در گفتگو با آیت الله محی‌الدین حائری شیرازی: 
حضرت بقیه الله(عجلّ الله تعالی فرجه)،مقدمات انتخاب رهبری را فراهم کردند 


در گفتگو با آیت الله محی‌الدین حائری شیرازی

 


بنده بعد از جریانات آقای منتظری، خدمت رئیس جمهور وقت، حضرت آیت الله خامنه ای رسیدم و محضر ایشان گفتم، دوره ریاست جمهوری شما رو به اتمام است، بعد از ریاست جمهوری، می‌خواهید چه کاری انجام دهید. ایشان اول گفتند، به حوزه می روم و مشغول درس و بحث و کارهای طلبگی می شود. اما بلافاصله جمله شان را تکمیل کردند و گفتند، مگر اینکه امام مرا نهی کند و ماموریت دیگری بسپارند. اگر امام امر کنند که بروم مسئول عقیدتی سیاسی از ژاندارمی یکی از روستاهای سیستان و بلوچستان شوم، راضی هستم و تردید نمی کنم.

روابط عمومی حوزه علمیه خراسان/ چند ماه قبل از رحلت امام خمینی(ره) چند حادثه بزرگ اتفاق افتاد که از جمله مهمترین این حوادث را می توان استعفاء یا برکنار آیت الله منتظری از قائم مقامی رهبری دانست. نبود جانشینی برای امام خمینی(ره) آن هم در چند ماهی که به بیماری قلبی شدید امام منتهی شده بود، بسیاری را از درون نگران و دشمنان را از بیرون مرزها خوشحال کرده بود. فکر این مسئله که بعد از امام، آیا کسی می تواند در طراز ایشان رهبری این انقلاب جهانی را جلو ببرد، برای همگان سخت بود. به همین خاطر هم بسیاری در فکر شورای رهبری بودند تا خلاء جامعیت حضرت امام را اینگونه پر کنند. کسی هم به فکرش خظور نمی کرد حضرت آیت الله خامنه ای که رئیس جمهور وقت بودند، به عنوان رهبری انتخاب شوند.
با این مطلب به سراغ حضرت آیت الله محی‌الدین حائری شیرازی رسیدیم تا مستقیما حوادث آن ایام را مرور کنیم و چگونگی انتخاب حضرت آیت الله العظمی خامنه ای برای رهبری را جویا شویم. آیت الله حائری شیرازی،در محضر حضرات آیات عظام بروجردی،امام خمینی، داماد و اراکی شاگردی کرده اند و بعد از انقلاب از سوی حضرت امام خمینی به امامت جمعه و نمایندگی ایشان انتخاب شدند. ایشان در دوره اول و دوم خبرگان رهبری به نمایندگی از مردم فارس به مجلس خبرگان راه یافتند و در زمان انتخاب رهبر انقلاب، در مجلس خبرگان حضور داشتند.

ذلت باطنی ریشه و اساس عزت ظاهری
در دعای مکارم الاخلاق در صحیفه سجادیه آمده است که «لا تُحدِث لی عزاً ظاهرا الا اَحدَثتَ لی ذِلّتاً باطنتاً بِقَدَره»، خدایا هیچ عزت ظاهری به من نده تا ذلت باطنی قبلا به من داده باشی. در توضیح این مطلب می توان یک مثال زد و آن اینکه به هر میزان ریشه درخت بزرگتر و عمیق تر باشد، شاخه و برگ درخت می تواند گسترده تر باشد و اگر ریشه کم بود، نمی تواند شاخه های تنومندی هم داشته باشد. امام سجاد علیه السلام هم در این دعا چنین چیزی می خواهند، و این ذلت باطنی مثل ریشه ای در درون است که به میزان عمیق تر باشد، سعه وجودیش و روح عزت مندی ظاهری بزرگتر خواهد بود. زمانی که خداوند به بنده ای نظر کند، اول ذلت باطنی آن فرد، ریشه دار می شود و بعد عزت ظاهری به دوشش قرار می دهد.


بنده بعد از جریانات آقای منتظری، خدمت رئیس جمهور وقت، حضرت آیت الله خامنه ای رسیدم و محضر ایشان گفتم، دوره ریاست جمهوری شما رو به اتمام است، بعد از ریاست جمهوری، می خواهید چه کاری انجام دهید. ایشان اول گفتند، به حوزه می روم و مشغول درس و بحث و کارهای طلبگی می شود. اما بلافاصله جمله شان را تکمیل کردند و گفتند، مگر اینکه امام مرا نهی کند و ماموریت دیگری بسپارند. اگر امام امر کنند که بروم مسئول عقیدتی سیاسی از ژاندارمی یکی از روستاهای سیستان و بلوچستان شوم، راضی هستم و تردید نمی کنم.


