دل نوشته ای برای بی بی       

      می گویندبنویسم دل نوشته ای؟!  

 

بی بی جان از دل نوشتن دل می خواهد، من که اهل دل نیستم . من کیم؟چه اهمیتی دارم؟چه محلی ازاعراب دارم؟مرابه چه کاردعوت می کنند؟از آرامگاهت دورم اما هر روز در این خانه ات به رویم باز است. در این کلبه قصری برای خود از یادت ساخته ام حضور یاد تو اینجاست اینجا.......

این خانه مرا می پرورد، این خانه ، خانه توست تو مرا دریاب...............

من بی دل ،من که ازهر گدایی فقیرترم ، من که به تودلبسته ودل شیفته ام. من که به لحظه لحظه مهرت وابسته ام ، من که در این سرا آشیانه ای برای خودساخته ام گرمای آن از نگاه توست .دستم بگیر که بی توسخت پریشانم تویی که با من این همه مهربانی ، با تو مأنوسم ، دلم چون رودی ست که به دریای مهر تو می ریزد .من نسبتی با تو دارم من از اهل مکتب توام مرادریاب..........

مهر و محبت رادر این خانه سراغ دارم. سرسپردگیم به تو فراموشم نخواهد شد.

بی بی جان این من ، و من هایی چون من ، را دریاب تا نمکت را که می خوریم خدایی ناکرده نمک دان نشکنیم . این دل ، دلی که مهر تو را در خود جای داده ، قلبی که با تو گره بسته ، عشقی را که در کوی تو خیمه زده ، خودت حفظ کن.

سپاسگزارم از اینکه در خانه ات همیشه به رویم باز  است . هر گاه بیایم بی واسطه می پذیری...........

خانم: م.اصغری