دل نوشته ای برای معلّمم:


دل نوشته روز معلم

 

 

چه زیباست مصادف شدن ماه رجب و روز بزرگداشت مقام زیبای معلم و متفکّر فیلسوف علّامه شهید مطهری.

معلم و استاد گرامی تو را تکریم می نمایم و مقامت را گرامی می دارم به امید آن که خداوند قبول کند، زیرا تکریمت نوعی عبادتست و با فضیلت ترین عبادت هاست.

استادان و معلمین عزیز، قشر ممتاز کشور که وظیفه سنگینی به دوش شماست.

ای گلچین های مدرسه معرفت ، ای راهنمای نوچه های علم!

و ای معلمی که شغلت منسوب به شغل انبیاست در مکان مقدس علم و تربیت با کلام و علمی که   می آموزی حقّا که عبادت می کنی.

تو را پاس می دارم و دستت را می بوسم.

و تو ای استاد برای من عالِمی هستی که مرا از آتش آزاد کرده ای به من آموختی که همیشه طالب علم باشم،طلبه باشم.

شادمانم که خداوند می گوید هرکس دوست دارد به آزاد شدگان خدا از آتش بنگرد به طالبان علم بنگرد و تو مرا نجاتی استاد.

من به خانه علم می آیم و تو استادی می کنی ، تو روشنی می دهی. آنگاه که از رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) پرسیدند مقام عالِم نسبت به عابِدی که شبانه روز مشغول عبادتست چگونه است؟ فرمودند: برتری اش مثل ماه شب چهارده است؛ روشنی ماه نسبت به سایر ستارگان

و تو مثل ماه شب چهارده می درخشی.

خداوندا سپاس! از تو می خواهم که در این روز بزرگ و فرخنده آرزو کنم که همیشه در مکتب استادان عالی قدر درس علم بیاموزم و قلم از دستم جدا نشود و گنج مکتوب استاد شهید مطهری را حفظ نموده و بدان عمل کنم.

 

و من الله التوفیق و سعادة

 

                                                                                                                                  مرضیه خرّمکی ، طلبه سال اوّل مدرسه علمیه معصومیه




      

   دل نوشته ای برای بی بی       

      می گویندبنویسم دل نوشته ای؟!  

 

بی بی جان از دل نوشتن دل می خواهد، من که اهل دل نیستم . من کیم؟چه اهمیتی دارم؟چه محلی ازاعراب دارم؟مرابه چه کاردعوت می کنند؟از آرامگاهت دورم اما هر روز در این خانه ات به رویم باز است. در این کلبه قصری برای خود از یادت ساخته ام حضور یاد تو اینجاست اینجا.......

این خانه مرا می پرورد، این خانه ، خانه توست تو مرا دریاب...............

من بی دل ،من که ازهر گدایی فقیرترم ، من که به تودلبسته ودل شیفته ام. من که به لحظه لحظه مهرت وابسته ام ، من که در این سرا آشیانه ای برای خودساخته ام گرمای آن از نگاه توست .دستم بگیر که بی توسخت پریشانم تویی که با من این همه مهربانی ، با تو مأنوسم ، دلم چون رودی ست که به دریای مهر تو می ریزد .من نسبتی با تو دارم من از اهل مکتب توام مرادریاب..........

مهر و محبت رادر این خانه سراغ دارم. سرسپردگیم به تو فراموشم نخواهد شد.

بی بی جان این من ، و من هایی چون من ، را دریاب تا نمکت را که می خوریم خدایی ناکرده نمک دان نشکنیم . این دل ، دلی که مهر تو را در خود جای داده ، قلبی که با تو گره بسته ، عشقی را که در کوی تو خیمه زده ، خودت حفظ کن.

سپاسگزارم از اینکه در خانه ات همیشه به رویم باز  است . هر گاه بیایم بی واسطه می پذیری...........

خانم: م.اصغری

 




      

افتتاح نمایشگاه فرهنگی بصیرت در مدرسه علمیه معصومیه چناران به مناسبت دهه فجر

 

نمایشگاه بصیرت - مدرسه علمیه معصومیه چناران - حوزه علمیه خواهران

 

 

 

نمایشگاه بصیرت - مدرسه علمیه معصومیه چناران - حوزه علمیه خواهران

 

 

 

بازدید از نمایشگاه فرهنگی بصیرت  برای عموم آزاد است

 

خراسان رضوی 

شهرستان چناران 

خیابان آیت الله طالقانی 

طالقانی 9 

پلاک 52

مدرسه علمیه معصومیه چناران

 

 





      

شیخ نمر صبح امروز 12 دی ماه 1394 اعدام شد و به فیض عظیم شهادت رسید.

 

 

شهادتت مبارک شیخ!  شیخ نمر صبح امروز 12 دی ماه 1394 اعدام شد و به فیض عظیم شهادت رسید.

 

 

به گزارش روابط عمومی حوزه علمیه خراسان، وزارت کشور عربستان سعودی اعلام کرد "نمر باقر النمر" معروف به "شیخ نمر" اعدام شد.