شما همین تواضع را ببینید، این مرد در اوج قدرت ظاهری است ولی به خاطر تواضع و ذلت باطنی که دارد، حاضر است حتی در پایین ترین رده، کار کند و امر امام راحل را اطاعت کند، و اصلا برایش این مقامات ظاهری مهم نیست. همین است که خداوند متعال می بیند، یک شخص آنچنان روی خودش کار کرده است و ذلت باطنی دارد که او را برای یک کار خطیر بر می گزیند. زمانی هم که امام عصر اروحنا له الفدا کسی را برگزیند مقدمات عزت و شکوهش را خودش فراهم می کند.

دخل و تصرف حضرت حجت(عجل الله) در انتخاب رهبری
از جمله مقدماتش همین حادثه اعضای دفتر مرحوم آقای منتظری است که، مسائل را در ذهن ایشان بزرگ می کردند، تا جایی که ایشان مواضعی گرفت و گفت، ما در رابطه با جنگ اشتباه می کردیم. امام راحل در منشور جنگ جواب دادند که ما به هیچ وجه از جنگ پشیمان نیستیم، آیا از اینکه به وظیفه خود عمل کرده ایم، پشیمان باشیم.
اما بعد از قطعنامه، صدام با همراهی منافقین دوباره به ایران حمله کرد، رئیس جمهور وقت، نامه ای خطاب به تمام حوزه های علیمه و علما نوشتند که من به سوی سرنوشتم می روم. یعنی یا شهید می شوم و یا صدام را بیرون می کنم. این نامه وقتی پخش شد، تکانی بسیار جدی در جامعه، مخصوصا در جامعه روحانیت ایجاد کرد. بسیاری حرکت کردند و به اهواز آمدند. آقای جزایری در اهواز، خوابگاه شهید چمران را از دانشگاه گرفت و برای میهمانان قرار داد. بعد همه آن جا جمع شدیم و برخی سخنرانی کردند و الحمدلله اثر بسیار خوبی در جمع آوری مبلغین و علما در همراهی آن ها در بسیج عمومی رزمنده ها داشت که در نهایت منجر به عقب نشینی صدام و خاتمه جنگ شد.
این ها تصادف نیست، بلکه تمام این کارها با انتخاب حضرت حجه روحی له الفداست. وقتی می فرمایند، ما به فکر شیعیان مان هستیم و در کار آن ها اهمال نمی کنیم، یعنی اینکه تمام جزیات مسیر را هم فراهم می کنند. این ها علامت هایی است که گاهی امام زمان عجل الله به ما نشان می دهند که به ما بفمانند در تمام احوال پشتیبان ما هستند. وقتی حضرت در جزیات شیعیان شان، اعمال نظر می کنند و از یاری آن ها دریغ ندارند، مگر می شود، رهبر ما همین طور، بدون دخل و تصرفات و اراده حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه) انتخاب شود.

اصرار هئیت رئیسه خبرگان بر شورای رهبری
روزی که امام رحلت فرمودند، آیت الله خامنه ای آمدند و وصیت نامه امام را قرائت کردند و بعد از آن قرار شد صحبت های پیش از دستور مجلس خبرگان رهبری صورت بپذیرد. بنده و آقای شریف، بیرون جلسه آمده بودیم. ایشان به بنده گفت: نظر هیئت رئیسه خبرگان، شورایی شدن رهبری است و این شورایی شدن دل مردم را خالی می کند. امام، رهبری فردی داشتند، و رهبری چند نفر با هم سبب نشان ضعف در میان مردم خواهد بود. بنده برنامه ای برای سخنرانی پیش از دستور نداشتم ولی بعد از این صحبت ها، رفتم و برای صحبت ثبت نام کردم.


همه کسانی که ثبت نام کرده بودند، تا نفر قبل از بنده صحبت های خودشان را انجام دادند و نوبت بنده که رسید، اعلام کردند که صحبت ها تکراری است و کفایت می کند و اتمام مذاکرات را اعلام کردند. بنده فکر کردم که دیگر نمی توانم حرفی بزنم تا اثر گذار باشد. اما بعد از اینکه بحث شورایی شدن رهبری را به مشورت گذاشتند، قرار شد، یک نفر مخالف و یک نفر موافق صحبت کند. آقای هاشمی به آقای خرم آبادی گفت، کسانی که قبل از دستور نوبت شان بوده و نوبت شان نشده، اگر می خواهند به عنوان مخالف صحبت کنند، آن ها در اولویت هستند. ایشان از من سوال کردند که آیا می خواهید به عنوان مخالف صحبت کنید که بنده با خوشحالی قبول کردم چرا که اثر صحبت های بعد از دستور به مراتب مهمتر و بیشتر از صحبت های قبل از دستور است، و این کار را هم خود حضرت حجت مدیریت کردند.


بنده در جلسه گفتم، نخست وزیری در ریاست جمهوری به خاطر تمرکز ادغام شد. شورای عالی قضایی هم اختیاراتش برگشت به ریاست قوه قضاییه، یعنی در آن هم تمرکز صورت گرفت. آن وقت رهبری از رهبری فردی شدن به شورایی شدن تبدیل شود این بازگشت است و این در ذهن مردم به صورت ارسال مسلم کار نامعقول و نامقبولی است. بعد از بنده یک نفر به عنوان موافق صحبت کرد که برهان استدلالی نداشت و گفت برای حفظ وحدت از هر گروهی یک نفر باشد.


بعد از آن آقای جنتی به عنوان مخالف دومی صحبت کرد. گفت اینکه می گویید رهبری شورایی باشد، اگر می شد هر نفر توانایی خودش را به دیگران تزریق کند خوب بود. اما اینگونه نیست و کسی نمی تواند ویژگی خوب خودش را به دیگری تزریق کند. خبرگان از صحبت های ایشان اینگونه برداشت کردند که اگر چند نفر شورای رهبری وقتی بخواهند در موضوعاتی ورود کنند با معدل کلی مجموع گروه حرکت می کنند و اگر برخی ضعیف باشند، به پای چند نفر قوی دیگر نمی رسد، در نتیجه کند تر حرکت کرده و در موضوعات عقب می مانند و در نهایت نتیجه شورا به جای سرعت و دقت در رهبری، عکس می شود، و رهبری تضعیف می شود.


این دو موضوع دل بسیاری را محکم کرد که رهبری شورایی مناسب نیست. در ادامه با توجه به اینکه هئیت رئیسه همچنان بر شورایی بودن رهبری اسرار داشتند، اعلام کردند که مخالفین شورای رهبری قیام کنند. در رای گیری همیشه یک عده مخالف اند، یک عده ممتنع اند و عده ای مخالف. زمانی که اعلام می کنند مخالفین قیام کنند، چون ممتنعین هم نسشته اند، جمعیت آن ها به موافقین افزوده می شود. با این وجود هئیت ریسه همین کار را هم به نفع شورایی شدن انجام دادند. اما بعد از رای گیری مخالفین بیشتر از موافقین و ممتنعین بودند. اعلام کردند که دوباره رای گیری می کنیم و تا سه مرتبه این کار تکرار شد و هر سه بار مخالفین بیشتر بودند و اکثریت با مخالفین بود. در نتیجه اعلام کردند که نظر خبرگان شورایی نیست.

مخالفت رئیس جمهور با قبول رهبری
بعد از اینکه قرار شد رهبری فردی باشد، از آن جایی که امام زمان عجل الله خودشان امور شیعیان را مدیریت می کنند، یکی اسم آقای رئیس جمهور (آیت الله خامنه ای) را آورد. ایشان خیلی بدش آمد، وقت گرفت و رفت پشت ترییبون و گفت: می دانید که چه کار می خواهید سر من بیاورید. بنده با این امر مخالفم. بعد از صحبت های ایشان اعضای شورای نگهبان گفتند، شما چرا می خواهید جلوی اجرای قانون را بگیرید. ایشان با شنیدن این جمله با ناراحتی سر جایشان نشستند.بعدو برخی در تعریف از ایشان و تاییدات امام راحل نسبت به ایشان صحبت کردند سپس برای رهبری ایشان رای گیری کردند و در همان جا بیش از 80 درصد اعضاء حاضر رای دادند و ایشان انتخاب شد.


بعد از رای آورد عزیز ترین چیزها نزد ایشان، عزت رهبری است. نه اینکه به دنبال عزت خودش باشد، بلکه جایگاه و سمت رهبری باید عزیز بماند. ممکن است دیگران نسبت به عزت رهبری مقداری کوتاه بیایند، ولی کسانی که در تضعیف این سمت موضع می گیرند ایشان با قاطعیت برخورد می کند ولی اگر در رابطه با خود ایشان باشد، چشم پوشی می کنند و خیلی به آن اعتنائی نمی کنند. این هم از بزرگواری ایشان است.به هر جهت این ذلت باطنی که خداوند به ایشان داده سبب مهار و کنترل عزت باطنی ایشان بوده و هست.


بنده یادم هست زمانی که در زمان ریاست جمهوری با ایشان گاها می رفتیم از اتاقی به اتاقی برویم، ایشان جلو می رفت و بنده پشت سر ایشان حرکت می کردم ولی بعد از رهبری هر کار کردم که ایشان جلوتر از بنده حرکت کند، قبول نکرد. یعنی تواضع ایشان با وجود اینکه بالاتر رفته بودند بیشتر شد.


وقتی انسان خودش رهبری نخواهد و خدا برای انسان فراهم کند.در روایت داریم که «انّ الامارَةَ ان طَلَبتَها وُکِلتَ الیها و ان طلبتک اُئلتَالیها»اگر مسئولیتی را، انسان خودش طلب کند، خدا او را به همان کار وامی گذارد و لی اگر کسانی از تو خواستند تا کاری را انجام دهی و قبول کردی، خدا تو را کمک خواهد کرد. ایشان هم چون با اسرار خبرگان و فقهای متعدد مقام رهبری را قبول کردند و خودشان هیچ رغبیت به آن نداشتند، خداوند متعال هم ایشان را یاری می کند و همیشه پشتیبان این نظام و رهبری بوده است.

گفتگو: احسان کفشدار طوسی