کتاب ره ‌توشه راهیان نور ویژه رمضان 1394 منتشر شد 

این کتاب مجموعه مقالاتی است که به همت گروهی از نویسندگان فاضل و مبلغان موفق به مناسبت ماه شریف رمضان طی 31 مجلس به رشته تحریر درآمده است.

کتاب ره توشه راهیان نور ویژه رمضان

 به گزارش روابط عمومی حوزه علمیه خراسان، کتاب ره توشه ویژه ماه مبارک رمضان 1394 از سوی گروه تأمین منابع معاونت فرهنگی تبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم ویژه استفاده مبلغان در مناطق تبلیغی منتشر شد.


این کتاب مجموعه مقالاتی است که به همت گروهی از نویسندگان فاضل و مبلغان موفق به مناسبت ماه شریف رمضان طی 31 مجلس به رشته تحریر درآمده و ضمن تبیین سیره انسان‌ساز حضرات معصومان: در ماه رمضان، مباحث کاربردی و گوناگونی را در منظر مبلّغان گرامی ترسیم نموده است.


آنچه ره‌توشه ماه رمضان امسال را از سال‌های گذشته متمایز ساخته، برخورداری از ویژگی‌های ذیل است:


ـ موضوعات و مباحث ارائه‌شده، از تنوع بیشتری نسبت به سال‌های پیش برخوردار می‌باشد.


ـ مطالب مقالات با توجه به نیازهای روز و در راستای حل برخی از معضلات و مشکلات جامعه به رشته تحریر در آمده است؛ ازاین‌رو، از مبلغان گرامی خواهشمندیم مطالب ارائه‌شده در این کتاب را محور سخنرانی‌های خویش قرار دهند.


ـ هر مقاله با عنوان «مجلس» و به صورت کاربردی و همسو با فضای منبر تنظیم گردیده تا مبلّغان گرامی استفاده بهتری از مباحث این مجموعه ببرند؛ البته مبلّغان عزیز باید به این نکته مهم توجه داشته باشند که هنگام ارائه مطالب، شرایط زمانی و اوضاع منطقه تبلیغی خویش را نیز در نظر بگیرند تا نتایج مطلوب‌تری به دست آید.


ـ استفاده و ارائه مطالب و تجربیات سخنران‌های شناخته‌شده و بنام کشور، از دیگر ویژگی‌های مفید و ارزنده ره‌توشه امسال به شمار می‌رود.


ـ افزون بر اینها، در انتهای این اثر، مطالب بسیار مفید و کارآمد دیگری نیز برای مبلّغان در نظر گرفته شده که از آن جمله می‌توان به: خاطرات و تجربیات تبلیغی، رخ‌دادها و مناسبت‌های ماه مبارک رمضان و کتاب‌شناسی توصیفی ماه رمضان اشاره کرد.

برای دریافت فایل کتاب کلیک نمایید.

لینک دانلود




      

مروری بر خطبه مقام معظم رهبری در نماز جمعه 29 خرداد 88؛ 
خطبه ای ماندگار 

اکنون شش سال از خطبه های نماز جمعه تاریخی و وحدت بخش رهبر معظم انقلاب اسلامی در 29 خرداد 88 می گذرد اما یادآوری آن نکات همچنان مفید و لازم است.

مروری بر خطبه آقا در سال 1388

 برخی رویدادها و مناسبت ها اگر چه سالیان سال از رخداد آن می گذرد اما یادآوری و بزرگداشت آن ها، درس ها، پندها و تجربه هایی را برای انسان گوشزد می کند که خالی از لطف نیست. تاریخ انقلاب اسلامی ایران نیز از اینگونه رخدادها خالی نیست و می توان گفت در طول 37 سال عمر انقلاب، اتفاقات و رویدادهایی رخ داد که گاهی موجب خوشنودی و گاهی مایه تأسف بود که موجب تنومندی بیشتر درخت انقلاب و پهناوری شاخ و برگ شد.


یکی از رویدادها که می توان آن را تلخ ولی تجربه ای مفید و ارزشمند قلمداد کرد، فتنه سال 1388 بود که پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری دهم رخ داد.


در طول چند ماهی که این فتنه بروز کرد و در طول آن شاهد ریزش ها و رویش های انقلاب بودیم، یکی از هوشمندانه ترین سخنرانی ها و خطابه های آن زمان، خطبه نماز جمعه 29 خرداد 1388 بود که توسط رهبر معظم انقلاب ایراد شد.


در این خطبه، نکاتی وجود دارد که بی گمان در صورت رعایت بند بند این سخنان، آتش فتنه در همان روزهای نخستین آن خاموش می شد. نکته ای که نباید از یاد برد این است که مخاطب رهبری نه فقط نامزدهای شکست خورده که تمام گروه های سیاسی اعم از اصولگرایان و اصلاح طلبان بودند.


رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در خطبه دوم نماز که بارها با تکبیر و ابراز احساسات مردم همراه شد، در تبیین و تشریح مسائل گوناگون مربوط به انتخابات، خطاب به «ملت، نامزدهای ریاست جمهوری و نخبگان، فعالان سیاسی»، و نیز سران برخی دولت‌های مستکبر غربی، مطالب جداگانه‌ای مطرح کردند.


اکنون و در سالگرد سخنان رهبر انقلاب مقتضی است به برخی از رهنمودهای مقام معظم رهبری که در رفتار سیاسی بعضی نخبگان، احزاب و گروه ها مغفول مانده است، بپردازیم.


همه باید قانون را فصل‌الخطاب بدانند 
بلافاصله پس از انتخابات نامزدهای شکست خورده به اعتراض به نتایج انتخابات پرداختند و این اعتراضات را به خیابان ها کشاندند. امری که تا ماه ها پس از انتخابات ادامه داشت و حتی شاهد برخی اقدامات در 25 بهمن 89 یعنی پس از گذشت بیش از یک سال و نیم از انتخابات بودیم. این در حالی است که مقام معظم رهبری در آن خطبه ها تاکید کرده بودند: «در سخنرانی اول فروردین، به دوستان خوبمان در داخل تذکر دادم که حرف دشمن درباره تقلب را تکرار نکنند چراکه بیگانگان درصددند اعتمادی را که نظام با مسئولان و عملکردش در طول سی سال بدست آورده، زیر سؤال ببرند.»


ایشان همچنین با تأکید بر اینکه «مردم در قضیه انتخابات حقا و انصافا به بهترین وجه به وظیفه خود عمل کردند»، گفتند: « سیاسیون و کسانی که به نحوی مرجعیتی برای بخشی از افکار عمومی دارند باید خیلی مراقب رفتار و گفتار خود باشند؛ زیرا با اندکی افراط گری آنها، دامنه افراط گری در بدنه مردم به مراحل حساس و خطرناکی خواهد رسید که خود آنها نیز نخواهند توانست ابعاد آن را جمع کنند. اگر نخبگان سیاسی بخواهند قانون را زیر پا بگذارند، خواسته یا ناخواسته، مسئول خون‌ها، خشونت‌ها و هرج و مرج‌ها خواهند بود.»


ایشان با تأکید بر اینکه «این آقایان باید به مسئولیت کارهای خود در نزد خداوند فکر کنند»، خاطرنشان کردند: «برادران، آخرین وصایای امام بزرگوار را به یاد بیاورید که می‌گفت همه باید قانون را فصل‌الخطاب بدانند.»

 

هر 4 نامزد متعلق به نظام اند
این اما تنها نکته مغفول مانده نیست. برخی پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم تعدادی از نامزدهای انتخاباتی را مخالفان نظام، ورشکستگان سیاسی، عامل صهیونیست و ... خواندند.

این در حالی است که رهبر معظم انقلاب در خطبه های نماز جمعه 29 خرداد 88 در آن مقطع هر 4 نامزد انتخاباتی را متعلق به نظام خوانده و از شکل گیری جریانی که منجر به خط کشی غیرواقعی شود، جلوگیری کردند و فرمودند: «یکی از نامزدها، رئیس جمهور خدوم، پرکار، زحمتکش و مورد اعتماد است، یکی دیگر 8 سال نخست وزیر خود بنده بوده است، نامزد دیگر فرمانده سپاه و از فرماندهان اصلی دفاع مقدس است و نامزد دیگر هم دو دوره ریاست مجلس بوده است؛ بنابراین همه این آقایان از عناصر نظام و متعلق به نظام هستند و رقابت آنها برخلاف تبلیغات خباثت‌آمیز رسانه‌های صهیونیستی، آمریکایی و انگلیسی، رقابت درون نظام است.»


اگر چه رفتار سیاسی برخی از این نامزدها در ماه های پس از انتخابات کارنامه خدمات آنها به نظام را به طور اساسی زیر سوال برد.


حضرت آیت الله العظمی خامنه ای همچنین در بخش دیگری از سخنانشان رقابت‌های کاملاً آزاد و جدی نامزدها در دوران تبلیغات انتخابات از جمله مناظره‌های شفاف و صریح تلویزیون را یادآور شدند و افزودند: «رقابت‌های شدید 4 نامزد محترم انتخابات، رقابت جریان‌های متعلق به نظام اسلامی بود اما رسانه‌های متعلق به صهیونیست‌های خبیث با دروغ‌پردازی محض سعی می‌کنند این رقابت‌ها را دعوا میان مخالفان و طرفداران نظام جلوه دهند.»

عزیزان من! 22 خرداد یک حماسه بود
رهبر معظم انقلاب، این انتخابات برگزار شده را پیروزی بزرگی برای ملت ایران دانستند و برپایی فتنه را تلخ کرد این پیروزی عنوان کردند و ابرازداشتند: عزیزان من! ملت ایران! 22 خرداد یک حماسه بود. این حماسه، تاریخی شد، جهانی شد. اگرچه بعضی از دشمنان ما در اطراف دنیا خواستند این پیروزی مطلق نظام را، این پیروزی حتمی را، به یک پیروزی مشکوک و قابل تردید تبدیل کنند. حتّی بعضی خواستند این را به یک شکست ملی تبدیل کنند! خواستند کام شما را تلخ کنند و نگذارند بالاترین نصاب مشارکت جهانی را دنیا به نام شما ثبت کند. خواستند این کارها را بکنند؛ اما به نام شما ثبت شد. نمیشود آن را دستکاری کرد.

مناظره ها ادامه پیدا نکرد
بخش دیگری از سخنان مقام معظم رهبری که کمتر از جانب مسئولین مورد توجه قرار گرفته است، توصیه ایشان به ادامه مناظره ها بود. حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ادامه مناظره‌ها در سطوح مدیریتی را خوب و ضروری دانستند و گفتند: باید با حذف عیوب و نکات منفی مناظره‌ها، آنها را ادامه داد تا همه افراد و مسئولان خود را در معرض نقد و انتقاد و پاسخگویی ببینند.


رهبر انقلاب اسلامی، در تبیین نکات منفی مناظره‌ها، به ایجاد کدورت و کینه، تکیه بر شایعات، ضعف جنبه منطقی مباحث و احساساتی و عصبانی شدن طرفین مناظره اشاره کردند و با ابراز ناخرسندی از این عیوب افزودند: متأسفانه برخی مواقع مناظره‌ها حالت تخریبی پیدا می‌کرد و به سیاه نمایی افراطی خدمات دولت فعلی و در مقابل، سیاه‌نمایی عملکرد دولت‌های قبلی کشیده می‌شد و در میان طرفداران نامزدها التهاب و نگرانی ایجاد می‌کرد.

هر دوطرف مقصر بودند
نکته مهم دیگری که رهبر معظم انقلاب در خطبه های نماز جمعه 29خرداد 88 به آن اشاره کردند این بود که دو طرف مناظره مقصر بودند آن چنان که یادآور شدند که در مناظره ها یک طرف به رئیس جمهور قانونی کشور، صریح‌ترین و خجالت‌آورترین اهانت‌ها و تهمت‌ها را بیان می‌کرد و اخلاق و قانون و انصاف را زیر پا می‌گذاشت و طرف دیگر هم، با اقداماتی مشابه، کارنامه درخشان 30 ساله انقلاب را کمرنگ جلوه می‌داد و شخصیت‌هایی که عمرشان را در راه نظام صرف کرده‌اند زیر سؤال می‌برد و اتهاماتی را که در مراجع قانونی اثبات نشده است، بیان می‌کرد.

زورآزمایی خیابانی صحیح نیست
حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای در بخش دیگری از سخنانشان با اشاره به اینکه «زورآزمایی خیابانی بعد از انتخابات در واقع به چالش کشیده شدن اصل انتخابات و مردم‌سالاری است»، تأکید کردند: «از همه می‌خواهم به این روش غلط خاتمه دهند که اگر خاتمه ندهند مسئولیت تبعات و هرج و مرج آن، برعهده آنها خواهد بود.»


ایشان همچنین افزودند: این تصور هم غلط است که بعضی خیال کنند با حرکات خیابانی، یک اهرم فشاری علیه نظام درست میکنند و مسئولین نظام را مجبور میکنند، وادار میکنند تا به عنوان مصلحت، زیر بار تحمیلات آنها بروند. نه، این هم غلط است. اولاً تن دادن به مطالبات غیر قانونی، زیر فشار، خود این، شروع دیکتاتوری است. این اشتباه محاسبه است؛ این محاسبه ‏ی غلطی است. عواقبی هم اگر پیدا کند، عواقبش مستقیماً متوجه فرماندهان پشت صحنه خواهد شد. اگر لازم باشد، مردم آنها را هم در نوبت خود و وقت خود خواهند شناخت.

... ای سید و مولای ما!
«یک خطاب آخری هم عرض کنم به مولامان و صاحبمان، حضرت بقیةاللَّه (ارواحنا فداه): ای سید ما! ای مولای ما! ما آنچه باید بکنیم، انجام میدهیم؛ آنچه باید هم گفت، هم گفتیم و خواهیم گفت. من جان ناقابلی دارم، جسم ناقصی دارم، اندک آبروئی هم دارم که این را هم خود شما به ما دادید؛ همه‏ی اینها را من کف دست گرفتم، در راه این انقلاب و در راه اسلام فدا خواهم کرد؛ اینها هم نثار شما باشد. سید ما، مولای ما، دعا کن برای ما؛ صاحب ما توئی؛ صاحب این کشور توئی؛ صاحب این انقلاب توئی؛ پشتیبان ما شما هستید؛ ما این راه را ادامه خواهیم داد؛ با قدرت هم ادامه خواهیم داد؛ در این راه ما را با دعای خود، با حمایت خود، با توجه خود، پشتیبانی بفرما.»

                                                                                                                                                                             روابط عمومی حوزه علمیه خراسان  




      

ماه رمضان ماهی است که هوایش از آلودگی های شیطانی تصفیه شده و روح ملکوتی آن برای فیض رساندن به بندگان تقویت شده است. امید به شفا از بیماریهای حاصل از گناهان در این ماه بسیار است و مغفرت یافتن یکی از بهترین شفاهای معنوی است.

 

روزه در هوای داغ تابستان

 


باید این ماه را بیش از پیش قدر دانسته و از آن کمال استفاده را نماییم، چرا که این ماه، ماه بسیار پر فضیلتی است و با ماه های دیگر قابل مقایسه نیست، چنانچه رسول گرامی اسلام فرمودند: «لما حضر شهر رمضان سبحان الله! ماذا تستقبلون؟! و ماذا یستقبلکم؟! قالها ثلاث مرات» (سبحان الله! به پیشواز عجب ماهی می روید؟! و عجب ماهی به شما روی می آورد؟! و این را سه بار تکرار فرمودند.) (بحار الانوار، ج 96 ، ص 347 ، حدیث 13) و در جای دیگر نیز فرمودند: «ان ابواب السماء تفتح فی اول لیلة من شهر رمضان و لا تغلق الی آخر لیلة منه» (به درستی که در نخستین شب ماه رمضان درب های آسمان گشوده می شود و تا آخرین شب آن بسته نمی شود.) (بحار الانوار، ج 96 ، ص 346، حدیث 12) از نشانه های عظمت این ماه نسبت به ماه های دیگر همین بس که در قرآن از آن به بزرگی یاد شده و این ماه را ماه نزول قرآن می خواند.


همچنین پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در اهمیت و فضایل این ماه می فرمایند: «آیا شما را به سوى چیزى رهنمون شوم که اگر شما آن را انجام دهید شیطان از شما دور مى‏ گردد، چنان که مشرق از مغرب دور مى‏گردد؟ عرض کردند: آرى ،فرمود: «روزه رویش را سیاه مى‏کند، صدقه پشتش را مى‏شکند، دوستى براى خدا و پشتکار بر کار نیک نابودش مى‏ کند و استغفار شاهرگش را مى‏زند و هر چیز زکاتى دارد و زکات بدنها روزه است». (أمالی الصدوق، 61 ، المجلس الخامس عشر)


اما چند سالی است که ماه مبارک رمضان با فصل گرم تابستان مقارن شده و همین امر موجب گشته است روزه و روزه داری در این ایام به دلایلی چند، از جمله طولانی بودن روزها و گرم بودن هوا و تشنگی و عطش ناشی از این گرما سخت و طاقت فرسا گردد. برخی ها سؤال در ذهن شان ایجاد می شود که آیا این بهانه مناسبی برای ترک روزه است؟


آیات خدا در باب وجوب روزه
خداوند در قرآن کریم، به صراحت وجوب روزه را بیان کرده است که در ذیل به آیاتی از کلام پروردگار متعال اشاره شده است:


«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کتِبَ عَلَیْکمُ الصِّیامُ کما کتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکمْ لَعَلَّکمْ تَتَّقُونَ » (سوره بقره 183) «یعنی ای کسانی که ایمان دارید روزه گرفتن بر شما واجب گشت همچنان که بر پیشینیان از شما (از ملتهای گذشته) واجب شده بود شاید با روزه گرفتن پاک و پرهیرکار شوید.»


«أَیَّاماً مَعْدُوداتٍ فَمَنْ کانَ مِنْکمْ مَرِیضاً أَوْ عَلى‏ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ وَ عَلَى الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ فِدْیَةٌ طَعامُ مِسْکینٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ وَ أَنْ تَصُومُوا خَیْرٌ لَکمْ إِنْ کنْتُمْ تَعْلَمُونَ» (سوره بقره آیه 184) «و این روزهایى چند است پس هر کس از شما مریض و یا مسافر باشد باید ایامى دیگر بجاى آن بگیرید و اما کسانى که به هیچ وجه نمى‏توانند روزه بگیرند عوض روزه براى هر روز یک مسکین طعام دهند و اگر کسى عمل خیرى را داوطلبانه انجام دهد برایش بهتر است و اینکه روزه بگیرید برایتان خیر است اگر بناى عمل کردن دارید».


خداوند در جمله:" یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کتِبَ عَلَیْکمُ الصِّیامُ"، مساله وجوب روزه بر مسلمانان را خاطرنشان کرده و بلافاصله فرمود:" کما کتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکمْ" و فهماند که شما مسلمانان نباید از تشریع روزه وحشت کنید، و آن را گران بشمارید، چون این حکم منحصر به شما نبوده، بلکه حکمى است که در امتهاى سابق نیز تشریع شده بود. خداوند به صراحت در قرآن روزه را واجب کرده با این وجود بعد از آیه وجوب روزه، بیماری، سفر و مشقت در روزه داری را استثنا کرده است که باید روزهاى دیگرى را به جاى آن روزه بگیرند و در میان این استثنائات روزه‌داری به موردی بر نمی خوریم که گرما و طول روز را دلیل مناسبی برای روزه نگرفتن شمرده شود از این رو می توان گفت حکم وجوب روزه مختص به زمان و مکان خاصی نیست بلکه شامل حال تمامی مومنین در هر سرزمین و هر فصل سال که ماه رمضان با آن مقارن شده است می باشد. در عین حال خداوند افرادی که مشاغل سختی بر عهده دارند را نیز استثناء نکرده و روزه را برای افراد تا زمانی که خطری برای سلامتی شان نداشته واجب نموده است.


روزه خواری به بهانه گرمای هوا؛ صحیح یا غلط؟!
عده ای معتقدند روزه داری در فصل گرم برای سلامتی انسان خطر داشته و به این بهانه روزه را ترک می گویند، در جواب به این افراد باید گفت:


1‌- با این سخن علم و رأفت خداوندی زیر سوال می رود چرا که خداوند به انسان نسبت به خود او عالم تر و مهربانتر است و بیش از خود او نگران سلامتی اوست با این وجود چگونه به امری دستور می دهد که سلامتی انسان را به خطر می اندازد. روزه و روزه داری حتی در گرمای زیاد و سخترین شرایط فوایدی دارد که امروزه علم برخی از آن را روشن کرده و قسمت عظیم فایده آن در مقوله علم جای نمی‌گیرد و خارج از توان آن است. روزه به منظور اسرار و عللى بر بندگان واجب شده از جمله: بدین وسیله انسان به درد و الم گرسنگى و تشنگى آگاه شده در نتیجه خاضع و آرام و مأجور و شکیبا گردیده و بدین ترتیب به شدائد و سختى‏هاى آخرت پى خواهد بود. و نیز روزه سبب مى‏شود که شخص شهوتش شکسته و ضعیف گردد. روزه واعظى است در دنیا که انسان را بر مقدار نیاز و احتیاج بندگان در دنیا و آخرت آگاه مى‏نماید. (علل الشرائع/ترجمه ذهنى تهرانى/ ج‏2)


2- (یُرِیدُ اللَّهُ بِکمُ الْیُسْرَ وَ لا یُرِیدُ بِکمُ الْعُسْرَ)" خداوند راحتى شما را مى‏خواهد و زحمت شما را نمى‏خواهد". روزه داشتن گرچه در ظاهر یک نوع سختگیرى و محدودیت است اما سرانجامش راحتى و آسایش انسان مى‏باشد، هم از نظر معنوى و هم از لحاظ مادى .


امام صادق علیه السّلام در توصیه به فرزندانش مى‏فرمود: چون ماه رمضان فرا رسد، خود را تا آخرین حدّ توان به کوشش وادارید، زیرا که در آن ماه ارزاق تقسیم مى‏شود، و مدّتهاى عمر مقرّر مى‏گردد، و در آن ماه نام حجّ‏کنندگان که به میهمانى خدا مشرف مى‏شوند نوشته مى‏شود، و در آن ماه شبى هست که انجام عملى در آن از عمل در هزار ماه بهتر است. (من لا یحضره الفقیه / ج‏2) . بر هر انسان سالمى لازم است در سال یک ماه روزه بدارد، چرا که براى پرورش جسم و جان او نیز لازم است، به همین دلیل اگر ماه رمضان بیمار یا در سفر بودید باید به تعداد این ایام روزه را قضا کنید تا عدد مزبور کامل گردد، حتى زنان حائض که از قضاى نماز معافند از قضاى روزه معاف نیستند.


روزه به منظور اسرار و عللى بر بندگان واجب شده از جمله: بدین وسیله انسان به درد و الم گرسنگى و تشنگى آگاه شده در نتیجه خاضع و آرام و مأجور و شکیبا گردیده و بدین ترتیب به شدائد و سختى‏هاى آخرت پى خواهد بود.


3- حکم وجوب روزه مطلق بوده و گرم و سرد بودن هوا در آن قید نشده است. چرا که این آیه خود در شهری (مدینه) نازل شده است که هوای بسیار گرمی داشته و مردمان آن به مشاغلی مشغول بودند که انرژی زیادی از آنان صرف کرده و توان بالایی نیاز داشت بنابراین چنانکه بر مردم آن عصر روزه واجب بوده بر انسانهای این دوره نیز این امر واجب است حتی در فصل گرم با وجود سختی های فراوانی که دارد. آیات بالا را ذکر نمودیم تا روشن گردد که در قرآن به صراحت وجوب روزه و استثنائات آن ذکر گردیده و خداوند به سختی و مشقات آن واقف بوده است با این وجود از عباراتی استفاده می کند تا از وحشت آدمی بکاهد و او را متوجه فایده آن می سازد و بالاخره در پایان آیه این واقعیت را بازگو مى‏کند که" روزه گرفتن براى شما بهتر است اگر بدانید" (وَ أَنْ تَصُومُوا خَیْرٌ لَکمْ إِنْ کنْتُمْ تَعْلَمُونَ). بنابراین با دلایلی غیر منطقی و خارج از دستور خداوند و سنت پیامبر نمی توان روزه را کنار گذاشت.


ثواب یک روز روزه‏ در گرما با تشنگى زیاد
روزه در گرما نه تنها بد و زیان آور نیست بلکه برای آن اجری بزرگ نیز در نظر گرفته شده است، امام صادق علیه السّلام فرمودند: هر کس که یک روز در گرما روزه بگیرد و خیلى تشنه شود، خداى عز و جل هزار فرشته را وکیل مى‏کند که دست به صورت او بکشند و او را مژده دهند. و زمانى که افطار کند، خداى عز و جل مى‏فرماید: چقدر خوشبو هستى. فرشتگانم! گواه باشید که من قطعا او را آمرزیدم. (ثواب الأعمال/ ترجمه بندرریگى/113 )

 

روزه در هوای داغ تابستان




      

گفتگو با آیت الله سید جواد علم الهدی؛ 
آیت الله شهید سعیدی؛ سد شکن عرصه‌ مبارزات انقلاب 

آیت الله سعیدی انسان شایسته و بایسته ای بود. بسیار متواضع بود و ادعائی بر این معنا نداشت و ابداً این مسائل را در جایی عنوان نمی کرد. تهران که تشریف آورد، با همه علمای تهران رفت و آمد داشت و آنچه را که وظیفه خود می دانست که در غیبت امام کمک کند و فکر امام را ترویج بدهد، دریغ نمی کرد.

روابط عمومی حوزه علمیه خراسان/ آشنائی دیرین و همسن و همشهری بودن، به آیت الله سید جواد علم الهدی امکان شناختی دقیق از شهید آیت الله سعیدی را داده که در تمام این گفت و گوی صمیمانه به چشم می خورد.


آیت الله شهید سعیدی


در ابتدای بحث مختصری از سابقه آشنایی خودتان با آیت الله شهید سعیدی بفرمایید.
متشکرم از شما که یاد و خاطره ثبت می کنید حالات و زندگی عزیز مرا و قدیمی ترین دوست مرا در مراحل روحانیت و اینکه این شهید مظلوم در میان شهدای عزیز، بالاخص روحانیت شناخته شود و باعث افتخار حوزه علمیه باشد. آشنایی من با ایشان به مناسبت آن است که ایشان هم مشهدی هستند و من هم مشهدی الاصلم و دوران طلبگی من و ایشان بعد از طاغوت اول، یعنی 1321 شروع شد. در آن موقع من هم در مدرسه بالاسر مشهد طلبه بودم که الان به صورت دارالولایه و جزو آستان قدس است و در آن زمان تولیت آن مربوطه به آیت الله حاج سید علی علم الهدی، پدر بزرگوار من بود و این عزیز، آقای حاج سید محمدرضای سعیدی، روحانی زاده و پدرشان از موثقین منبری ها و محدثین حوزه شهر مشهد بودند و ایشان هم در مدرسه دو درب که الان بخش خواهران در آنجا تدریس می شود و نزدیک آستان قدس رضوی و متصل به صحن آزادی است، طلبه بودند. وجه مناسبت خیلی نزدیک است و هم شغلی اقتضا می کرد که با هم دوست باشیم.


در سال 1326 متفقین به تدریج از خراسان رفتند و من و برادرم آیت الله حاج سید محمد علم الهدی به عزم قم حرکت کردیم تا پایان تحصیلات ما در قم باشد. کمتر از یک سال در قم بودیم که آقای حاج سید محمد رضای سعیدی و آیت الله حاج شیخ ابوالقاسم خزعلی هم به قم هجرت کردند. معمول است که در حوزه های علمیه، محصلین علوم حوزوی به مناسبت آنکه سعی می کنند با همشهری ها و هم دیاران خود انس بگیرند، سعی دارند که خانه هایشان به هم نزدیک باشد، بنابراین در اولین فرصتی که من توانستم در بخش مبارک آباد قم خانه ای بسازم، ایشان هم سال بعد از آن در جوار منزل من، منزلی را تهیه فرمودند و تشریف آوردند. خانواده من با خانواده ایشان انس گرفتند و تقارن سنی و تقارن درسی، موجب انس و الفت و صمیمیت ما و خانواده هایمان شد.


از سال 1335 که وارد حوزه علمیه آیت الله العظیم بروجردی شدم، ایشان هم تشریف آوردند و در تمام دوران حیات آیت الله بروجردی، هم من و هم مرحوم سعیدی در درس ایشان حضور داشتیم. ما سعادت داشتیم درس فقه و درس اصول حضرت استاد آیت الله العظمی خمینی را درک کنیم و از سال 31 محضر مبارک ایشان در درس خارج مشرف می شدیم. هم قرب محل زندگی و هم همشهری بودن و هم همدرس بودن و هم سنخیت اخلاقی ما باعث شد که جلسات بسیار مفیدی داشته باشیم. ما در درس امام (ره)، هم مباحثه بودیم. مباحثه با ایشان به فضل پروردگار طول کشید تا آن روزی که هر دو گریان شدیم. یک روز صبح بود و در منزل من با یکدیگر مباحثه می کردیم که ناگهان در شهر قم صدا بلند شد. اشک، ناله، فرار، دویدن ها و خبر دادند که امام را برای بار دوم بردند که بعد معلوم شد امام را به بورسا تبعید کرده اند. این موجب شد که هم چشم ایشان گریان شود و هم من در فراق استاد گریستم. کتاب را به هم گذاشتیم و گفتیم برای همیشه مباحثه ما تمام شد. ایشان سعی می کردند راهی پیدا کنند که به بخش اعلامیه های امام کمک کنند و خبر رسانی های لازم انجام شوند؛ از این جهت ایشان در مسافرت هایی که می رفتند به طور مخفیانه از نظرها، راه امام را پیگیری می کردند.


چه مسافرت هایی می رفتند؟
مسافرت کویت بود، بیشتر مسافرت آبادان بود، بعد هم که از ایشان دعوت کردند که بروند تهران، مسجد موسی به جعفر (ع) خیابان غیاثی، ایشان صلاح دانست که بیاید تهران، بلکه بتواند بیشتر دنبال کار حضرت امام را بگیرد.


از دوران تحصیلتان با ایشان چه خاطراتی دارید؟
خاطرات دوران درسی آن بود که ایشان از یک حافظه سرشاری برخوردار بود، استعداد خوبی داشت و علاقه فوق العاده ای به حضرت بقیه الله الاعظم (عج) داشت. وقتی متوسل می شد هم خود مثل باران اشک می ریخت و هم دیگران را می گریاند. فراق امام هم برایش بسیار تلخ و سخت گذشت. ما محصلین مشهدی دوره ای داشتیم و گاهی در منزلمان دور هم جمع می شدیم، به مناسبتی که به ایشان گفته می شد درباره امام چیزی بگوید، واقعاً از خود بیخود می شد و از خدا آرزوی مرگ می کرد و نفس برایش تنگ بود، به همین دلیل بود که ایشان از سال 41، از شش ماه بعد از فوت آیت الله بروجردی، از اولین دیداری که با امام داشت تا آن روزی که امام را بردند، ناظر نزدیک همه وقایع بود. او به امام علاقه عاشقانه ای داشت. در عین حالی که طبع شوخ و بانمکی داشت، بسیار متعصب و جدی هم بود.


در مسئله درس خاطره ای را بگویم. ایشان چون مشهدی الاصل بود، حوزه مشهد را خوب درک کرده بود. اساتید گذشته حوزه مشهد، طلاب و فضلا را از خواندن مباحث فلسفه پرهیز می دادند؛ ایشان هم فی الجمله همان روحیه را داشت. امام قدس الله سره از این قضیه آگاه بودند. معمول امام آن بود که صبح های چهارشنبه بعد از درس فقه، درس اخلاق می گفتند؛ عصرهای چهارشنبه هم درس اخلاق می گفتند. خرداد ماه بود و هوای قم خیلی گرم شده بود. بحث «لاضرر» که از بحث های خیلی قوی امام است به پایان رسید؛ سپس امام فرمودند: «خسته شدم، هوا هم گرم است. خوب است درس را تعطیل کنیم.» مرحوم شهید سعیدی کنار من نشسته بود، با صدای بلند گفت: «حاج آقا!» (آن روزها ما تعبیرمان از استاد عظیم الشأن، حاج آقا بود.) یک مقداری موعظه مان کنید تا ما آدم بشویم.» روی آن لطافت طبعی که داشت، این حرف را زد. امام لبخندی زدند و فرمودند: «شما آدم نمی شوید!» سپس با لحنی جدی وارد بحث شدند. الحمدالله اکثر مباحث اخلاق ایشان توی ذهنم هست. ایشان فرمودند: «آقایان! عهدی است بین شما و بین رب العالمین. اگر به آن عهد وفادار نباشید، روی رستگاری را نخواهید دید. بدانید هر استاد و برزگ و مؤلف و مصنفی، هر اعتقاد فلسفی یا عرفانی که دارد، برای خودش اصطلاحاتی دارد. ممکن است اصطلاحات آن مؤلف و مصنف به مذاق ما خوش نیاید.» همه ما مشهدی ها فهمیدیم که امام دارند به چه موضوعی اشاره می کنند، چون این معنا از مشهد و خراسان خودمان و از علمایی که دنباله این بحث ها را داشتند و تفکرشان بعدها به عنوان «مکتب تفکیک» شهرت پیدا کرد، در ذهن ما بود. ایشان ادامه دادند: «هر عارفی برای اشعار خودش اصطلاحاتی دارد؛ نباید او را برای این اصطلاحات متهم کرد که خدای نکرده اعتقاد او از اعتقاد صدیقین جداست. اگر کسی نسبت به اساتید گذشته که ما سر سفره علمی آنها نشسته ایم، تصور سویی داشته باشیم. نسبت بین او و خدا قطع می شود؛ راه اصلاح و سعادت بر او بسته می شود؛ حجاب آسمان بر او منکشف نمی شود و او به جایی نمی رسد. گاهی گفته شده است که در اسفار صدرالمتألهین، جملاتی در الهیات و در بحث معاد که در جلد نهم در بحث روح و معاد به طور مفصل آمده، کلماتی گفته و شنیده شده و بدون دقت جملاتی مشهور شده». در اینجا استاد یک مقداری صدایشان را بردند بالا و فرمودند: «و ما ادراک ما ملاصدرا؟ والله صدرالمتأهلین معتقد به معاد جسمانی و روحانی با هم بود.» این از فرمایشات حضرت امام صادق (ع) در ذیل بحث «دلائل الصدیقین» است که در جلد نهم هست که پارسال کل آن را درس دادم. امام ادامه دادند: «سزاوار نیست اگر کسی درست مطالعه نکرده و احیاناً مطلبی را درنیافته، العیاذ بالله زبان به اهانت بگشاید. پیامد بسیار تلخی دارد.» و بعد دنباله سایر موعظه هایشان را گرفتند. مرحوم شهید سعیدی سرش را پایین انداخت و رفت توی فکر و بعد به ما گفت که برای استاد نوشته ام: «خدا می داند که ما قصد تعلیم داریم. نه قصد ایراد. ما کوچک تر از آنیم که به عقاید بزرگان ایرادی داشته باشیم. قصد ما قصد تعلیم است تا اینکه خداوند به ما مرحمت کند و واقعیت ها را به ما بنمایاند».


امروز با تسلطی که بر فضای حوزه دارید، آن روز شهید سعیدی را چگونه می بینید، یعنی مرتبت علمی ایشان را چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا ایشان جزو طلبه های مبارز، باسواد و قوی محسوب می شدند یا خیر؟
ایشان از استعداد و حسن دریافت مبنا از استاد، خصوصیت لطیفی داشت. هیچ کس به اندازه کسی که با انسان مباحثه می کند، این معنا را درک نمی کند. ایشان با دیگران هم مباحثه داشته، ولی با من درس امام را مباحثه می کرد و من این معنا را خوب درک می کردم.


میزان معلومات ایشان را با خاطره ای از امام عرض کنم. از روز اولی که امام بحث اصول را از ابتدای مباحث الفاظ شروع کردند تا آن سالی که یک روز چهارشنبه در ماه اردیبهشت ماه، بحث اصول امام تمام شد، حدوداً هفت سال طول کشید. همچنان که من افتخار نوشتن درس امام را داشتم، آیت الله خزعلی هم همین طور، آیت الله جنتی هم همین طور، آقای سعیدی هم می نوشتند که الان نوشته هایشان را مسلماً آقازاده هایشان دارند. وقتی درس اصول امام شد، عصر بود و مسجد سلماسی بودیم. بحث که تمام شد، امام فرمودند: «من نکته ای را به آقایان بگویم. دوره اصول را کامل نشستید و اکثر شما هم نوشتید. من می گویم دیگر بعد از این، درس ها را ننشینید و به دنبال استنباط بروید، سعی کنید، بحث کنید، نوشته ها را بخوانید و استنباط حکم شرعی کنید.» آقای سعیدی هفت سال را که هیچ، دوره بعد را هم نشست و دوره طهارت درس امام را که چهار سال طول کشید، ایشان نوشته است. دوره فقه مکاسب ایشان را که باز هفت سال طول کشید، آقای سعیدی نوشته و هر چه درس آقای بروجردی بوده، همه را نوشته. بعد از پیروزی انقلاب آیت الله موسوی اردبیلی به من فرمودند: «بیا در کار قضاوت با ما همکاری کن.» عرض کردم: «من حوزه علمیه دارم؛ درس طلبگی می دهم؛ چهار پنج خیریه را لازم است که رسیدگی کنم؛ مشاغلم زیادند؛ پشتیبانی جنگ را بر خودم واجب می دانم که به این مسافرت ها بروم. من معذورم.» ایشان فرمودند: «دلیل این پیشنهاد را می دانید؟ دلیلش این است که رفتم خدمت امام و عرض کردم قاضی هایی که من به آنها اعتماد علمی داشته باشم، در اطراف من کم هستند.» امام فرمودند: «شاگردان من که ده سال دوره درس مرا دیده اند، قطعاً مجتهدند.» و آقای سعیدی بیش از ده سال در درس امام حضور داشت و همه درس ها را هم نوشته بود. این میزان علمی ایشان است، اما تألیفی از ایشان در دست ما نیست و معلومات و علمیت هم که با تألیفات شناخته می شود. آن نوشته ها در دست ما نیست و باید در دست آقازاده هایشان باشد.


آقای سعیدی انسان شایسته و بایسته ای بود. بسیار متواضع بود و ادعائی بر این معنا نداشت و ابداً این مسائل را در جایی عنوان نمی کرد. تهران که تشریف آورد، با همه علمای تهران رفت و آمد داشت و آنچه را که وظیفه خود می دانست که در غیبت امام کمک کند و فکر امام را ترویج بدهد، دریغ نمی کرد. او به طرق مختلفی برای امام پول می فرستاد و در این زمینه ها سعی بلیغ داشت.


آیا در تهران درس و بحثی هم داشتند؟
علی الظاهر داشت، منتهی من چون نبودم اطلاعی ندارم. ایشان که به تهران آمد، ما قم بودیم. من تهران نمی آمدم و ممنوع المنبر بودم و دستم بسته بود. دو ماه بود که به تهران آمده بودم که ایشان شهید شد.


اگر از این دو ماه خاطره خاصی را به یاد دارید، ذکر بفرمائید.
ایشان ممنوع المنبر بود و فقط گاهی بین دو نماز، مسائلی را می گفت. فشار رژیم خیلی زیاد بود. مرا که به ساواک قم می بردند. بعد می آمدم و با آقای فلسفی مشورت می کردم و ایشان می گفت: «الان اوضاع بسیار وخیم است. رعایت کنید که گرفتار نشوید.»


آقای سعیدی مجلس زنانه ای را تشکیل داد و نوشته هایی را که داشت. مخصوصاً درباره سرمایه گذاری آمریکا در ایران، به بعضی از خواص بانوانی که خودشان مسئول اداره جلسه بودند، یا در مسجد و منزل تحویل می داد. منزل ایشان نزدیک مسجد بود. آقای سعیدی به من می فرمود که نوشته ها را در کاغذهای کوچکی توسط این بانوان، برای افراد می فرستم. یک بانویی که بعدها در مکه به من برخورد، آن روزها دائماً می آمد و گریه می کرد که یکی از نوشته ها را به من بدهید. آقای سعیدی امتناع می کرد. سه بار و چهار بار کسانی را می آورد که اثبات کند قصد سوئی ندارد، ولی در واقع مأمور ساواک بود و نامه ایشان را برد و به دستگاه داد و همان هفته آقای سعیدی را گرفتند.


پس ماجرای لو رفتن ایشان به این شکل بوده است؟
بله، از طریق یک مأمور زن. اما من این را از کجا فهمیدم و این زن را کجا دیدم؟ مرا به عنوان روحانی حج دعوت کردند. در تهران ممنوع المنبر بودم، اما می گذاشتند که به حج مشرف بشوم، ولی در آنجا مأموران ساواک هم مراقب بودند که من نتوانم فعالیت سیاسی کنم. از مکه آمدیم مدینه. خانم های محترمه آمدند و گفتند: «یک خانمی هست که خیلی خودش را می زند و موهایش را می کند وصورتش را سیاه کرده است». گفتم: «آدم دل گرفته ای است و کنار قبر پیغمبر (ص) و قبرستان بقیع دلتنگی می کند که حاجتش را بگیرد.» بعد دو تا از خانم ها آمدند و گفتند «نمی توانم. من یک سید مظلوم را که چندین بچه داشت، از بین بردم.» بعد که اصرار کردیم گفت: «نامش سعیدی بود. آن نامه ای را که در میان خانم ها پخش می کرد گرفتم و به ساواک دادم و او را گرفتند». یادم هست شهید سعیدی را که گرفتند، عزیزان ما خدمت آسید احمد آقای خوانساری رفتند، ایشان وساطت کردند. من خدمت آسید مهدی سلمی که با دستگاه ارتباط داشت، رسیدم و التماس کردم: «شما که با دستگاه آشنا هستید، نگذارید این فرزند پیغمبر (ص) از بین برود. ما هیچ خبری از او نداریم». هیچ فایده ای نکرد. حتی وساطت آقای خوانساری هم اثر نکرد.


خاتمه عرضم از ایشان آن است که جنگ که شروع شد و ما شروع کردیم به پشتیبانی جنگ، شبی ایشان را خواب دیدم. صورت هم را بوسیدیم. گفتم: «آقا جان! وصیتنامه ات گم شده!» ایشان فرمود: «لای کتاب های من است.» بعدها گفتند که مثل اینکه آن را پیدا کردند. به ایشان گفتم: «یقین دارم که شما رفتی بهشت. به من بگو اینها با چه شکنجه ای تو را از بین بردند؟ آمپول هوا بود؟ خفگی بود؟ غذای مسموم به تو دادند؟» گفت: «نپرس. یکی از اینها بود.» گفتم: «تو که رفتی پیش جدت. من چه کنم که بتوانم بیایم؟» گفت: «اگر سه تا از خانه های صدام را بتوانی خراب کنی، می آیی پیش من.» ما بار بستیم و رفتیم و از این خمپاره ها هم انداختیم، ولی چنین سعادتی نصیب ما نشد.


شمه ای از شهادت ایشان هم نقل بفرمایید.
این خبر که به ما رسید، آقای خزعلی و آقای جنتی تشریف آوردند منزل ما و آنجا یک صورت تلگرافی درست کردیم و به آقای سید مهدی طباطبایی که در مشهد بودند، تلگراف زدیم که اگر آب دستت هست، بگذار زمین و بیا تهران. ایشان آمدند و رفتیم پشت سرشان نماز خواندیم. همشیره و بچه هاش را در آغوش گرفت و واقعاً هم از آن روز همت کرد و ایستاد و هنوز هم ایستاده است. در مورد شهادت آیت الله سعیدی، آقای متبحری نامی چسبیده به مسجد مغازه ای داشت و او برای من نقل کرد که به من تلفن شد که بیا و آقای سعیدی را تحویل بگیر. می گفت من رنگم پرید و قلبم می خواست بایستد. به خودم گفتم دست کم پسر بزرگ آقای سعیدی، آسید محمد را خبر کنم. رفتم در خانه و آسید محمد را سوار کردم و رفتم. گفتند ماشین را در فاصله دور پارک کنید. بعد رفتیم جنازه را تحویل گرفتیم و ما را سوار آمبولانس کردند.
ما هیچ بیرون را نمی دیدیم و نمی دانستیم ما را کجا می برند. وقتی پیاده شدیم، دیدیم بیرون قم، قبرستان وادی السلام است. در غسالخانه را بستند و کسی را راه ندادند. وقتی جنازه را لخت کردیم، دیدیم از گردن تا شانه و تا پهلوی او سیاه و کبود است. البته از ما یک تعهد کتبی گرفتند که اگر این قضایا را برای کسی نقل کنید، هر چه دیدی از چشم خودتان دیدید. وقتی غسل را تمام کردند، نماز خواندیم و ایشان را در وادی السلام دفن کردیم.

---------------------------------------------------------------------

منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 32

 




      

در گفتگو با آیت الله محی‌الدین حائری شیرازی: 
حضرت بقیه الله(عجلّ الله تعالی فرجه)،مقدمات انتخاب رهبری را فراهم کردند 


در گفتگو با آیت الله محی‌الدین حائری شیرازی

 


بنده بعد از جریانات آقای منتظری، خدمت رئیس جمهور وقت، حضرت آیت الله خامنه ای رسیدم و محضر ایشان گفتم، دوره ریاست جمهوری شما رو به اتمام است، بعد از ریاست جمهوری، می‌خواهید چه کاری انجام دهید. ایشان اول گفتند، به حوزه می روم و مشغول درس و بحث و کارهای طلبگی می شود. اما بلافاصله جمله شان را تکمیل کردند و گفتند، مگر اینکه امام مرا نهی کند و ماموریت دیگری بسپارند. اگر امام امر کنند که بروم مسئول عقیدتی سیاسی از ژاندارمی یکی از روستاهای سیستان و بلوچستان شوم، راضی هستم و تردید نمی کنم.

روابط عمومی حوزه علمیه خراسان/ چند ماه قبل از رحلت امام خمینی(ره) چند حادثه بزرگ اتفاق افتاد که از جمله مهمترین این حوادث را می توان استعفاء یا برکنار آیت الله منتظری از قائم مقامی رهبری دانست. نبود جانشینی برای امام خمینی(ره) آن هم در چند ماهی که به بیماری قلبی شدید امام منتهی شده بود، بسیاری را از درون نگران و دشمنان را از بیرون مرزها خوشحال کرده بود. فکر این مسئله که بعد از امام، آیا کسی می تواند در طراز ایشان رهبری این انقلاب جهانی را جلو ببرد، برای همگان سخت بود. به همین خاطر هم بسیاری در فکر شورای رهبری بودند تا خلاء جامعیت حضرت امام را اینگونه پر کنند. کسی هم به فکرش خظور نمی کرد حضرت آیت الله خامنه ای که رئیس جمهور وقت بودند، به عنوان رهبری انتخاب شوند.
با این مطلب به سراغ حضرت آیت الله محی‌الدین حائری شیرازی رسیدیم تا مستقیما حوادث آن ایام را مرور کنیم و چگونگی انتخاب حضرت آیت الله العظمی خامنه ای برای رهبری را جویا شویم. آیت الله حائری شیرازی،در محضر حضرات آیات عظام بروجردی،امام خمینی، داماد و اراکی شاگردی کرده اند و بعد از انقلاب از سوی حضرت امام خمینی به امامت جمعه و نمایندگی ایشان انتخاب شدند. ایشان در دوره اول و دوم خبرگان رهبری به نمایندگی از مردم فارس به مجلس خبرگان راه یافتند و در زمان انتخاب رهبر انقلاب، در مجلس خبرگان حضور داشتند.

ذلت باطنی ریشه و اساس عزت ظاهری
در دعای مکارم الاخلاق در صحیفه سجادیه آمده است که «لا تُحدِث لی عزاً ظاهرا الا اَحدَثتَ لی ذِلّتاً باطنتاً بِقَدَره»، خدایا هیچ عزت ظاهری به من نده تا ذلت باطنی قبلا به من داده باشی. در توضیح این مطلب می توان یک مثال زد و آن اینکه به هر میزان ریشه درخت بزرگتر و عمیق تر باشد، شاخه و برگ درخت می تواند گسترده تر باشد و اگر ریشه کم بود، نمی تواند شاخه های تنومندی هم داشته باشد. امام سجاد علیه السلام هم در این دعا چنین چیزی می خواهند، و این ذلت باطنی مثل ریشه ای در درون است که به میزان عمیق تر باشد، سعه وجودیش و روح عزت مندی ظاهری بزرگتر خواهد بود. زمانی که خداوند به بنده ای نظر کند، اول ذلت باطنی آن فرد، ریشه دار می شود و بعد عزت ظاهری به دوشش قرار می دهد.


بنده بعد از جریانات آقای منتظری، خدمت رئیس جمهور وقت، حضرت آیت الله خامنه ای رسیدم و محضر ایشان گفتم، دوره ریاست جمهوری شما رو به اتمام است، بعد از ریاست جمهوری، می خواهید چه کاری انجام دهید. ایشان اول گفتند، به حوزه می روم و مشغول درس و بحث و کارهای طلبگی می شود. اما بلافاصله جمله شان را تکمیل کردند و گفتند، مگر اینکه امام مرا نهی کند و ماموریت دیگری بسپارند. اگر امام امر کنند که بروم مسئول عقیدتی سیاسی از ژاندارمی یکی از روستاهای سیستان و بلوچستان شوم، راضی هستم و تردید نمی کنم.


شما همین تواضع را ببینید، این مرد در اوج قدرت ظاهری است ولی به خاطر تواضع و ذلت باطنی که دارد، حاضر است حتی در پایین ترین رده، کار کند و امر امام راحل را اطاعت کند، و اصلا برایش این مقامات ظاهری مهم نیست. همین است که خداوند متعال می بیند، یک شخص آنچنان روی خودش کار کرده است و ذلت باطنی دارد که او را برای یک کار خطیر بر می گزیند. زمانی هم که امام عصر اروحنا له الفدا کسی را برگزیند مقدمات عزت و شکوهش را خودش فراهم می کند.

دخل و تصرف حضرت حجت(عجل الله) در انتخاب رهبری
از جمله مقدماتش همین حادثه اعضای دفتر مرحوم آقای منتظری است که، مسائل را در ذهن ایشان بزرگ می کردند، تا جایی که ایشان مواضعی گرفت و گفت، ما در رابطه با جنگ اشتباه می کردیم. امام راحل در منشور جنگ جواب دادند که ما به هیچ وجه از جنگ پشیمان نیستیم، آیا از اینکه به وظیفه خود عمل کرده ایم، پشیمان باشیم.
اما بعد از قطعنامه، صدام با همراهی منافقین دوباره به ایران حمله کرد، رئیس جمهور وقت، نامه ای خطاب به تمام حوزه های علیمه و علما نوشتند که من به سوی سرنوشتم می روم. یعنی یا شهید می شوم و یا صدام را بیرون می کنم. این نامه وقتی پخش شد، تکانی بسیار جدی در جامعه، مخصوصا در جامعه روحانیت ایجاد کرد. بسیاری حرکت کردند و به اهواز آمدند. آقای جزایری در اهواز، خوابگاه شهید چمران را از دانشگاه گرفت و برای میهمانان قرار داد. بعد همه آن جا جمع شدیم و برخی سخنرانی کردند و الحمدلله اثر بسیار خوبی در جمع آوری مبلغین و علما در همراهی آن ها در بسیج عمومی رزمنده ها داشت که در نهایت منجر به عقب نشینی صدام و خاتمه جنگ شد.
این ها تصادف نیست، بلکه تمام این کارها با انتخاب حضرت حجه روحی له الفداست. وقتی می فرمایند، ما به فکر شیعیان مان هستیم و در کار آن ها اهمال نمی کنیم، یعنی اینکه تمام جزیات مسیر را هم فراهم می کنند. این ها علامت هایی است که گاهی امام زمان عجل الله به ما نشان می دهند که به ما بفمانند در تمام احوال پشتیبان ما هستند. وقتی حضرت در جزیات شیعیان شان، اعمال نظر می کنند و از یاری آن ها دریغ ندارند، مگر می شود، رهبر ما همین طور، بدون دخل و تصرفات و اراده حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه) انتخاب شود.

اصرار هئیت رئیسه خبرگان بر شورای رهبری
روزی که امام رحلت فرمودند، آیت الله خامنه ای آمدند و وصیت نامه امام را قرائت کردند و بعد از آن قرار شد صحبت های پیش از دستور مجلس خبرگان رهبری صورت بپذیرد. بنده و آقای شریف، بیرون جلسه آمده بودیم. ایشان به بنده گفت: نظر هیئت رئیسه خبرگان، شورایی شدن رهبری است و این شورایی شدن دل مردم را خالی می کند. امام، رهبری فردی داشتند، و رهبری چند نفر با هم سبب نشان ضعف در میان مردم خواهد بود. بنده برنامه ای برای سخنرانی پیش از دستور نداشتم ولی بعد از این صحبت ها، رفتم و برای صحبت ثبت نام کردم.


همه کسانی که ثبت نام کرده بودند، تا نفر قبل از بنده صحبت های خودشان را انجام دادند و نوبت بنده که رسید، اعلام کردند که صحبت ها تکراری است و کفایت می کند و اتمام مذاکرات را اعلام کردند. بنده فکر کردم که دیگر نمی توانم حرفی بزنم تا اثر گذار باشد. اما بعد از اینکه بحث شورایی شدن رهبری را به مشورت گذاشتند، قرار شد، یک نفر مخالف و یک نفر موافق صحبت کند. آقای هاشمی به آقای خرم آبادی گفت، کسانی که قبل از دستور نوبت شان بوده و نوبت شان نشده، اگر می خواهند به عنوان مخالف صحبت کنند، آن ها در اولویت هستند. ایشان از من سوال کردند که آیا می خواهید به عنوان مخالف صحبت کنید که بنده با خوشحالی قبول کردم چرا که اثر صحبت های بعد از دستور به مراتب مهمتر و بیشتر از صحبت های قبل از دستور است، و این کار را هم خود حضرت حجت مدیریت کردند.


بنده در جلسه گفتم، نخست وزیری در ریاست جمهوری به خاطر تمرکز ادغام شد. شورای عالی قضایی هم اختیاراتش برگشت به ریاست قوه قضاییه، یعنی در آن هم تمرکز صورت گرفت. آن وقت رهبری از رهبری فردی شدن به شورایی شدن تبدیل شود این بازگشت است و این در ذهن مردم به صورت ارسال مسلم کار نامعقول و نامقبولی است. بعد از بنده یک نفر به عنوان موافق صحبت کرد که برهان استدلالی نداشت و گفت برای حفظ وحدت از هر گروهی یک نفر باشد.


بعد از آن آقای جنتی به عنوان مخالف دومی صحبت کرد. گفت اینکه می گویید رهبری شورایی باشد، اگر می شد هر نفر توانایی خودش را به دیگران تزریق کند خوب بود. اما اینگونه نیست و کسی نمی تواند ویژگی خوب خودش را به دیگری تزریق کند. خبرگان از صحبت های ایشان اینگونه برداشت کردند که اگر چند نفر شورای رهبری وقتی بخواهند در موضوعاتی ورود کنند با معدل کلی مجموع گروه حرکت می کنند و اگر برخی ضعیف باشند، به پای چند نفر قوی دیگر نمی رسد، در نتیجه کند تر حرکت کرده و در موضوعات عقب می مانند و در نهایت نتیجه شورا به جای سرعت و دقت در رهبری، عکس می شود، و رهبری تضعیف می شود.


این دو موضوع دل بسیاری را محکم کرد که رهبری شورایی مناسب نیست. در ادامه با توجه به اینکه هئیت رئیسه همچنان بر شورایی بودن رهبری اسرار داشتند، اعلام کردند که مخالفین شورای رهبری قیام کنند. در رای گیری همیشه یک عده مخالف اند، یک عده ممتنع اند و عده ای مخالف. زمانی که اعلام می کنند مخالفین قیام کنند، چون ممتنعین هم نسشته اند، جمعیت آن ها به موافقین افزوده می شود. با این وجود هئیت ریسه همین کار را هم به نفع شورایی شدن انجام دادند. اما بعد از رای گیری مخالفین بیشتر از موافقین و ممتنعین بودند. اعلام کردند که دوباره رای گیری می کنیم و تا سه مرتبه این کار تکرار شد و هر سه بار مخالفین بیشتر بودند و اکثریت با مخالفین بود. در نتیجه اعلام کردند که نظر خبرگان شورایی نیست.

مخالفت رئیس جمهور با قبول رهبری
بعد از اینکه قرار شد رهبری فردی باشد، از آن جایی که امام زمان عجل الله خودشان امور شیعیان را مدیریت می کنند، یکی اسم آقای رئیس جمهور (آیت الله خامنه ای) را آورد. ایشان خیلی بدش آمد، وقت گرفت و رفت پشت ترییبون و گفت: می دانید که چه کار می خواهید سر من بیاورید. بنده با این امر مخالفم. بعد از صحبت های ایشان اعضای شورای نگهبان گفتند، شما چرا می خواهید جلوی اجرای قانون را بگیرید. ایشان با شنیدن این جمله با ناراحتی سر جایشان نشستند.بعدو برخی در تعریف از ایشان و تاییدات امام راحل نسبت به ایشان صحبت کردند سپس برای رهبری ایشان رای گیری کردند و در همان جا بیش از 80 درصد اعضاء حاضر رای دادند و ایشان انتخاب شد.


بعد از رای آورد عزیز ترین چیزها نزد ایشان، عزت رهبری است. نه اینکه به دنبال عزت خودش باشد، بلکه جایگاه و سمت رهبری باید عزیز بماند. ممکن است دیگران نسبت به عزت رهبری مقداری کوتاه بیایند، ولی کسانی که در تضعیف این سمت موضع می گیرند ایشان با قاطعیت برخورد می کند ولی اگر در رابطه با خود ایشان باشد، چشم پوشی می کنند و خیلی به آن اعتنائی نمی کنند. این هم از بزرگواری ایشان است.به هر جهت این ذلت باطنی که خداوند به ایشان داده سبب مهار و کنترل عزت باطنی ایشان بوده و هست.


بنده یادم هست زمانی که در زمان ریاست جمهوری با ایشان گاها می رفتیم از اتاقی به اتاقی برویم، ایشان جلو می رفت و بنده پشت سر ایشان حرکت می کردم ولی بعد از رهبری هر کار کردم که ایشان جلوتر از بنده حرکت کند، قبول نکرد. یعنی تواضع ایشان با وجود اینکه بالاتر رفته بودند بیشتر شد.


وقتی انسان خودش رهبری نخواهد و خدا برای انسان فراهم کند.در روایت داریم که «انّ الامارَةَ ان طَلَبتَها وُکِلتَ الیها و ان طلبتک اُئلتَالیها»اگر مسئولیتی را، انسان خودش طلب کند، خدا او را به همان کار وامی گذارد و لی اگر کسانی از تو خواستند تا کاری را انجام دهی و قبول کردی، خدا تو را کمک خواهد کرد. ایشان هم چون با اسرار خبرگان و فقهای متعدد مقام رهبری را قبول کردند و خودشان هیچ رغبیت به آن نداشتند، خداوند متعال هم ایشان را یاری می کند و همیشه پشتیبان این نظام و رهبری بوده است.

گفتگو: احسان کفشدار طوسی




      
   1   2   3   4   5      >


پیامهای عمومی ارسال شده

+ *پیام من به خواهران این است، اگر مى‏خواهند که سر پل صراط، زینب(سلام الله علیها) در کنار مادرش زهراى مرضیه(سلام الله علیها)، راه را بر آنان نگیرند، دست به دست هم داده و فرزندان و شوهران برادارن و عزیزانى را که توان رزم دارند، به سوى جبهه گسیل دارند، که ما قصد قدس داریم نه تنها کربلا.* فرازی از وصیت‌نامه شهید محمدرضا شبانى

+ *خواهرم، فاطمه‏ وار باشید.* فرازی از وصیت‌نامه شهید علی ‏اکبر دلیمى

+ *مرا کفن نکنید و با لباس خون آلود به خاک بسپارید با همان لباس به زیارت امام حسین (ع) که سالها آرزویش را مى کشیدم بروم البته لیاقت زیارت امام حسین را در دنیا نداشتم و امیدوارم با ریخته شدن خونم، هزاران منتظر که سالها انتظار قبر شش گوشه امام حسین (ع) را مى کشیدند، باز شود و با پیروزى مسلمین ملت بتوانند آزادانه به زیارت مولایشان شرف یاب شوند .* فرازی از وصیت‌نامه شهید ابراهیم صالحی

+ مادر! امید است که من با شهادتم بتوانم در آن دنیا، و به یارى فاطمه زهرا(س)، حق مادر خودم را ادا کنم. فرازی از وصیت‌نامه شهید هادى نیرومندزاده

+ *زن است که می تواند در پیمودن راه خدا، خود را به حضرت زهرا(س) برساند. و می تواند برعکس یعنى پشت به خدا کرده، خود را مانند زن امام حسن(ع) کند، که به قعر جهنم فرستاده شد.* +فرازی از وصیت‌نامه شهید محمدحسن قلى زاده

+ می دانم از دست دادن من شاید سنگین باشد، ولى غم از دست دادن حسین(ع) بر فاطمه (س) مگر سنگین نبود؟ +فرازی از وصیت‌نامه شهید عباس اسداللهى

+ مادر مهربانم! سلام من بر تو که بالاخره بر احساس مادرانه ‏ات پیروز شدى و فرزندت را روانه میدان نبرد با کفار کردى. و گفتى که تو را در راه خدا هدیه به انقلاب اسلامى می ‏کنم. من به وجود تو افتخار می ‏کنم، که تو مادرى از سلاله فاطمه زهرا(س) هستى. +فرازی از وصیت‌نامه شهید على فلکى

+ علی(ع) : از کفّاره گناهان بزرگ، یاری کردن مظلوم و شاد نمودن دل غمین است. وَ "قَالَ(علیه‏ لسلام) " مِنْ کَفَّارَاتِ الذُّنُوبِ الْعِظَامِ إِغَاثَةُ "الْمَلْهُوفِ " وَ "التَّنْفِیسُ " عَنِ "الْمَکْرُوبِ " نهج البلاغه – حکمت 24

+ همه روز روزه بودن،‌ همه شب نماز کردن همه ساله حج نمودن، سفر حجاز کردن شب جمعه‌ها نخفتن،‌ به خدای راز گفتن ز وجود بی نیازش، طلب نیاز کردن به خدا که هیچ کس را ، ثمر آنقدر نباشد که به روی ناامیدی در بسته باز کردن

+ بالاترین ارتفاع برای سقوط.. افتادن از چشمان مهدی فاطمه است..


[Designed By Ashoora.ir    مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ ]