اگر امروز ردپایی از اندیشه تشیع در منطقه جهان اسلام و به ویژه ایران اسلامی وجود دارد، دلیل آن همین تدبیر امام کاظم (ع) در آن زمان بود تا این معارف اهل بیت (ع) زنده و پایدار بماند.

شهادت امام کاظم علیه السلام

بنا به نگرش اسلام، فرزندآوری فواید فراوانی دارد و داشتن فرزند و باقی گذاشتن نسلی صالح برای هر مسلمانی، یک امر مبارک و میمونی تلقی می‌شود. سزاوار نیست هیچ مسلمانی به اختیار خود بدون ذریه بماند. قرآن کریم از فرزند تعبیر به باقیات و صالحات به کار برده است: «مال و فرزند، زینت زندگی دنیا هستند و نیکی‌های ماندگار ثوابش نزد پرودگار تو بهتر و امید بخش‌تر است.»(کهف/ 46)


رسول خدا صلی الله علیه و آله توصیه‌های فراوانی درباره فرزندآوری دارند که باید از آن‌ها برای جلوگیری از تحدید نسل استفاده کرد. از منظر اسلام، فرزندآوری نه تنها برای والدین او مایه خیر و برکت است، بلکه در سطح کلان جامعه بشری نیز بسیار ارزشمند تلقی می‌شود.


در میان ائمه معصومین(علیهم السلام)، با توجه به شرایط زمانی امام موسی کاظم(علیه السلام) الگویی تمام عیار برای سیاست جمعیتی و فرزندآوری مسلمانان هستند.


پیشوای هفتم شیعه در خانواده مقدس و در هاله ای از قدس و تقوا به دنیا آمد. از پدر و مادری به وجود آمد که دارای ارحام مطّهر و اصلاب شامخه بوده‌اند. دوران حیات او مصادف است با آخرین نفسهائی که از دودمان اموی بیرون آمد در واقع بنی امیه در حال نزع روان بود.


طبیعی است که جامعه و عصر کودکی او، عصر بحران باشد زیرا از یک سو بنی امیه در حال جای خالی کردن است و از سوی دیگر بنی عباس درحال جان گرفتن و ریشه دار شدن؛ و در این کشمکش بود که بزرگ‌ترین واقعه تاریخ فقه اسلام جان گرفت و اتفاق افتاد.(1)


شیخ مفید درباره‌ی آن حضرت می‌گوید : «کانَ ابُوالحسن مُوسی (ع) اَعبَدَ اَهلِ زَمانِهِ و اَفقَهَهُم و أسخاهُم کفّاً و اکرَمَهُم نفساً» (2)


ابوالحسن موسی (علیه السلام) پرستنده‌ترین و سخی‌ترین و با شخصیت‌ترین اهل زمان خود بود.


و همچنین یعقوبی، موّرخ شهید درباره‌ی وی می‌نویسد :(3)


«و کانَ موسی بن جعفر (ع)» مِن اَشَدِّ النّاسِ عبادَهً، «عابدترین مردم زمان خود بوده است.»


امام کاظم (علیه السلام) دردوران امامت خود با چهارتن از زمامداران بنی عباس معاصر است که هرکدام بلای جان و آفت ایمان بودند و امام درباره هریک موضع ویژه ای داشت. آن چهار عبارت بودند از :


– پس از شهادت پدر، حدود 10 سال با منصور زندگی گذراند (حدود سال 158)


– مدت 10 سالی را هم با مهدی عباسی گذراند (حدود سال 169 هجری)


– حدود یکسال و 3 ماه را با هادی عباسی گذراند (حدود سال 170 هجری)


– حدود 15-14 سال را با هارون گذراند (حدود سالهای 185 هجری).(11)


امام موسی کاظم(ع) به دستور هارون الرشید با زهر مسموم شد و شهادت آن حضرت را جمعه هفتم صفر یا پنجم یا بیست و پنجم رجب سال 183 ق در 55 سالگی گفته اند.

اوضاع فرهنگی و اجتماعی امام کاظم (ع)
عصر امام از دید فرهنگی زمان ظهور و بروز مکتب‌ها و انحرافات فکری و عقیدتی در جامعه و عصر برخورد اندیشه در جامعه اسلامی است. مکاتب گوناگون وفلسفه های مختلفی فرصتی برای بروز و ظهور یافتند.


یکی از موارد فرهنگی آن زمان، پیدایش چندین فرقه فعال بود که در پایان قرن اول و اوایل قرن دوم هجری شکل گرفت.


خوارج، مرجئه، مهمیه و معتزله مهم‌ترین آن‌ها بودند. هر یک از اینان در زمینه ای خاص، عقایدی داشتند و به ترویج آن‌ها مشغول بودند. آنچه می‌توان گفت: این که حکومت اموی با هیچ یک از این گروه‌ها توافقی نداشت و عملاً در خراسان با مهمیه و مرجئه درگیر بود، چنانکه در نواحی دور دست جنوب ایران، مشغول نبردهای سخت با خوارج بود. معتزله نیز جز در مواردی محدود قدرت چندانی نیافتند. در این میان وضعیت شیعه نیز در برابر امویان و مذهب عثمانی ساخته آن‌ها روشن بود.


مردم به پیروی از فرمانروایان خود، به دنبال آئینی بودند که افرادی هم چون ابن شهاب زهری و پیش از آن عروة بن زبیر و پیش‌تر از وی ابوهریره و عمرة بن جندب انتشار می‌دادند. آن‌ها احساس می‌کردند که باید مردم را به وسیله «حدیث» فریب دهند. (4)


یکی از اقدامات امامان شیعه این بود که در مقابل این احادیث و به مضمونی دیگر «اهل حدیث» بایستند، به طوری که در موارد لازم تحریفات و جعلیّات را پاسخ داده و همچنین نادرستی برداشتهای عامیانه وظاهرانه آنان را در تفسیر برخی از آیات متشابه و احادیث نشان دهند.


امام کاظم (ع) خود شخصاً وارد بحث می‌شد و هم اصحاب را تشویق می‌کرد، تا نظرات اهل بیت را در میان مردم منتشر کنند. هشام بن حکم از قوی‌ترین اصحاب امام صادق و امام کاظم برای انتقال دیدگاههای اهل بیت به مخالفان بود.


افزون بر این، امام کاظم (ع) اصحابی را که قدرت بحث و جدل داشتند، تشویق می‌کرد تا با مخالفان به بحث بپردازند و عقاید کلامی شیعه را که گاه به صورت محرّف در دست بود بیان کنند.


این تلاش‌ها از سوی امامان شیعه و اصحاب آنان، با وجود همه محدودیت‌ها سبب شد تا عقاید اهل بیت (ع) بنیاد فکری شیعه را تشکیل داده و اسلام درست و به دور از تحریف، از طریق اهل بیت باقی بماند. (5)

سیره معنوی امام
امام را زین المجتهدین می‌نامیدند یعنی مایه زینت عبادتکاران و تلاشگران راه خدا و او الحق در خور این نام و لقب بود. با قرآن و دعا انس داشت و مایه افتخار رهروان شب و قاریان قرآن بود. شب زنده داران به این دلخوش داشتند که هم آوا و همنوائی دارند و درست در همان دم که خود در راز و نیاز با خدای خود بودند امام آن‌ها نیز با خدا در راز و نیاز است.


امام اسوه صلابت قرآنی داشت، درس مقاومت و پایداری را از محضر قرآن فراگرفته و هم آن پایداری را در راه حفظ قرآن به کار برده است. بخشی از ترس و وحشت دشمن از امام این بود که او را فردی قرآنی و تابع قرآن می‌شناختند و می‌دانستند او از کسانی است که هدف را الله قرار داده و در راه آن با استقامت و صلابت به پیش می‌رود.


خانواده و تربیت 
در مورد خانواده امام موسی کاظم (ع) باید بیان کنیم که امام را عائله ای سنگین بود. در بین امامان ما تنها اوست که فرزندانی متعدد و بسیار داشت که برخی عده آن را تا 37 نفر نوشته‌اند؛ و طبیعی است که اداره این عائله سنگین با چه دشوارهائی همراه است. او برای خانواده و فرزندان وقت گذاری می‌کرد، به تربیت صحیح آن‌ها عنایت داشت. نسبت به همسر و فرزندان مهربان بود.


فرزندان خودرا دور خود جمع می‌کرد. با آن‌ها سخن می‌گفت، بازی می‌کرد و موجبات رشد و نشاط آن‌ها را فراهم می‌آورد.


امامان ما زندگی ایده آل و متعادلی را می‌گذراندند و نشان می‌دادند که در موارد پیروزی یا شکست و در خوشبختی و بدبختی چه باید کرد و چگونه باید موضع گرفت و یا در وصول به اهداف زندگی چگونه باید به پیش رفت و به چه صورتی باید اقدام کرد.


آری، زندگی آن‌ها ملاک و میزان بود و سرو وضع آن‌ها وجه مقایسه خوبی بود برای شناخت حق و باطل، راه و رسم درست و نادرست. مردم از دیدن راه و روش آنها می‌توانستند دریابند مجری برنامه حق کیست و زمامدار باطل چه فردی است. (6)


راهبرد جمعیتی
امام هفتم (ع) پس از حوادث عاشورا و قیام کربلا و داستان ائمه بقیع(ع) که در دوران ائمه چهارم تا ششم رخ داد از مدینه خارج شده و به عراق مهاجرت کردند، البته ایشان در کاظمین تحت نظر دیکتاتور وقت قرار گرفتند؛ چون تا آن زمان نسل اسلام از معصومین (ع) عمدتا در حجاز بودند و عراق خالی از این نسل بود، اگرچه مرکز خلافت امیرالمومنین (ع) در کوفه بود اما اقتضای زمان ایشان منجر شد فرزندان و نوادگانشان به شهادت برسند که اوج این مهم در واقعه کربلا رخ داد.


پس از واقعه کربلا و در دوران ائمه پنجم و ششم شرایط به گونه ای بود که بیشتر بر علم و نهضت فکری تمرکز داشتند.


نهضت علمی که در زمان امام باقر(ع) و امام صادق(ع) ایجاد شد، موجب متمایل شدن علما و مردم از اقصی نقاط کشوهای اسلامی به سمت اندیشه های تشیع گرایش پیدا کرد و از سویی دیگر فرزندآوری شیعه، سبب کثرت جمعیت پیروان این مذهب و قوت گرفتن مطالبات سیاسی و نشر بیشتر معارف شیعی شده بود. بر همین اساس، از زمانی که هارون الرشید پی به این موضوع برد، در تلاش برآمد تا به بهانه ها و دلایل مختلف نسل شیعه را نابود کرده و از این رو کمر به قتل عام و کشتار آنها بست. از این رو به دلیل خفقان ایجاد شده در زمان امام موسی ابن جعفر (ع)، ایشان تصمیم یاد شده را راهبرد و مبنا قرار دادند و به شیعیان توصیه به فرزندآوری و ازدیاد نسل می کردند.


در زمان امام هفتم (ع) به دلیل تقیه شیعه در شرایط سخت آن روزگار و گرایش مردم به معاویه یا بنی عباس، نیاز بود نسل نوینی به وجود آید تا عراق را پوشش دهد، از این رو امام کاظم (ع) در شرایط مساعد عراق درپی این مهم برآمدند.


در حقیقت اگر امروز ردپایی از اندیشه تشیع در منطقه جهان اسلام و به ویژه ایران اسلامی وجود دارد، دلیل آن همین تدبیر امام کاظم (ع) در آن زمان بود تا این معارف اهل بیت (ع) زنده و پایدار بماند.
------------------------
پی نوشت:
1. «پیشوائی، مهدی، سیمای پیشوایان در آینه تاریخ، دارالعلم، قم، ص 113».
2. شیخ مفید، الارشاد، ص 231، ج 2.
3. یعقوبی، ج 2، ص 420.
4. جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (ع)، ص 412.
5. همان، ص 421-413.
6. قائمی، علی، همان، ص246-245.