بر اساس گفتگوی اختصاصی خبر نگار روابط عمومی حوزه علمیه خراسان آیت الله قاضی زاده، از اساتید درس های خارج حوزه علمیه خراسان با اشاره به حکم اعدامی که آل سعود و حکام آن برای عالم مبارز شیعی اعلام کرده اند، تصریح کرد: آدم کشی برای آنها تازگی ندارد و این حکومت از اصل و پایه بر اساس کشتار بوجود آمده است.
وی افزود: آنان هم اکنون نیز به همه تروریست ها کمک می کنند تا مسلمانان را بکشند.
این استاد دروس خارج حوزه علمیه خراسان با بیان اینکه این حکومت قانون مدار و دین شناس نیست، ابراز کرد: به طور قطع این امر که یک نفر را به خاطر دفاع از ملتش و بیان این مطلب که چرا ظلم می کنید؟ اعدام کنند، نزد تمام علمای عالم محکوم است.
وی اضافه کرد: اگر به فرض، کسی کاری کرده که باید محکوم شود، می بایست وکیلی داشته باشد تا بتواند از خود دفاع کند.
آیت الله قاضی زاده با تاکید بر اینکه شهادت برای شیخ نِمِر آرزوی اوست و از شهید شدن ترسی ندارد، گفت: اتفاقا یکی از خوشبختی های او همین است که بدست چنین ستمکارانی به شهادت برسد.
وی تصریح کرد: سعودی ها باید بداند که با اعدام شخص «نمر»، ده ها «نمر» پیدا می شوند و رشد می کنند یعنی سعودی ضرر می کند نه اینکه به مردم سرزمین حجاز و شیعیان زیان برسد.
این استاد دروس خارج حوزه علمیه معتقد است: خداوند مقدماتی را فراهم می کند که دولت سعودی سرنگون شود.
حمله به زن و بچه یمنی هنر نیست
آیت الله قاضی زاده در ادامه سخنانش با اشاره به اینکه کشتن مردم بیگناه، زن و بچه ها هنر نیست، ابراز کرد: این کار انسانی نیست بلکه وحشی گری و جنایت کارانه است و از نظر افکار عمومی و سازمان های بین المللی محکوم می باشد زیرا جنایت جنگی از این بالاتر نیست که روی سر یک بچه بمب بریزند.
وی توضیح داد: آدم کشی در جنگ معنی دارد اما اینکه یک دولت اینقدر پلید باشد که مریض ها و بیماران غیر جنگی را بمباران می کند در حالی که مجروحین جنگی نیز باید در امان باشند و حتی اجازه ورود دارو نیز نمی دهد، از نظر انسانیت صحیح نیست و محکوم می باشد.
این استاد دروس خارج حوزه علمیه خراسان گفت: تجاوز به یمن به جایی نمی رسد و تنها این اقدام نشان می دهد که آنها بویی از آدمیت نبرده اند و وحشیگری از این بالاتر قابل تصور نیست؛ در عین حال یمن پیروز نهایی است.
آیت الله قاضی زاده افزود: سعودی ها کسانی هستند از ابتدای حکومت شان مساجد و قبور اهل بیت (ع) را تخریب کردند و از هیچ عمل وحشیانه ای نگذشتند.
وی با تاکید بر اینکه آنها اشتباه می کنند و همه دنیا این کار را محکوم می کند، اظهار کرد: سعودی ها نوکر آمریکا هستند که می خواهد بر منطقه و نفت مسلط شود.
همه ساله در 15 اردیبهشت یاد عالمی از بزرگان مکتب شیعه به نام شیخ صدوق زنده می شود و این می تواند فرصت مناسبی باشد تا با این شخصیت ماندگار تاریخ اسلام آشنا شویم:
تولد
در مورد زمان دقیق و محل تولد ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی معروف به «شیخ صدوق»، محدث و متکلم و فقیه شیعی چندان نمیدانیم، اما با توجه به اینکه پدرش مرجع مردم قم و اطراف آن بوده شکی نیست که در این شهر بزرگ شده است. به نوشتة نجاشی و دیگر معاصرانش، پدر او، که از داشتن فرزند ناامید شده بود، در نامهای به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) او را واسطه قرار داد تا در این باره دعا کند. استجابت این دعا بود که او را صاحب فرزندی کرد که محمد نام گرفت. شیخ صدوق خود به این مطلب افتخار میکرده است. (دانشنامة ایران و اسلام، ج 3، ص 431).
آغاز تحصیل
شیخ صدوق از کودکی، در قم، نزد محدثان آن شهر آغاز به استماع و یادگیری حدیث کرد. از مهمترین استادان او در این دوره میتوان پدرش و محمد بن حسن بن احمد بن ولید و محمد بن علی ماجیلویه و احمد بن علی بن ابراهیم قمی را نام برد. پس از آن بود که به ری مهاجرت کرد. تاریخ این مهاجرت مشخص نیست. (ابن بابویه، ثوابالاعمال، ص 15، 17، 40؛ ابن بابویه، الخصال، ص 429).
مهاجرت ها و سفرها
در 352 ق، برای دیدار با محدثان شهرهای گوناگون سفر آغاز کرد و به شهرهای نیشابور و توس و مکه و مدینه و از آنجا به عراق سفر کرد و در هر شهر که محدثی مییافت به محضرش میشتافت و از او حدیث میشنید و اجازة نقل حدیث میگرفت. مدتی در کوفه و بغداد ماند و هم از محدثان این شهرها حدیث شنید و هم خود حدیث نقل کرد. از کسانی که در این دوره از شیخ صدوق حدیث شنیدند میتوان شیخ مفید را نام برد(پاکتچی، ج 3، ص 63؛ ولایتی و دیگران، ج 1، ص 307-308).
در 354 ق، از عراق خارج شد و پس از مدتی اقامت در همدان به ری بازگشت. در 367 ق، بار دیگر از ری خارج شد و تا 368 ق در نیشابور ماند. پس از آن به ماوراءالنهر رفت و در شهرهای سرخس و مرو و مرورود و بلخ و سمرقند و فرغانه و نیز روستاهایی همچون اخسیکت و جبلبوتک به نقل و دریافت حدیث پرداخت. او در پایان عمر به ری بازگشت و در همان شهر وفات یافت (ابن بابویه، الخصال، ص 198).
اندیشهها و افکار
شیخ صدوق از نظر فکری پیرو مکتب اخباریان متقدم قم است که در تعریف مفاهیم و اثبات قضایای کلامی فقط بر روایات تکیه میکنند. این ویژگی هم در آثار فقهی و هم در آثار کلامی او دیده میشود. او در آغاز، «من لا یحضره الفقیه» را نوشته است که آنچه در این کتاب آورده فتوای فقهی اوست که با آوردن متن روایات با حذف سلسلة سند آنها بیان شده است. او در همة آثار خویش به متن روایت اکتفا میکند و از هرگونه اظهارنظر و استنباط خودداری میورزد؛ فقط گاه در چارچوب آنچه در روایات آمده است به رد برخی احادیث میپردازد. برای رفع تعارض میان روایات نیز او روشهای خاصی دارد (شیخ صدوق، لایحضرهالفقیه، ج 1، ص 234-235؛ شیخ صدوق، الاعتقادات، ص 47).
جایگاه
شیخ صدوق از دو نظر بسیار اهمیت دارد؛ یکی آنکه او از بزرگترین محدثان شیعه در عصر غیبتِ کبراست و از 250 محدث روایت نقل کرده و حدود 450 کتاب و رساله دارد که مبنای همة آنها روایت است، همچنین او یکی از کتب اربعه شیعه را، به نام «مدینة العلم»، نوشته است. ابنبابویه، همزمان با کلینی و پیش از شیخ طوسی، جمعآوری و تنظیم و دستهبندی روایات شیعه را آغاز کرد و بدین ترتیب، مانع پراکندگی و از دسترفتن آنها شد (شیخ طوسی، ص 157).
اهمیت دیگر شیخ صدوق در تبیین عقاید شیعی و طرحریزی نظام عقیدتی و کلامی شیعه در پرتو روایات امامان شیعه است. در سفرهای بسیارِ خود عقاید شیعه را برای مردم تبیین میکرد و گاه برای تأکید بر مطلب کتابی مینوشت. بسیاری از کتابهای او در این سفرها خطاب به مردم این شهرها یا در پاسخ به پرسشهای ایشان نوشته شده است.
او در پیریزی مرزهای عقیدتی میان شیعیان امامی با شیعیان زیدی و اسماعیلی، که در آن روزگار بسیار فعال بودند، نقش بسیار مهمی داشت. همچنین در تثبیت مسئلة اعتقاد به امام غایب و وضعیت شیعیان در عصر غیبت آثاری نوشت که از همة آنها مهمتر کتاب «کمال الدین و تمام النعم?» است؛ به همین علت او در رأس دیگر علمای اخباری قم مبارزهای بیامان با عقاید انحرافی و غلوآمیز در مورد امامان شیعه را رهبری کرد. این تلاش به تکفیر و شکست مقطعی مُفوّضه، که خود را نمایندگان جریان اصیل مکتب تشیع معرفی میکردند، در آن دوران انجامید. ابنبابویه تلاش کرد میانهروی در اعتقاد به امامان را نشان دهد؛ راهی که نه غلو و زیادهروی در حق ایشان باشد، نه کوتاهی و تقصیر. چندی بعد با تلاشهای شیخ مفید، در بغداد، مؤلفههای عقلانی معتزلی در کلام و عقاید شیعی راه یافت و به جریان مسلط در کلام شیعی تبدیل شد و کلام روایتمحور ابنبابویه از رونق افتاد (پاکتچی، همان، ص 64-65؛ ابن بابویه، منلایحضرهالفقیه، ج 1، ص 234-235).
آثار
آثار شیخ صدوق را میتوان به دو دستة آثار چاپی و خطی تقسیم کرد. از مهمترین آثار او میتوان بدین موارد اشاره کرد:
1. مدین?العلم، یکی از منابع پنجگان? حدیث شیعه که حجمی بیش از من لایحضرهالفقیه داشته است. این کتاب تا اوایل عصر صفوی در دسترس بوده است، اما علام? مجلسی با صرف اموالِ بسیار هم نتوانسته بدان دست یابد. با از میان رفتن این کتاب، منابع حدیث شیعه چهار کتاب شدند که به کتب اربعه معروفاند (شیخ طوسی، ص 157).
2. من لایحضره الفقیه، مشهورترین و بزرگترین کتاب ابنبابویه، پس از مدینةالعلم، که از کتب اربعة حدیث شیعه است. در این کتاب حدود 6 هزار حدیث نقل شده و بر اساس ابواب فقهی تدوین شده است. در این کتاب، بر خلاف روش کلینی، در سند روایت فقط نام نخستین کسی که روایت را از امام شنیده ذکر شده است. در عوض، ابنبابویه در بخشی الحاقی، که به «مَشیخه» معروف است، سلسلة سند خود به هر یک از آن راویان را بیان میکند. این مشیخه از مهمترین منابع رجالی شیعه است. من لایحضره الفقیه را ابنبابویه در شهر ایلاق، در نزدیکی تاشکند کنونی، نوشته است (ولایتی، نقش شیعه، ص 343؛ دانشنامة ایران و اسلام، همان، ص 432).
3. عیون اخبار الرضا، دربارة زندگی و احادیث روایتشده از امام رضا(ع) که به درخواست صاحب بن عباد، وزیر دیلمی، نوشته شده است.
4. معانی الاخبار، در این کتاب، حدیثهایی که ابهامات آیات و روایات را توضیح دادهاند جمعآوری شده است.
5. امالی، مجموعة درسها و سخنرانیهای ابنبابویه است که شاگردانش آن را تحریر کردهاند.
6. علل الشرایع، در آن احادیثی که فلسفه و علل احکام را توضیح میدهند جمعآوری شده است.
7. کمالالدین و تمام النعمة، دربارة امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و غیبت او و وظیفة مردم در زمان غیبت است. ابنبابویه در مقدمة این کتاب نوشته که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در خوابی به او فرمان داده است که این کتاب را بنویسد. این کتاب در نیشابور نوشته شده است. (آقابزرگ طهرانی، ج 21، ص 97).
8. الاعتقادات، در این کتاب آنچه را هر شیعی باید بدان اعتقاد داشته باشد برشمرده است. شیخ مفید در کتاب تصحیح الاعتقاد حاشیهای بر این کتاب نوشته و در مواردی آن را نقد و رد کرده است. این کتاب بهخوبی شیوههای متفاوت مکتب اخباری قم و مکتب عقلانی بغداد در کلام را و نتایج مترتب بر این شیوههای متفاوت را نشان میدهد (دانشنامة ایران و اسلام، همانجا).
--------------------------------------------------------
منابع:
آقابزرگ طهرانی، الذریعةالیالتصانیفالشیعة، قم، مؤسسة اسماعیلیان، 1408 ق.
ابنبابویه، محمدبن علی، الخصال، بهکوشش علیاکبر غفاری، قم، 1362 ش.
شیخ صدوق، الاعتقادات، چاپ سنگی، تهران، 1300 ق.
شیخ صدوق، ثوابالاعمال و عقابالاعمال، بهکوشش محمدمهدی حسن خرسان، نجف، 1392 ق/1972.
شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، به تصحیح علیاکبر غفاری، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، بیتا.
پاکتچی، احمد، «ابن بابویه»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج 3 ، 1369 ش.
دانشنامة ایران و اسلام، «ابنبابویه»، زیر نظر احسان یارشاطر، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ج3، 1355 ش.
شیخ طوسی، الفهرست، صححه و علق علیه سید محمدصادق آلبحرالعلوم، نجف، المکتبة المرتضویة، بیتا.
ولایتی و دیگران، تقویم تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، تهران، چوگان، ج 1، 1388 ش.
ولایتی، نقش شیعه در فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، تهران، امیرکبیر، 1389 ش.
واکاوی ابعاد وجودی حضرت زینب(س) در عرصه اجتماع:
«حضرت زینب(سلاماللهعلیها)» شخصیتی است که عمدتاً به واسطهی حضور بیمانندش در قیام احیاگر و تاریخساز «کربلا» شناخته میشود. ابعاد اجتماعیِ وجود مبارک آن بانوی بزرگوار یکی از شاخصههای اصلی در ارائهی الگوی حضور اجتماعی زنان در عصر حاضر به شمار میرود در این مقال برآنیم به واکاوی این ابعاد بپردازیم.
حضرت زینب (سلاماللهعلیها) شخصیتی است که عمدتاً به واسطهی حضور بیمانندش در قیام احیاگر و تاریخساز کربلا شناخته میشود. شخصیتی که آثار وجودیاش منتهی به زمان حیات نبوده و اعصار و قرون پس از آن را نیز درنوردیده است. اساساً ابعاد وجودی زینب کبری (سلاماللهعلیها) را میتوان در دو سطح مورد واکاوی قرار داد.
آگاهی از اصول کلی حاکم بر شخصیت ایشان و سپس در ذیل آن، بیان مصادیق حضور اجتماعی حضرت بر مبنای شواهد تاریخی ـ روایی است. باید دانست، چند اصل کلی بر شخصیت زینب کبری (سلاماللهعلیها) حکمفرماست که حضور اجتماعی ایشان را نیز در برداشته و به عبارتی، مبانیِ الگوی حضور اجتماعی زن مسلمان به شمار میرود.
خدامحوری؛ اولین اصل حضور اجتماعی
اولین و مهمترین این اصول، خدامحوری حضرت زینب (سلاماللهعلیها) در نظر و عمل است. تسلط فکری زینب کبری(سلاماللهعلیها) بر حدود شرعی و التزام عملی به آنها، حتی در شرایط طاقت فرسای جنگ و اسارت، ویژگی برجستهی ایشان در تمامیِ مراحل قیام و قبل و بعد از آن است.
زینب کبری (سلاماللهعلیها) که در محضر اهل بیت (علیهمالسلام) تربیت و نمو داشته است، اشراف کاملی بر حدود شرعیِ اسلام دارد؛ از این رو آنچه بر تمامی ابعاد وجودیِ زینب (سلاماللهعلیها) حکمفرماست و حدّ و مرز حضور اجتماعی ایشان را نیز تعیین میکند؛ ارتباط بیوقفه و خالصانهی ایشان با خداوند متعال و اتصال حضرتش به سرمنشأ هدایت است. در همین باره نقل شده که وقتی اسرا را وارد کوفه کردند؛ مردم کوفه از روی ترحم به اطفال و به اسیران، نان و خرما میدادند.
زینب کبری (سلاماللهعلیها) فریاد میزد: «ای اهل کوفه، صدقه بر ما حرام است.» ایشان در رعایت حلال و حرام الهی هیچگونه سهل انگاری نمیکند. اگرچه اطفال و زنان اهل بیت (علیهمالسلام) راه دور و درازی طی کرده و خسته و گرسنه هستند، اما ایشان در چنین شرایط طاقت فرسایی نیز أکل صدقه را بر ذریّهی پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) جایز نمیشمارد.
اگر گرسنهاند، زینب (سلاماللهعلیها) حاضر است از سهمیهی غذایش بگذرد و نان خود را بین بچهها تقسیم کند و 3 روز یا بیشتر چیزی نخورد و از شدت ضعف و گرسنگی نشسته نماز بخواند، اما اجازه نمیدهد که ذرهای از صدقه را تناول کنند.[2]
گام برداشتن در مسیر ولایت
پس از اطاعت محض و البته آگاهانه از دستورات الهی، ولایتمداری حضرت زینب (سلاماللهعلیها) از ویژگیهای شاخص ایشان به شمار میرود. در حقیقت آن کس که دائماً در اندیشهی اطاعت محض از پروردگار میباشد، فرمان الهی «أطیعوا الله و أطیعوا الرَّسول و أولی الأمر منکم » (نساء/59) را با تمام وجود میپذیرد.
زینب کبری (سلاماللهعلیها) در خطابهای که در جمع کوفیان ایراد میکند، بعد از حمد و ثنای الهی، به حیاتیترین آموزهی اجتماعی اسلام؛ یعنی مسئلهی هدایت و رهبری جامعه توسط انسانهای صالح و متعهد اشاره میکند. ایشان بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و آل او به عنوان رهبران صالح، پاک و برگزیدهی الهی درود میفرستد و خطر انحراف از این اصل را گوشزد نموده و نتایج زیانبار پیروی نکردن از رهبران شایسته را به مردم هشدار میدهد.
ایشان مهمترین اشتباه مردم فریب خورده را، جدایی از اهل بیت (علیهمالسلام) عنوان میکنند و این امر را عامل اصلی هلاکت و گرفتاری آنان میشمارند. سپس بر این مطلب تأکید مینمایند که دور شدن از پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) و عترت ایشان، نه تنها موجب هلاکت و بدبختی در جهان آخرت خواهد بود بلکه در این جهان نیز سبب ذلت، خواری، رسوایی و پشیمانی می شود.
افزون بر خطابهی ولایت محور حضرت زینب (سلاماللهعلیها) و دعوت مردمان فریب خورده به پذیرش و حمایت از ولیّ امر زمان،حمایتهای بیدریغ و متفکرانهی ایشان از امام حسین (علیهالسلام)، خود نشان واضحی از ولایتپذیری آن بانو میباشد، تاآن جا که ایشان با تدبیر و دوراندیشی، در ازدواج خویش، همراهی با برادر[3]؛ و به تعبیر دقیقتر، همراهی و همرزمی با ولایت را شرط ضمن عقد خویش قرار میدهد و بدین ترتیب، حمایت بیقید و شرط از ولیّ امر خویش را، دغدغهی اصلی زندگی خود عنوان میکنند.
شاخصهی ولایتمداری در ارائهی الگوی حضور اجتماعی زن مسلمان به روشنی میبایست مورد توجه قرار گیرد. ضرورت این امر از آن جا ناشی میشود که؛ ولی فقیه زمان، در مقام نایب امام عصر(عجلاللهتعالی فرجه شریف)، راهبر جامعهی اسلامی بوده و شناخت مقتضیات زمان و طرق نیل به مقاصد امت اسلامی، مقولهای است که جز با ارائهی طریق از سوی شخص ولی فقیه امکانپذیر نمیباشد. از این روست که ایفای نقش حقیقی زن در جامعهی اسلامی نیز در گرو گام برداشتن در مسیر ولایت است.
حقگرایی، ظلمستیزی و تأثیرگذاری اجتماعی
حقگرایی، ظلمستیزی و تأثیرگذاری اجتماعی، سومین شاخصهی مهم حضرت زینب (سلاماللهعلیها) است. ایشان هم در قیام و هم پس از آن در مدت کوتاه زندگی شریفشان پس از شهادت امام حسین (علیهالسلام) توانست مسیر تاریخ را تغییر دهد. ایشان پس از عاشورا لحظهای آرام ننشست و در امر پیام رسانی به هر شیوهی ممکن فعالیت داشت. به طوری که در کوفه و شام چنان سخنرانی، عزاداری و نوحهسرایی نمود که شرایط، اوضاع و احوال را عوض کرد و یزیدیان را در هراس و وحشت انداخت.
از این ویژگی زینب کبری (سلاماللهعلیها) میتوان دو نتیجهی بسیار مهم در زمینهی ارائهی الگوی حضور اجتماعی زن مسلمان برداشت نمود.
اول اینکه؛ ظلمستیزی و یا به عبارت امروزین آن، فعالیت سیاسی، منحصر به مردان نیست. بلکه هر فردی اعم از زن و مرد در جامعهی اسلامی موظف است در سرنوشت دین و جامعهی خویش سهیم و فراتر از آن، مؤثر باشد. یعنی دین اسلام از زنان مسلمان انفعال و انزوای اجتماعی و سیاسی را نپذیرفته و در چارچوب مورد تأیید و با الگومداری حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) و زینب کبری (سلاماللهعلیها) بر وظایف زنان در این زمینه تأکید نموده است.
و دوم آنکه؛ تأثیرگذاری اجتماعی، ابزاری خاص و ویژه نیاز ندارد و شاید مستلزم حضور جسمی در صحنهی اجتماع نیز نباشد، بلکه هر انسانی، با هر وسیلهی ممکن و بر مبنای قدرت تفکر و تدبیر و ارائهی نظر و ایده، میتواند به وظیفهی سیاسی و اجتماعی خویش عمل نماید.
عمل بر مبنای دانش، بصیرت و عقلانیت
عمل بر مبنای دانش، بصیرت و عقلانیت را میتوان شاخصهی دیگری از شخصیت زینب کبری (سلاماللهعلیها) دانست. زینب( سلاماللهعلیها) به تبعیت و الگوگیری از مادر رشیدهی خویش حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) ثابت کرد، عقلانیت و رشادت فکری داشتن؛ جنسیت نمیشناسد. هر انسانی اعم از زن و مرد میتواند و باید، با کسب دانش و بر مبنای بصیرت و عقلانیت عملکرده و از خود فکر، ایده و نظر داشته باشد. مشهورترین لقبی که زینب (سلاماللهعلیها) با آن شناخته میشوند، «عقیلهی بنیهاشم» است. همین لقب و توجه به معنای آن، خود به تنهایی میتواند نشان دهندهی کمال عقلی و فکری ایشان باشد.
یکی از مهمترین آثار عقلانیت در شخصیت حضرت زینب (سلاماللهعلیها) در صبر ایشان بر مصیبتهای بسیار دلخراش و متعدد وارد شده نمایان است. زینب کبری (سلاماللهعلیها) همچون کوهی سترگ و استوار، با خطبههای آتشین خود در کوفه و شام وظیفهی افشاگری ظلم بنیامیه را به خوبی انجام داد و نهضت حسینی را به جهانیان عرضه کرد. این صبر و ایستادگی نشان از عقلانیت و بینش اسلامیِ حضرت دارد.
دانش و بصیرت زینب کبری (سلاماللهعلیها) مبیّن اهمیت بسیار زیاد آموزش زنان در جامعهی اسلامی است. زنان چه در حوزهی روابط خانوادگی و چه در حضور اجتماعیشان میتوانند تأثیرگذاری بسیار زیادی داشته و با عمل بر مبنای دانش صحیح و مورد نیاز، نقشهای بدون جایگزینی را ایفا کنند. بنابراین، از مهمترین ارکان حضور اجتماعی زن مسلمان، دانش، بصیرت و آگاهی و تسلط عقلانیت بر عمل است.
عزت نفس و مناعت طبع، اصلی دیگر در عرصه اجتماعی زنان
عزت نفس و مناعت طبع که از مهمترین ابزار و لوازم حضور اجتماعی به شمار میرود، مشخصهی دیگری است که به روشنی و کمال، در شخصیت زینب کبری (سلاماللهعلیها) دیده میشود. در حوادث قیام کربلا و پس از آن، زینب (سلاماللهعلیها) بدون ذرهای اظهار ذلت، ضعف و شکستگی؛ با سیمایی پر صلابت و قاطع و گفتاری فصیح و بلیغ همچون پدرش علی(علیهالسلام)، کوفیان و یزیدیان را خطاب قرار میدهد و یک سخنرانی کم نظیر و کوبنده با رعایت فنون خطابه، منظم و منسجم و بدون دغدغهی خاطر ایراد میکند.
ایشان در کاخ یزید در لباس اسارت اما از موضع عزت و اقتدار، وی را خطاب قرار داده و میفرماید: «حالا که حوادث تلخ روزگار مرا به این جا کشانده است، با تو هم صحبت شدهام. تو را بسیار خوار و حقیر میدانم و سرزنش تو را کاری ارزشمند و تو را به خاطر عملی که انجام دادی، بسیار توبیخ میکنم.»[4]
تأثیر شاخصهی خودباوری و عزت نفس بر ارائهی الگوی حضور اجتماعی زن مسلمان کاملاً واضح و مبرهن است. حضور زن مسلمان با خودباوری و مناعت طبع در صحنهی اجتماعی، افزون بر آن که تأثیرگذاریِ وی را صدچندان میکند، دست سوداگران و ددمنشان را نیز از سوء استفاده و بهرهبرداریهای منفعتطلبانه کوتاه مینماید و زن را در جایگاهی رفیع، محترم و با منزلت قرار میدهد. همان جایگاهی که حضرت فاطمه و حضرت زینب (سلاماللهعلیهما) در نقطهی اوج آن قرار داشتند.
عفت ورزی، حیا و پاکی؛ اصلی حیاتی
از مشخصههای دیگر زینب کبری (سلاماللهعلیها)، عفت ورزی، حیا و پاکی ایشان حتی در سختترین مراحل زندگی است. ایشان در دوران اسارت و در حرکت از کربلا تا شام سخت بر عفت خویش پاى مىفشرد. مورخین نوشتهاند: «او صورت خود را با دستش مىپوشاند چون روسریاش از او گرفته شده بود»
و نیز آن بانوى بزرگوار بود که براى پاسدارى از مرزهاى حیا و عفاف بر سر یزید فریاد مىآورد که: «اى پسر آزاد شدهی [جدمان پیامبر اسلام] آیا این از عدالت است که زنان و کنیزکان خویش را پشت پرده نشانى و دختران رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) را به صورت اسیر به این سو و آن سو بکشانى؟ نقاب آنان را دریدى و صورتهاى آنان را آشکار ساختى.»[5]
همچنین ایشان در اولین فرصتى که براى ابراز درخواست مىیابند، تقاضاى بازگرداندن چادرها و حجابهایشان را مىکنند. اهتمام بر حیا و عفت، از مهمترین مبانی حضور اجتماعی زن و مرد در جامعهی اسلامی و در زمرهی عوامل مؤثر بر سلامت روابط اجتماعی و به دنبال آن، انسجام مهمترین نهاد اجتماعی یعنی خانواده است. نهادی که از هم پاشیدگی آن مقدمهای بر اضمحلال انسجام کل جامعه به شمار میرود و ارکان مستحکم یک نظام را میتواند به سهولت به لرزه درآورد. از سوی دیگر، هرگاه حیا از جامعه رخت بر بندد و عفت در آن لگدکوب شود، دین هم بساط خویش را جمع خواهد کرد.
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میفرماید: «نیکوترین لباس دین حیاست.»[6] و امام باقر(علیه السلام) در این باره فرمود:«حیا و ایمان با هم بر یک شاخه قرار گرفتهاند، پس هرگاه یکی از آن دو برود، دیگری نیز از او تبعیت میکند.»[7] یعنی، میان ماندگاری دین در جامعه و وجود حیا، رابطهی تنگاتنگی وجود دارد.
مهمترین شاخصهی اجتماعی حضرت زینب(س)
در همین راستا میتوان اذعان داشت، مهمترین شاخصهی اجتماعی شخصیت زینب (سلاماللهعلیها) که سرفصل حضور اجتماعی زن از دیدگاه اسلام نیز به شمار میرود، دوگانگی و تضاد رفتار ایشان در بروز شخصیت زنانه در موقعیتهای متفاوت خانوادگی و اجتماعی است.
ایشان به گواه تاریخ از رقّت قلب و احساسات لطیف زنانه در حدّ نهایت آن برخوردار است و حتی از مشاهدهی تمیز کردن شمشیر توسط برادر در شب عاشورا میگرید و از هوش میرود؛ اما در جریان قیام عاشورا و پس از آن اسارت و تیمارداری بازماندگان قیام، چنان مقاومت و پایداری به اصطلاح غلط رایج، مردانهای از خود نشان میدهد؛ که در جای جای تاریخ، نمونهای حیرت انگیز از حضور اجتماعی یک زن خوانده شده است.
همچنین این دوگانگیِ ظاهری که میتوان آن را عین اتحاد شخصیت زنانه از نظر اسلام دانست؛ در شرایط حضور اجتماعی ایشان نیز مشاهده میشود. میبینیم که زینب(سلاماللهعلیها) تا قبل از حضور در کربلا، زنی است که از شدت حجاب و عفت کسی او را نمیبیند و صدایش به گوش نامحرمی نمیرسد، حتی نزدیکترین همسایهها. نقل شده که ایشان هرگاهمیخواستند برای زیارت مرقد نبیاکرم(صلیاللهعلیهوآله) بروند، شبانه و آن هم با همراهی پدر و برادرانش حرکت میکردند.
زینب (سلاماللهعلیها) به پیروی از مادرشان حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) که فرمودند: «بهترین چیز برای زنان این است که مردان نامحرم آنان را ندیده و خودشان نیز ایشان را نبینند.»[8] در حفظ حجاب و عفت خود میکوشد. اما همین زینب (سلاماللهعلیها) در عاشورا و در بازار کوفه در میان جمع کثیری از زن و مرد، پیر و جوان فریاد میزند و صدای خود را هرچه توان دارد، بلند میکند تا همه بشنوند، چراکه رسالت الهیاش این گونه اقتضا میکند. ایشان آن چنان حیا و عفت را با فصاحت و بلاغت و نیز شجاعت و شهامت در میآمیزد که اعجاب همگان را برمیانگیزد.
راوی میگوید: «لم اَرَ والله خفره قط انطق منها[9]؛ به خدا سوگند من زنی را ندیدم که به این اندازه حیا و عفت داشته باشد و در عین حال گویاتر و تواناتر از زینب (سلاماللهعلیها) باشد.»
بنابراین، مهمترین ابعاد اجتماعی شخصیت حضرت زینب (سلاماللهعلیها) که مبانی حضور اجتماعی زن مسلمان در تمامی قرون و اعصار به شمار میرود را میتوان در مواردی چند خلاصه نمود:
رعایت حدود شرعی و ارتباط تنگاتنگ با خداوند، ولایتمداری، حقگرایی، ظلمستیزی و تأثیرگذاری اجتماعی، عزت نفس، خودباوری و مناعت طبع، صبر بر مصیبت در راستای رضای خداوند، عمل بر مبنای بینش، بصیرت و عقلانیت و به دنبال آن، رشادت فکری و استقلال نظر در مواجهه با عناصر اجتماعی، اهتمام بر حیا و عفت و عدم برزو لطافتهای تکوینیِ زنانه در انجام وظایف اجتماعی.
-------------------------------------
پینوشتها:
[2] الهی، حسن، زینب کبری(سلاماللهعلیها) عقیلهی بنیهاشم، بهار 1375، ص62.
[3] محمدی اشتهاری، محمد، سوگنامهی آلمحمد، تهران: انتشارات ناصر، 1387، ص290.
[4] اولیائی، مصطفی، زندگانی حضرت زینب(سلاماللهعلیها)، قم: دفتر انتشارات اسلامی، چاپ هفتم، 1373، ص34
[5] مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، بیروت: دارالإحیاء التراث العربی، 1403 ق، چاپ دوم، ج 45، ص13.
[6] محمدی ریشهری، میزان الحکمه، بیروت: دارالحدیث، چاپ دوم، 1409، ج2، ص716، روایت 4544.
[7] همان، روایت 4565.
[8] مجلسی، محمدباقر، زندگانی حضرت زهرا(سلاماللهعلیها)، ترجمهی محمدجواد نجفی، تهران: نشر اسلامیه، چاپ اول، 1377، ص114.
[9] مجلسی، بحارالانوار، پیشین، ج45، ص109.
راحله کاردوانی؛ کارشناس ارشد مطالعات زنان، دانشگاه تربیت مدرس
جایگاه علم و معلم از دیدگاه امام علی(علیه السلام) پدرمعنوی من و شما....
نخستین نغمههای آسمانی وحی در اسلام، بیان کننده ارزش قلم و آموزش علم و دانش است و آن را از جمله نعمتهای مهمّ خداوند در مورد انسان معرفی میکند.
تعلیم، تاباندن نورعلم و دمیدن روح حیات به کالبد روح جامعه و تعلّم رها شدن ازگرداب نادانستههاست. اسلام در این حرکت از همه مکاتب پیشقدمتر و مصمّمتر است، به طوری که آموزش و فراگیری دانش از محوریترین برنامههای فردی و اجتماعی این مکتب الهی به شمار میرود. نخستین نغمههای آسمانی وحی در اسلام، بیان کننده ارزش قلم و آموزش علم و دانش است و آن را از جمله نعمتهای مهمّ خداوند در مورد انسان معرفی میکند. اولین معلّم این مکتب ذات باریتعالی و نخستین دانش آموزش نبی مکرم اسلام است و تنها کسی که از همان آغاز نبوت عنوان شاگردی پیامبر اسلام را بردوش می کشید، امیرالمومنان علی(علیه السلام) بودکه در سیر این مراحل، تمام علوم پیامبر خدا و سایر سفیران آسمانى همگى به مولاى متقیان امیر المؤمنین علیه السلام منتقل گردید و او وارث کلیه علوم آسمانى گشت.
اهمیت علم و علم آموزی
در بیانات حضرت علی(ع) اهمیت علم و علم آموزی از زوایای مختلف مورد توجه و امعان نظر قرار گرفته است. محور برخی روایات، این است که «ارزش و اصالت و شرافت انسان بر علم اوست» مانند«حسبَ المرء عقله»، «العلم الشرف الاحساب»، «اقل الناس قیمه قلهم علماً» و مانند آن.
برخی از روایات، حیات بودن علم را مورد تاکید قرار داده اند، مانند«العالمی و ان کان مینا و الجاهل قید و ان کان حیاً»، «العلم احدی الحیاتین»، «لان العلم حیاه القلوب»، «العلم الحیاه»، «العلم محیی النفس»، « بالعلم تکون الحیوه».
در برخی روایات علم منشا قدرت دانسته شده است. مانند :«الملوک حکام علی الناس و العلماء حکام علی الملوک»، «العلم سلطان من وجده صال به ومن یجده صل علیه».
برخی روایات ناظر بر«جنبه عبادی» علم هستند مانند «قلیل من العلم خیر من کثیر العباده»، «نوع مع علم خیره من صلاه مع جهل»، «العباده من غیر علم و لا زهاده تعب الجسد» برخی دیگر از روایات «مزیت علم» را بر مال نشان می دهند.
برخی دیگر از روایات اهمیت علم را از زاویه ی «هدایتی و ارشادی» آن مورد توجه قرار داده اند مانند: «العلم یهدی الی الحق»، «العلم یرشدک الی ما امرک الله به»، «العلم دلیل»، «العلم یرشدک».
گروهی از روایات، شأن و منزلت علم را از دیدگاه «ارتباط آن با عقل» تبیین کرده اند برای مثال «العلم امام العقل و العقل تابعه»، «العلم مصباح العقل»، «العلم عنوان العقل»، « موید العقل العلم»، «غنی العاقل بعلمه» و مانند آن .
در مجموع باید گفت که علم در بیانات امام علی (ع) جایگاه رفیع و متعالی دارد به گونه ای که هویت انسانی انسان، وابسته به آن و سعادت و نیک بختی اش در گرو آن است. اگر حضرت در باب شأن و منزلت عقل فرمود: «الانسان تعقله» در جای دیگر عقل را تابع علم، و علم را امام عقل معرفی کرده است. علم در نگاه امام «اصل و سرچشمه همه خوبی ها»، «بزرگترین گنج»، «برترین راهنمایی»، «راس همه فضیلت ها» و «گمشده ی مومن » است.
جایگاه طالب علم
قال على (علیه السلام): «قالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله علیه وآله): مَنْ سَلَکَ طَریقاً یَطْلُبُ فیهِ عِلْماً سَلَکَ اللهُ بِه طَریقاً اِلَى الْجَنَّةِ، وَ اَنَّ الْمَلائِکَةَ لَتَضَعُ اَجْنِحَتَها لِطالِبِ الْعِلْمِ رِضاً بِه، وَ اَنَّهُ لَیَسْتَغْفِرُ لِطالِبِ الْعِلْمِ مَنْ فِى السَّماءِ، وَ مَنْ فِى الاَْرْضِ حَتَّى الْحُوتِ فِى الْبَحْرِ».
«کسى که به جاده علم و دانش قدم نهد خداوند او را به سوى بهشت رهنمون خواهد شد، و فرشتگان بال و پر خویش را با میل و رغبت زیر پاهاى اهل علم مى گسترانند و تمام موجودات آسمان و زمین، حتّى ماهیان دریا، براى طالب علم استغفار مى کنند»(بحار الانوار، جلد 1، صفحه 164).
حضرت على (علیه السلام) در این سه جمله، اهمیّت و ارزش بى نظیر جویندگان علم و دانش را بیان مى فرماید. در جمله اوّل ارتباط و پیوندى بین بهشت و علم و دانش برقرار مى کند، و راه رسیدن به بهشت را گذر از خیابان ها و کوچه هاى علم و دانایى معرّفى مى نماید. مفهوم این سخن آن است که راه جهنّم از کوره راه هاى جهل و نادانى مى گذرد! همان گونه که در آیه شریفه 179 سوره اعراف به این مطلب تصریح شده است. خداوند متعال مى فرماید:
(وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الاِْنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لایَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ اَعْیُنٌ لایُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لایَسْمَعُونَ بِها اُولئِکَ کَالاَْنْعامِ بَلْ هُمْ اَضَلُّ اُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ)، «به یقین گروه بسیارى از جنّ و انس را براى دوزخ آفریدیم، آن ها دل هایى(عقل) دارند که با آن(اندیشه نمى کنند) نمى فهمند و چشمانى که با آن نمى بینند و گوش هایى که با آن نمى شنوند، آن ها همچون چهارپایانند، بلکه گمراه تر، آن ها همان غافلانند».
امام (علیه السلام) در قسمت دوم روایت فوق، خبر از بال و پر گشودن ملائکه بر سر راه اهل علم می دهند، چرا که خداوند در داستان آفرینش آدم به علم و دانش او اشاره کرد و در مسابقه علم و دانش بین آدم و فرشتگان، آدم برنده شد. از آن جا فهمیدند سجده در برابر آدم براى چه بوده است، آن ها از این طریق به ارزش حقیقى علم و دانش پى بردند و بدین جهت بال و پر خویش را براى جویندگان علم و دانش مى گسترانند. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در جمله سوم از استغفار تمام موجودات زمین و آسمان، حتّى ماهى هاى دریا، براى طالبان علم و دانش سخن مى گوید.
جایگاه معلم
اسلام معلم را به عنوان پدر روحانی معرفی می کند و می گوید: (اب معلمک) یعنی یکی از پدران ثلاثه تو، معلمی است که به تو دانش می آموزد و بنابراین تمام حقوقی که درباره پدر و مادر رعایت می شود باید در حق معلم به صورت کامل تری رعایت گردد. نام معلم چنان با عظمت است که در جای جای متون اسلامی از او تجلیل به عمل آمده تا به آن حد که خداوند علیم خود را معلم خوانده و رسول الله (ص) فرموده اند: (انما بعثت معلما).
حضرت امیر مؤمنان علی علیه السلام احترام معلم را بر هر قشری از جامعه لازم می دانست و به مسلمانان سفارش می کرد که به پاس خدمات این گروه ارزشمند در هر مقامی که باشند، آنان را همانند پدر خود گرامی بدارند و در این زمینه فرمود: «قُمْ عَنْ مَجْلِسِکَ لاَِبیکَ وَمُعَلِّمِکَ وَلَوْ کُنْتَ اَمیرا؛ به پاس گرامی داشت پدر و معلم خود به پا خیز! گرچه پادشاه باشی».
همچنین آن حضرت در مورد آثار معلمین در جامعه می فرمایند: «العلماء باقون ما بقی الدهر اعیانهم مفقوده و امثالکم فی القلوب موجوده» دانشمندان تا پایان جهان زنده اند، شخص آنها در میان نیست اما آثارشان در قلبها موجود است و چنین است که علما به مقام شفاعت می رسند.
برتری های علم و معلم
معلم بدین سبب بر دیگران برتری دارد که حامل و ناشر علم است، علم هفت امتیاز دارد و به همین جهت از زخارف دنیا با ارزش تر است. این فضیلت را امام علی علیه السلام در سخنانی، این گونه برمی شمارد:
1. علم، میراث انبیاست و مال، میراث فرعون ها.
2. علم را هر چه انفاق کنی، کم نمی شود، ولی مال را هر چه خرج کنی، کم خواهد شد.
3. مال، احتیاج به حافظ و نگهبان دارد وصاحب مال باید در نگهداری آن مراقبت کند، ولی علم، نه تنها احتیاج به مراقبت ندارد، بلکه صاحب خود را هم از خطرها و ضررها حفظ می کند.
4. علم تا قیامت همراه آدمی است، ولی مال و ثروت پس از مرگ رها می شود.
5. مال برای مؤمن و کافر حاصل می شود، ولی علم فقط برای اهل ایمان حاصل می شود.
6. تمام مردم در امر دین خود نیازمند اهل علمند، ولی نیازمند صاحبان ثروت نیستند.
7. علم در هنگام عبور صاحبش از صراط، او را یاری می کند، ولی ثروت در عبور از صراط، مانع و مزاحم صاحب خود می شود.
معلم در مقام هدایت، به نوعی پدر روحانی انسان هاست، بر این اساس بر پدر جسمانی برتری دارد.
--------------------------------------
منابع و مآخذ:
- قرآن کریم
- ادیب، علی محمّدحسین(1362). راه و روش تربیت از دیدگاه امام علی (ع). ترجمه دکتر سید محمّد رادمنش. تهران: مؤسسه انجام کتاب.
- اصول کافی، ج 1، ص 35، شرح و ترجمه سید جواد مصطفوی، انتشارات علمیه اسلامیه، چاپ اول.
- الآمدی، عبدالواحد(1383). شرح غررالحکم و درالکلم، تهران: دانشگاه تهران.
- امامی، جعفر؛ آشتیانی، محمّدرضا(1358). ترجمه گویا و شرح فشردهای بر نهجالبلاغه، مؤسسه مطبوعاتی هدف.
- دلشاد تهرانی، مصطفی(1387). سیرى در تربیت اسلامى، تهران: دریا، چاپ دهم.
- شهیدی، سید جعفر(1370). نهج البلاغه، تهران: سروش.
+ *پیام من به خواهران این است، اگر مىخواهند که سر پل صراط، زینب(سلام الله علیها) در کنار مادرش زهراى مرضیه(سلام الله علیها)، راه را بر آنان نگیرند، دست به دست هم داده و فرزندان و شوهران برادارن و عزیزانى را که توان رزم دارند، به سوى جبهه گسیل دارند، که ما قصد قدس داریم نه تنها کربلا.* فرازی از وصیتنامه شهید محمدرضا شبانى
+ *خواهرم، فاطمه وار باشید.* فرازی از وصیتنامه شهید علی اکبر دلیمى
+ *مرا کفن نکنید و با لباس خون آلود به خاک بسپارید با همان لباس به زیارت امام حسین (ع) که سالها آرزویش را مى کشیدم بروم البته لیاقت زیارت امام حسین را در دنیا نداشتم و امیدوارم با ریخته شدن خونم، هزاران منتظر که سالها انتظار قبر شش گوشه امام حسین (ع) را مى کشیدند، باز شود و با پیروزى مسلمین ملت بتوانند آزادانه به زیارت مولایشان شرف یاب شوند .* فرازی از وصیتنامه شهید ابراهیم صالحی
+ مادر! امید است که من با شهادتم بتوانم در آن دنیا، و به یارى فاطمه زهرا(س)، حق مادر خودم را ادا کنم. فرازی از وصیتنامه شهید هادى نیرومندزاده
+ *زن است که می تواند در پیمودن راه خدا، خود را به حضرت زهرا(س) برساند. و می تواند برعکس یعنى پشت به خدا کرده، خود را مانند زن امام حسن(ع) کند، که به قعر جهنم فرستاده شد.* +فرازی از وصیتنامه شهید محمدحسن قلى زاده
+ می دانم از دست دادن من شاید سنگین باشد، ولى غم از دست دادن حسین(ع) بر فاطمه (س) مگر سنگین نبود؟ +فرازی از وصیتنامه شهید عباس اسداللهى
+ مادر مهربانم! سلام من بر تو که بالاخره بر احساس مادرانه ات پیروز شدى و فرزندت را روانه میدان نبرد با کفار کردى. و گفتى که تو را در راه خدا هدیه به انقلاب اسلامى می کنم. من به وجود تو افتخار می کنم، که تو مادرى از سلاله فاطمه زهرا(س) هستى. +فرازی از وصیتنامه شهید على فلکى
+ علی(ع) : از کفّاره گناهان بزرگ، یاری کردن مظلوم و شاد نمودن دل غمین است. وَ "قَالَ(علیه لسلام) " مِنْ کَفَّارَاتِ الذُّنُوبِ الْعِظَامِ إِغَاثَةُ "الْمَلْهُوفِ " وَ "التَّنْفِیسُ " عَنِ "الْمَکْرُوبِ " نهج البلاغه – حکمت 24
+ همه روز روزه بودن، همه شب نماز کردن همه ساله حج نمودن، سفر حجاز کردن شب جمعهها نخفتن، به خدای راز گفتن ز وجود بی نیازش، طلب نیاز کردن به خدا که هیچ کس را ، ثمر آنقدر نباشد که به روی ناامیدی در بسته باز کردن
+ بالاترین ارتفاع برای سقوط.. افتادن از چشمان مهدی فاطمه است..