وزارت کشور عربستان سعودی در بیانیه ای رسمی توضیح داد که حکم اعدام 47 نفر به اتهامات امنیتی، اجرا شد. در میان اعدام شدگان نام "نمر باقر النمر" روحانی شیعه مخالف رژیم عربستان دیده می شود.

براساس این بیانیه، این افراد صبح امروز شنبه در 12 منطقه عربستان سعودی شامل ریاض، مکه ، مدینه، الشرقیه، القصیم، حائل، الحدود الشمالیه، عسیر، الجوف، نجران، الباحه و تبوک اعدام شدند.

این بیانیه توسط خبرگزاری رسمی عربستان سعودی (واس) منتشر شده است.

 

«شیخ نمر باقر النمر» کیست؟

کمتر کسی را می‌توان در عربستان یافت که شیخ نمر باقر النمر را نشناسد، همه زبان گویا و گزنده او علیه آل سعود و مبارزات وی علیه رژیم سعودی را می‌شناسند.

شیخ "نمر باقر النمر" ‌روحانی شیعی برجسته عربستانی، در سال 1379 هجری قمری مصادف با 1968 میلادی، در شهر "العوامیه" در استان القطیف در شرق عربستان در خانواده‌‌ای اهل علم و دین به دنیا آمد

تحصیلات مقدماتی و هجرت برای تحصیل علوم دینی

تحصیلات مقدماتی خود را در همان شهر العوامیه به پایان رساند و در سال 1400 هجری قمری مصادف با 1989 میلادی، برای آشنایی نزدیک‌تر با انقلاب اسلامی ایران و تحصیلات حوزوی ابتدا به ایران مهاجرت کرد تا در تهران در حوزه علمیه حضرت قائم(عج) حضور پیدا کند که در همان سال توسط آیت‌الله سید محمدتقی مدرسی در تهران تأسیس شده بود.

شیخ نمر پس از 10 سال تحصیل در حوزه علمیه حضرت قائم(عج)، عازم سوریه شد و در حوزه علمیه حضرت زینب(ع) برای ادامه تحصیلات حوزوی و علوم دینی نام نوشت و در حضور اساتید این حوزه به تحصیل پرداخت.

وی دوره کتاب‌های اصولی از جمله "اصول المظفر، "رسائل" و "کفایة" را گذراند و در علم فقه نیز "اللمعة الدمشقیة" نوشته شهید اول، "جامع المدارک" خوانساری، "مکاسب" شیخ انصاری و "مستمسک العروة الوثقى" سید حکیم و دیگر کتاب‌های فقهی را مطالعه کرد.

شیخ نمر در طول مدت تحصیل علوم حوزوی خود در تهران و سوریه در محضر اساتید مختلفی حضور یافت، از جمله:

- بحث خارج نزد آیت الله سید محمدتقی مدرسی در تهران

- بحث خارج نزد آیت الله سید عباس مدرسی در سوریه

- بحث خارج نزد آیت الله خاقانی در سوریه

- دروس عالیة نزد علامة شیخ صاحب الصادق در تهران

- درس "لمعة" نزد علامة شیخ وحید افغانی

همچنین اخلاق را نزد آیت‌الله شیرازی در شهر مقدس قم فراگرفت و به این ترتیب به مدارج علمی دست یافت و اجازه تدریس در مراکز علوم دینی و مذهبی را پیدا کرد.

وی از جمله مدرسان علوم مذهبی و دینی در حوزه‌ علمیه به شمار می‌آمد که حتی در حوزه‌های علمیه ایران و سوریه به تدریس کتاب‌هایی همچون کتاب "اللمعة الدمشقیة" و کتاب "جامع المدارک" و "مستمسک عروة الوثقى" و "الحلقات" شهید سید محمدباقر صدر پرداخت.

شیخ نمر سال‌ها اداره حوزه علمیه حضرت قائم(عج) در تهران و سوریه را برعهده داشت و تلاش بسیاری برای توسعه و پیشرفت این مراکز انجام داد.

پس از بازگشت به عربستان مرکز مذهبی "الإمام القائم(عج)" را نیز در العوامیه تأسیس کرد که در واقع سنگ‌بنای "مرکز اسلامی" در سال 1422 هجری قمری مصادف با 2011 میلادی بود.

خصوصیات اخلاقی

از جمله خصوصیات اخلاقی وی را باید بلندمنشی و وسواس او در مراعات و حفظ اصول و مبادی و ارزش‌های دینی به شمار آورد که بازتاب آن به‌خوبی در خط مشی فکری و جهادی‌اش آشکار بود.

همچنین شیخ، از دیدی باز و آگاه نسبت به حوادث جاری پیرامون خود چه در عربستان و چه در منطقه برخوردار بود و همین موجب شده تا دارای دید تحلیلی دقیقی از جریان امور در عرصه‌های اجتماعی و سیاسی باشد که یکی از دلایل آن بنا به گفته وی ارتباط عمیق وی با قرآن و اهل بیت علیهم‌السلام است که همواره روشنگر راه وی در زندگی بوده‌اند.

فعالیت‌های سیاسی و بازداشت‌ها توسط رژیم سعودی

اخیراً رژیم عربستان سعودی در حالی شیخ نمر باقر النمر را بازداشت کرد که پیش از این نیز دو بار و طی سال‌های 2006 و 2008 میلادی، شیخ را بازداشت کرده بود.

نخستین بازداشت شیخ نمر به می 2006 میلادی بازمی‌گردد، هنگامی که شیخ به محض بازگشت از سفر کوتاه‌مدتش به بحرین و بازگشت به عربستان، به دلیل مشارکت در همایش بین‌المللی قرآن کریم از سوی نیروهای امنیتی رژیم سعودی بازداشت شد.

اتهام شیخ این بود که در این همایش، در عریضه‌‌ای از رژیم سعودی خواسته بود به "قبرستان بقیع" رسیدگی کرده، مذهب "تشییع" را به رسمیت شناخته و شیوه‌‌های آموزشی و درسی کنونی حاکم بر عربستان را تغییر داده یا لغو کند.

اما بازداشت مجدد شیخ نمر، به 23 آگوست 2008 میلادی بازمی‌‌گردد که در شهر "القطیف" به دست نیروهای امنیتی رژیم سعودی بازداشت شد. این بار اتهام شیخ برای بازداشت بنابر ادعای رژیم سعودی درخواست از شیعیان مناطق شرقی عربستان برای آماده‌شدن به منظور دفاع از خود و جامعه خویش بود که رژیم ادعا می‌‌کرد، این سخنان نمر به معنی تحریک شیعیان عربستانی برای جدایی از حکومت مرکزی بود.

رژیم سعودی از بیم قیام مردمی و خشم و غضب شیعیان مناطق شرقی عربستان شیخ نمر را 24 ساعت پس از بازداشت آزاد کرد.

این روحانی برجسته عربستانی یک بار دیگر در مارس 2009 میلادی در معرض بازداشت قرار گرفت.

 

دیدگاه‌های نمر در قبال آل‌سعود

شیخ نمر همواره در خطابه‌‌هایش رژیم سعودی را به اعمال "سیاست‌‌های تبعیض‌آمیز طایفه‌ای سازمان‌یافته و منظم به‌ویژه در مناطق شرقی عربستان و به‌خصوص در دو منطقه "الاحساء" و "القطیف" متهم می‌کرد که حدود یک قرن است، بر این مناطق حاکمیت دارد.

وی همواره و بارها تأکید داشته که از گفتن کلام حق، بیم و واهمه‌ای ندارد حتی اگر در این راه بازداشت شده، وارد زندان شود و تحت شدیدترین شکنجه‌ها و آزارها و اذیت ها تا سرحد شهادت قرار گیرد.

شیخ نمر توهین به کرامت شهروندان عربستانی به‌ویژه شهروندان شیعی عربستان که از دید رژیم سعودی شهروندان درجه دو این کشور به شمار می‌آیند و فاقد هرگونه حق و حقوق شهروندی هستند، رد و تأکید می‌کرد که از کرامت و حقوق شهروندان شیعی عربستانی حمایت خواهد کرد.

وی بارها در این ارتباط تأکید کرده بود که در خط اول رویارویی با ظلم و جور رژیم سعودی قرار می‌گیرد چون اعتقاد داشت بدون مبارزه و تلاش نمی‌‌توان به حقوق مورد نظر خود دست یافت و عدالتی در کشور برقرار نخواهد شد و شهروندان نمی‌توانند آزاد زندگی کنند.

شیخ نمر در این‌باره در سخنان خود با استناد به خطبه "جهاد" امیرالمؤمنین علی(ع) تأکید دارد که به عدالت جز از طریق جهاد دست نخواهیم یافت و حق جز با از خود گذشتگی و جهاد و شجاعت به دست نخواهد آمد.

وی در خطبه‌های نماز جمعه خود نیز بارها گفته است که شیعیان عربستان، دیگر در برابر توهین‌ها و تعدی‌ها و تجاوزات آل‌سعود سکوت نخواهند کرد و در این باره خطاب به آل‌سعود گفت که "ما ساکت نمی‌مانیم که هر آنچه بخواهید بر سر ما بیاورید؛ هر آنچه بخواهید انجام دهید و کرامت و شخصیت ما را که با ارزش ترین چیز در زندگی ماست، زیر پا بگذارید".

شیخ نمر همچنین از مطبوعات و رسانه‌های سعودی به دلیل وابستگی و تبعیت آنها از رژیم سعودی و تبدیل‌شدن آنها به بوق تبلیغاتی آل‌سعود به‌شدت انتقاد می‌کرد.

وی تصریح می‌کرد که مفتی‌های وهابی، ساخته و پرداخته آل‌سعود هستند. به گفته شیخ نمر، آل سعود به مفتی‌های وهابی پول می‌دهند تا با دامن‌زدن به اختلافات طایفه‌ای و مذهبی و ایجاد اختلاف بین شیعیان و اهل سنت، آنها را به خود مشغول کنند و با ایجاد تفرقه مذهبی و طایفه‌ای و قبیله‌ای به حاکمیت خود بر عربستان و غارت و چپاول ثروت‌های آن ادامه دهند.

شیخ نمر النمر در یکی از خطبه‌هایش به خاطر مواضع و دیدگاه‌های تندش در قبال رژیم سعودی گفت که "می‌دانم فردا برای بازداشت من به سراغم خواهید آمد. خوش می‌آیید! این منطق و راه و روش شماست: "بازداشت" و "شکنجه" و "کشتار"؛ ما از قتل و کشتار نمی‌هراسیم. ما از هیچ چیز نمی‌ترسیم."

 

وی در قبال سرکوبگری های رژیم سعودی و مخالفت این رژیم با برگزاری تظاهرات‌ مسالمت‌آمیز و تجمع‌های اعتراض‌آمیز تأکید می‌کرد که "همواره به دنبال راه‌های دیگری برای ادامه اعتراضات خود و احقاق حقوق‌مان خواهیم بود و تظاهرات، یکی از این راهکارهاست".

این روحانی عربستانی را باید از جمله دشمنان سرسخت "نایف بن عبدالعزیز" ولی‌عهد سابق رژیم سعودی برشمرد. شیخ نمر، همواره انتقادات شدیدی را به وی وارد می‌کرد.

وی در یکی از خطابه‌هایش شاهزاده نایف بن عبدالعزیز را به علت شدت خشونت و قساوت و ظلمش علیه مردم عربستان به طور اعم و شیعیان به طور اخص، طاغوت و ستمگری خواند که در قبرش شکنجه خواهد شد و آتش او را خواهد سوزاند و کرم‌ها او را خواهند خورد. او در همین خطبه تأکید کرد که از مرگ نایف خوشحال خواهد شد.

وی همواره در خطبه‌های نمازجمعه و خطابه هایش نه تنها از آل سعود انتقاد می‌کرد بلکه از منتقدان سرسخت برخی از رژیم‌های عربی حوزه خلیج فارس از جمله آل خلیفه بود.

مرحوم شیخ نمر، امروز توسط رژیم منحوس آل سعود به شهادت رسید.

 

www.hozehkh.com

 




      

حجت الاسلام مهدی فرمانیان، عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب و دبیر علمی دبیرخانه 
دفاع از تشیّع هیاهو ندارد 

جریان های افراطی شیعه خود را داعیه دار دفاع از معارف اهل‌بیت علیهم‌السلام می‌دانند و از این گلایه دارند که با پرداختن به و حدت و ترویج آن معارف شیعه به حاشیه می‌ رود. حجت الاسلام مهدی فرمانیان این تصور را باطل می‌داند و می‌گوید برای ترویج فرهنگ شیعه به وحدت نیاز داریم. او که دبیری علمی کنگره جریان‌های افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام را در کارنامه خود دارد می‌گوید باید در دو سطح با جریان تکفیر مبارزه کرد؛ یکی انعکاس واکنش علما و بزرگان نسبت به تکفیر و دیگری ترویج مبانی وحدت میان مردم.

شیعه انگلیسی - تشیع لندنی - کفر - استکبار - مبارزه - دشمن شیعه



کفر و تکفیر را چگونه معنا می‌کنید؟

یکی از بحث‏های بسیار مهمی که امروزه چه در میان شیعه و چه در میان اهل تسنن با خلط در آن باعث گرفتاری‌های بسیاری شده است، خلط مفهوم کفر است.گاهی مفهوم کفردر مقابل ایمان قرار می‌گیردو گاهی در مقابل اسلام،یعنی گاهی میگوییم فلان فرد کافر است!یعنی مسلمان نیست؛ و گاهی می‌گوییم فلان فرد کافر است به این معنا که مؤمن نیست؛ نه اینکه مسلمان نباشد، یعنی کفر نعمت کرده و باطناً کافر است.پس کفر هم در مقابل ایمان قرار می‌گردد هم در مقابل اسلام.

شاهد بنده بر این مدعا سیره عملیّه پیامبر اسلام (ص) است. ایشان با منافقین،که جزء کافران از این نوع بودند، به‌عنوان مسلمان برخورد می‏کردند. اگرچه که در دل هیچ ایمانی به پیامبر نداشتند، ولی پیامبر هیچ‌گاه با آن‌هابه‌عنوان کافری که از دایره مسلمانان خارج‌شده‌اندبرخورد نکرد. نمونه دیگر رفتار امیرالمؤمنین ( ع) با خوارج است، خوارج اگرچه از دین خارج شدند اما امام علی (ع) با آن‌هابه‌عنوان مسلمان برخورد کرد.

پس نتیجه اینکه کفر دو معنا دارد؛یکی کفر در مقابل ایمان، این لفظ را برای فردی که باطناً ایمانی به خدا ندارد بکار می‌برند، اما بااین‌وجود ظاهراً مسلمان محسوب می‏شود؛ ودومی کفر در مقابل اسلام؛ یعنی این فرد از اسلام خارج شده و دیگر مسلمان به او اطلاق نمی‏شود. متأسفانه امروز در جهان اسلام با خلط این دو نوع کفر وبار کردن احکام کفر در مقابل اسلام،بر احکام کفر در مقابل ایمان، باعث معضلاتی شده است.

این خلط مفهومی توسط کدام مذهب بیشتر روی می‌دهد؟ شیعیان یا اهل سنت؟ این تعبیر نادرست چه بازخوردهایی داشته است؟

متأسفانه این خلط معنا هم در مذهب شیعه و هم در مذهب اهل سنت رسوخ کرده. ولی آنچه باید موردتوجه باشد این است که شمار این افراد با این گرایشِ نادرست در هر دو مذهب بسیار کم است.به‌ویژه در میان شیعیان.شما وقتی به گفتار مشهور علمای امامیه در طول تاریخ رجوع می‌کنید، می‌بینید صراحتاً گفته‌اند اهل سنت مسلمان هستند. مثلاً امام خمینی (رض) در کتاب الطهاره ‏ذیل مسئله کافر صراحتاً بیان می‌کند که اهل تسنن و دیگر مذاهب اسلامی همه مسلمان هستند. همچنین آیت‏ الله سید محمدکاظم یزدی نویسنده کتاب عروة الوثقی می‏گوید تمام کسانی که مذهب اسلامی دارند مسلمان هستند.

واکنش مجتهدین شیعه در طول تاریخ برای مقابله بااین جریان چگونه بوده است؟

با توجه به وجود دو گرایش اخباری و اصولی در مذهب تشیع، واکنش مجتهدین به این جریان متفاوت بوده؛ به‌طوری‌که اخباریون تمایل بسیاری به این تندروی‌ها و جریان تکفیر داشته‌اند. در مقابل این گرایش، مجتهدین اصولی قرار دارند که نسبت به مسئله تکفیر بسیار حساس بوده و به‌شدت با تکفیر مخالف بودند. حتی اگر کسی از شیعیان به هر دلیلی مسلمانی را متهم به تکفیر می‏کرد با او به مقابله بر می‌خواستند؛ اما متأسفانه در دهه اخیر عده‏ ای پیداشده‌اند که با اهداف خاصی مباحثی را مطرح می‏کنند یا افعالی انجام می‏دهند که موجب تحریک احساسات می‏ شود و زمینه را به سمت درگیری مذهبی سوق می‌دهند. برخی‌هااسم این افراد را می‏ گذارند افراطی و تندرو که به‌واقع تندروی هم می‏کنند، برخی دیگر هم از جریان‌های تکفیری شیعه استفاده می‌کنند. به نظر من اگرچه این عنوان با مسامحه انتخاب شده، ولی این افراد شاید به‌ظاهر جزء جریان‌های تکفیری نباشند، اما مسلماً با رفتارهای خود باعث گسترش جریان‌های تکفیری شده ‏اند.

آیا می‌توان گفت جریان کنونی امتداد همان جریان اخباریگری است؟به نظر شما مهم‌ترین زمینه رشد این جریان در عصر حاضر چیست؟

نمی‏توانیم این جریان را ادامه‌دهنده جریان اخباری گری بدانیم. اگرچه در برخی اظهارات به اخباری‌ها شباهت دارند،اما در عمل برخلاف این گرایش رفتار می‌کنند. از طرف دیگر من احساس می‏کنم یکی از عوامل رشد این جریان قدرت‏ یابی شیعه است؛ یعنی با تشکیل حکومت اسلامی توسط امام خمینی (ره)، قدرت شیعه فزونی یافت. این جریان پنداشت که با تشکیل حکومت شیعی می‌تواند هر رفتاری را در سایه حکومت شیعی انجام دهد و آن را به‌پای حکومت بنویسد.

جالب این است که در همه شبکه‌های ماهواره‏ ای خود، علیه امام خمینی (رض) و مقام معظم رهبری ( حفظه الله )‌ حرف می ‏زنند و علیه نظام موضع می‌گیرند، درحالی‌که اگر این قدرت نظام شیعی وجود نداشت، جرئت نمی‌کردند این‌چنین عمل کنند. این جریان از قدرتی که برای شیعه فراهم‌شده، برای پیشبرد اهداف خود سوءاستفاده می‏کند.

آیا رشداین جریان‌ها فقط به دوران ما اختصاص دارد یا در اعصار گذشته هم نمونه‌هایی داشته است؟

تاریخ نشان داده که هرگاه شیعه قدرت یافته عده‏ ای از روی جهل یا غفلت می‌ پنداشتند که دیگر اوضاع امن است و خیلی راحت می ‏توانند هر اقدامی بکنند.مثلاً در دوره آل‌بویه، وقتی به جنگ‌هایی که بین شیعه و سنی صورت گرفته نگاه می‌کنیم، متوجه می‌شویم همه‏ اش تقصیر اهل سنت نبوده؛ بلکه در برخی مواقع تقصیر خود شیعیان بوده،گروهی تندرو حرفی می‏ زدند و یا کاری می ‏کردند که شعله‏ آتشی برافروخته می‏ شد و اهل تسنن تکفیری حمله می‏ کردند.

در دوره صفویه شعله این آتش افروخته‌تر است.در آن دوران برخی‌ها اجیر می‌شوندکه هر صبح و شام، در کوچه و بازار نسبت به خلفا بدگویی کنند. بدون شک این اقدامات باعث جریحه‏ دار شدن احساسات طرف مقابل می‌شود.در همین دوران است که امپراتوری عثمانی برای لشکرکشی و کشور گشایی ولا اقل برای تضعیف قدرت صفویه بهانه مناسبی به دستمی ‌آورد.

آیا اهداف دیگری هم از این کارها داشته‌اند؟

بله مسلماً قدرت‌های بزرگ همیشه برای یک مسئله چندین هدف را در نظر می‏ گیرند.مثلاًدر دوره صفویه وقتی اخباری ‏ها رشد می‏کنند همین جریان تکفیر، نه‌ تنها به ضربه زدن به سنی‏ ها بسنده نمی ‏کند؛ بلکه به تکفیر برخی شیعیان که دارای گرایش اصولی هستند می‌پردازند.به‌ طوری‌که در قزوین دودسته می ‏شوند؛ برخی طرفدار اخباری‌گری و برخی طرفدار اصول. حتی کار به آنجا می‌رسد که بین این دو گروه درگیری‌هایی پیش می‌آید. به‌طوری‌که در قزوین سی یا چهل نفر کشته شدند. منظورم این است که این تفکر آن‌قدر افراطی است که حتی به جان خود شیعیان هم می‌افتدآن‌ها را هم تکفیر می‌کند.

با توجه به تجربه‌های تاریخی ازاین‌دست، به نظر شما راه برون‌رفت از این آسیب‌ها چیست؟

من معتقدم راه برون‌ رفت از این مسائل حضور و ورود علمای شاخص ومطرح در مقابل این جریان تندرو چه در شیعه و چه در میان تسنن هست. مثلاً وقتی تکفیری‌ها در سوریه اعلام موجودیت کردند، متأسفانه تعدادی از علمای اهل سنت از آن‌ها حمایت کردند. حمایت کردن این تعداد باعث شد بسیاری از جوان‌ها جذب تکفیری‌ها بشوند. اکنون‌که تکفیری‌ها صاحب قدرت شدند و دارند ایجاد ناامنی می‌کنند و به پیکره اسلام ضربه می‌زنند، همان علمایی که فتوای جهاد در سوریه دادند احساس خطر کرده و جوان‌هارا از حمایت این جریان نهی می‌کنند؛ امادیگر این جوان‌ها به حرف آن‌هاگوش نمی‏دهند. چراکه جذب این جریان شده‌اند و حتی گاه به تکفیر همین علما هم می‌پردازند.مثلاً دکتر یوسف قزافی که حکم به جهاد و حمایت ازآن‌ها داده بود اکنون خود توسط این جریان، تکفیر می‌شود لذا حضور و نقش روشن گرایانه علما در این برهه‌ی زمان بسیار مهم و حیاتی است.

به‌طور مشخص نقش علمای شیعه برای مقابله با این جریان چیست؟

علما باید نقش روشن گرایانه داشته باشند وصراحتاً اعلام کنند که این جریان اگر هم شیعه هستند، شیعه ‏ای نیست که اهل‌بیت (علیهم‌السلام ) تأیید کرده باشند.لذا اگر علمای ما قرار است از تکفیری‌های سنی بیزاری بجویند باید افراطیون شیعی را هم طرد کنند. وقتی مقام معظم رهبری ( حفظه الله ) می ‏آیند به‌صورت کنایه می‏گویند تشیع انگلیسی، تشیع واقعی نیست و یا صراحتاً فتوا می‏دهند که توهین به مقدسات اهل سنت حرام است، مسلماً تأثیر مثبتی بر جامعه دارد. پس علمای دیگر هم باید ورود پیدا کنند و موضع‌گیری آشکار داشته باشند. مخصوصاً عالمانی که بر عموم جامعه مذهبی تأثیرگذارتر هستند و جوان‌های هیئتی به‌شدت تحت تأثیر آن‌ها هستند. به‌ هرحال باید به هر نحوی تفکر مقابله با این جریان را انتقال دهند. باید در سطح جهان اسلام کار فرهنگی صورت بگیرد.

چرا بر وسعت کار فرهنگی در سطح جهان اسلام تأکید دارید؟

دلیل این تأکید دو چیز است، یکی فعالیت‌های وسیع جریان تندروی وهابی یا جریان‌های تکفیری سلفی مثل داعش که اکنون از فضای رسانه به‌طور گسترده بهره برده و یک گفتمان ضد شیعی را در جهان اسلام ایجاد کرده است.

دلیل دیگر این‌که اگر بخواهیم تفکر و راهبرد وحدت را گسترش بدهیم باید به یک گفتمان تبدیلش کنیم؛ ویک گفتمان جز با فعالیت فرهنگی صورت نمی ‏گیرد. باید کاری کرد که در هر محفلی یا در هر مکانی مثل هیئات مذهبی، اگر مداح یا فردی حرفی بزند که موجب تحریک احساسات شود یا زمینه را برای ایجاد تنش فراهم کند، مردم خودشان از او انتقاد کنند و مانع ادامه آن شوند. اگر این گفتمان و بصیرت را ایجاد کردیم مطمئناً دیگر شاهد اتفاقات تأسف باری که اکنون در جهان اسلام می‌افتد، نخواهیم بود.

آیا واقعاًبزرگانِ این جریان نتیجه عمل خود را نمی‌بینند؟

در اینجا دو مسئله وجود دارد.یکی این است که عده‏ ای نمی ‏خواهند این علما به نتایج نادرست رفتار و گفتار خود پی ببرند. مثلاً بعضی از افرادی که با علمای همسوی این جریان ارتباط دارند، اگر در واکنش به رفتار یک فرد تقریبی اتفاقی برای یکی از شیعیان بیفتد در بوق و کرنا می‏کنند که چرا نشسته ‏اید، تقریبی‌ها دین را از بین بردند! مذهب را از بین بردند! در حالی‌که اگر رفتار یکی از این تندروها باعث قتل شیعه ‏ای در پاکستان بشود، کمتر بیان ‏کنند. برخوردی دوگانه در این زمینه ‌دارند.

مسئله دیگر اینکه متأسفانه جرئت پذیرش اشتباه خود را ندارند و به‌ اشتباه خود اقرار نمی‌کنند. فضای کنونی که در عراق و سوریه می‌بینید حرف تقریبی‌ها را اثبات می‌کند.بیست سال است وحدتی‌ها داد می‏ زدند که این اقدامات به ضرر شیعه است. حالا چه اتفاقی افتاده؟ شاهد به خاک و خون کشیده شدن شیعیان هستیم.

من به برخی از مسئولین چندین بار توصیه کردم که چه اشکالی دارد ماهانه جلساتی با برخی از این مراجع داشته باشید و مثلاً گزارشی از وضعیت انجمن حجتیه بدهید. این بهتر است از اینکه این مراجع اخبار را به‌صورت جسته ‌وگریخته از افرادی که اعتبار و اطمینان کافی ندارند، بگیرند.

برگردیم به بحث قبلی اینکه این جریان هدف خود را دفاع از مکتب تشیع می‌داند. مگرچه خللی در شیعه وجود دارد که این جریان احساس وظیفه کرده است؟

می‏ گویند از تشیع دفاع می‏ کنند. من سؤال می‌کنم از چه چیز تشیع دفاع می‏ کنند؟ از جان شیعیان دفاع می‏ کنند یا جان شیعیان را به مسلخ می‏ برند؟ اگر از مکتب اهل‌بیت (علیهم‌السلام ) دفاع می ‏کنند پس چرا دارند اهل سنت را از اهل‌بیت دور می‏ کنند؟ مواردی داشته‌ایم که به خود بنده گفته‌اند، این آقایان به بزرگان ما فحش می‏دهند، ما به چه کسی فحش بدهیم! این دفاع از تشیع است؟! اهل‌بیت ( علیهم‌السلام ) این‌گونه دفاع می‏کردند؟ شما بگویید این آقای الهیاری چقدر توانسته با فحش دادن به خلفا، سنی را شیعه کند یا اصلاً توانسته اعتقاد یک‌میلیون شیعه را راسخ‏ تر کند؟ یا فقط احساساتشان را از هر دو طرف تحریک کرده، از آن‌طرف ببینید جامعه ‏المصطفی در این سی سال چه کرده؟ چقدر توانسته تأثیرگذار باشد؟ دفاع از مکتب اهل‌بیت (علیهم‌السلام ) داد و بیداد ندارد،اهل‌بیت خودشان می‏ نشستند در خانه و بسیار آرام کارشان را انجام می‏ دادند بدون هیچ‌گونه هیاهویی.

آیا می‌توان گفت ریشه اینکه تفکر ناشی از برداشت گزینشی از دین است؟ یعنی یک بخش از دین رامی‌بینند درحالی‌که بسیاری از بخش‌های دین را نادیده می‌انگارند؟

درست است، ولی به نظر من این نگاه خیلی خوش‌بینانه است. متأسفانه یک فرع دین را بسیار پر رنگ کرده‌اند و فضایی ایجاد کرده‌اند که انگار این اصل دین است و اگر این نباشد انگار کل مذهب از بین رفته. این‌ها فقط هیاهو است. ولی این روش علمای شیعه در طول تاریخ نبوده، بزرگانی که از عقاید شیعه دفاع کردند هیچ‌گاه به مباحثی که موجب تحریک احساسات می‌شده ورود نداشتند. مثلاً نیامدند هفته برائت درست کنند، بلکه امامت و ولایت امام علی (ع) را اثبات می‌کردند، حب اهل‌بیت(علیهم السلام) و مرجعیت علمی ایشان را بیان می‌کردند. خب این جریان این را رها کرده و مسائلی را آن‌قدر بزرگ کرده‌اندکه از اصل مطلب فاصله گرفته‌اند و البته در فهم همین مسائل هم به‌اشتباه رفته‌اند. مثلاً آیا اهل‌بیت ( علیهم‌السلام ) این‌گونه تبری می‌کردند؟ روایت صحیح می‏ گوید، علی ابن جعفر عریضی از برادرش امام موسی کاظم پرسید که آیا می‌شود پشت سر اهل سنت نماز بخوانیم؟ امام می‏گوید برو این کار را انجام بده. چرا امام کاظم این‌طوری فرمود؟ برای اینکه این محبت می‏آورد.

 

www.hozehkh.com




      
   1   2      >


پیامهای عمومی ارسال شده

+ *پیام من به خواهران این است، اگر مى‏خواهند که سر پل صراط، زینب(سلام الله علیها) در کنار مادرش زهراى مرضیه(سلام الله علیها)، راه را بر آنان نگیرند، دست به دست هم داده و فرزندان و شوهران برادارن و عزیزانى را که توان رزم دارند، به سوى جبهه گسیل دارند، که ما قصد قدس داریم نه تنها کربلا.* فرازی از وصیت‌نامه شهید محمدرضا شبانى

+ *خواهرم، فاطمه‏ وار باشید.* فرازی از وصیت‌نامه شهید علی ‏اکبر دلیمى

+ *مرا کفن نکنید و با لباس خون آلود به خاک بسپارید با همان لباس به زیارت امام حسین (ع) که سالها آرزویش را مى کشیدم بروم البته لیاقت زیارت امام حسین را در دنیا نداشتم و امیدوارم با ریخته شدن خونم، هزاران منتظر که سالها انتظار قبر شش گوشه امام حسین (ع) را مى کشیدند، باز شود و با پیروزى مسلمین ملت بتوانند آزادانه به زیارت مولایشان شرف یاب شوند .* فرازی از وصیت‌نامه شهید ابراهیم صالحی

+ مادر! امید است که من با شهادتم بتوانم در آن دنیا، و به یارى فاطمه زهرا(س)، حق مادر خودم را ادا کنم. فرازی از وصیت‌نامه شهید هادى نیرومندزاده

+ *زن است که می تواند در پیمودن راه خدا، خود را به حضرت زهرا(س) برساند. و می تواند برعکس یعنى پشت به خدا کرده، خود را مانند زن امام حسن(ع) کند، که به قعر جهنم فرستاده شد.* +فرازی از وصیت‌نامه شهید محمدحسن قلى زاده

+ می دانم از دست دادن من شاید سنگین باشد، ولى غم از دست دادن حسین(ع) بر فاطمه (س) مگر سنگین نبود؟ +فرازی از وصیت‌نامه شهید عباس اسداللهى

+ مادر مهربانم! سلام من بر تو که بالاخره بر احساس مادرانه ‏ات پیروز شدى و فرزندت را روانه میدان نبرد با کفار کردى. و گفتى که تو را در راه خدا هدیه به انقلاب اسلامى می ‏کنم. من به وجود تو افتخار می ‏کنم، که تو مادرى از سلاله فاطمه زهرا(س) هستى. +فرازی از وصیت‌نامه شهید على فلکى

+ علی(ع) : از کفّاره گناهان بزرگ، یاری کردن مظلوم و شاد نمودن دل غمین است. وَ "قَالَ(علیه‏ لسلام) " مِنْ کَفَّارَاتِ الذُّنُوبِ الْعِظَامِ إِغَاثَةُ "الْمَلْهُوفِ " وَ "التَّنْفِیسُ " عَنِ "الْمَکْرُوبِ " نهج البلاغه – حکمت 24

+ همه روز روزه بودن،‌ همه شب نماز کردن همه ساله حج نمودن، سفر حجاز کردن شب جمعه‌ها نخفتن،‌ به خدای راز گفتن ز وجود بی نیازش، طلب نیاز کردن به خدا که هیچ کس را ، ثمر آنقدر نباشد که به روی ناامیدی در بسته باز کردن

+ بالاترین ارتفاع برای سقوط.. افتادن از چشمان مهدی فاطمه است..


[Designed By Ashoora.ir    مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ ]