به مشهد مقدس انتقال داده شد و در حالی با احترام خاص در مقبره پیر پالان دوز، در مجاورت حرم ملکوتی حضرت ثامن الحجج (ع) به خاک سپرده شد که در میان علماء و دانشمندان این امر منتشر شده بود که شیخ غلامرضای طبسی (ره) ‌را چیز خور کرده‌اند.»(4)


گفتنی است که حضرت آیت الله حاج شیخ عباس واعظ طبسی ( دامت برکاته ) ، تولیت عظمای آستان قدس رضوی و نماینده معظم ولی فقیه در خراسان بزرگ و مدیر عالی حوزه علمیه خراسان خلف صالح و فرزند برومند آن خطیب یگانه دوران می‌باشند.

------------------------------------
پی نوشت :
1. نشریه حرم، شماره 79، به نقل از آیت الله مرعشی نجفی (ره)
2. نشریه حرم، شماره 79، به نقل از آیت الله اراکی(ره)
3. آثارالحجة، ج 2، ص 134.
4. نشریه حرم، ش 79، ویژه میقات الرضا(ع) ، صص 10 ـ 13.




      
<   <<   6   7   8   9      >


پیامهای عمومی ارسال شده

+ *پیام من به خواهران این است، اگر مى‏خواهند که سر پل صراط، زینب(سلام الله علیها) در کنار مادرش زهراى مرضیه(سلام الله علیها)، راه را بر آنان نگیرند، دست به دست هم داده و فرزندان و شوهران برادارن و عزیزانى را که توان رزم دارند، به سوى جبهه گسیل دارند، که ما قصد قدس داریم نه تنها کربلا.* فرازی از وصیت‌نامه شهید محمدرضا شبانى

+ *خواهرم، فاطمه‏ وار باشید.* فرازی از وصیت‌نامه شهید علی ‏اکبر دلیمى

+ *مرا کفن نکنید و با لباس خون آلود به خاک بسپارید با همان لباس به زیارت امام حسین (ع) که سالها آرزویش را مى کشیدم بروم البته لیاقت زیارت امام حسین را در دنیا نداشتم و امیدوارم با ریخته شدن خونم، هزاران منتظر که سالها انتظار قبر شش گوشه امام حسین (ع) را مى کشیدند، باز شود و با پیروزى مسلمین ملت بتوانند آزادانه به زیارت مولایشان شرف یاب شوند .* فرازی از وصیت‌نامه شهید ابراهیم صالحی

+ مادر! امید است که من با شهادتم بتوانم در آن دنیا، و به یارى فاطمه زهرا(س)، حق مادر خودم را ادا کنم. فرازی از وصیت‌نامه شهید هادى نیرومندزاده

+ *زن است که می تواند در پیمودن راه خدا، خود را به حضرت زهرا(س) برساند. و می تواند برعکس یعنى پشت به خدا کرده، خود را مانند زن امام حسن(ع) کند، که به قعر جهنم فرستاده شد.* +فرازی از وصیت‌نامه شهید محمدحسن قلى زاده

+ می دانم از دست دادن من شاید سنگین باشد، ولى غم از دست دادن حسین(ع) بر فاطمه (س) مگر سنگین نبود؟ +فرازی از وصیت‌نامه شهید عباس اسداللهى

+ مادر مهربانم! سلام من بر تو که بالاخره بر احساس مادرانه ‏ات پیروز شدى و فرزندت را روانه میدان نبرد با کفار کردى. و گفتى که تو را در راه خدا هدیه به انقلاب اسلامى می ‏کنم. من به وجود تو افتخار می ‏کنم، که تو مادرى از سلاله فاطمه زهرا(س) هستى. +فرازی از وصیت‌نامه شهید على فلکى

+ علی(ع) : از کفّاره گناهان بزرگ، یاری کردن مظلوم و شاد نمودن دل غمین است. وَ "قَالَ(علیه‏ لسلام) " مِنْ کَفَّارَاتِ الذُّنُوبِ الْعِظَامِ إِغَاثَةُ "الْمَلْهُوفِ " وَ "التَّنْفِیسُ " عَنِ "الْمَکْرُوبِ " نهج البلاغه – حکمت 24

+ همه روز روزه بودن،‌ همه شب نماز کردن همه ساله حج نمودن، سفر حجاز کردن شب جمعه‌ها نخفتن،‌ به خدای راز گفتن ز وجود بی نیازش، طلب نیاز کردن به خدا که هیچ کس را ، ثمر آنقدر نباشد که به روی ناامیدی در بسته باز کردن

+ بالاترین ارتفاع برای سقوط.. افتادن از چشمان مهدی فاطمه است..


[Designed By Ashoora.ir    مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ ]