تصمیمی در آستانه شقاوت 

با فرا رسیدن ماه محرم و ایام عزاداری حضرت سیدالشهداء و یاران با وفای ایشان، به بررسی اجمالی، پیرامون زندگی حضرت حر که به دلیل حق پذیر بودن و ارادت قلبی به اهل بیت علیهم السلام مورد شفاعت امام حسین علیه السلام قرار گرفت، پرداختیم.

 day of ashura-shia muslim-muharram-horr

 

آزادی و به تعبیر عربی حریت، آزادی از تعلقات و تعینات و رسیدن به مقام بندگی است. از نظر قرآن کسی آزاد است که از بند تعلق و تعین رهیده باشد.


امیرمومنان علی(ع) با تفسیر بندگی مومنان در برابر خدا تفسیر روشنی از مفهوم آزادی در قرآن بیان کرده است. ایشان می فرماید: إنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ رَغْبَةً فَتِلْکَ عِبادَةُ التُّجارِ، وَ إنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ رَهْبَةً فَتِلْکَ عِبادَةُ الْعَبْیدِ، وَ إنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ شُکْراً فَتِلْکَ عِبادَةٌ الْأحْرارِ، وَ هِیَ أفْضَلُ الْعِبادَةِ؛


همانا عدّه اى خداوند متعال را به جهت طمع و آرزوى بهشت عبادت مى کنند که آن یک معامله و تجارت خواهد بود و عدّه اى دیگر از روى ترس، خداوند را عبادت و ستایش مى کنند که همانند عبادت و اطاعت نوکر از ارباب باشد؛ و طائفه اى هم به عنوان شکر و سپاس، از روى معرفت، خداوند متعال را عبادت و ستایش مى نمایند؛ و این ، عبادت آزادگان است که بهترین عبادات مى باشد.( نهج البلاغه، حکمت 237)


پس از نظر مفهوم قرآنی، آزادی و حریت آن است که انسان از "هرچه رنگ تعلّق پذیرد" بلکه از این بالاتر، «ز هر چه رنگ تعیّن پذیرد»، آزاد شود و در بند و برده تعلقات و تعینات نباشد و تنها به خدا بپردازد و بندگی خدا نماید نه بندگی هواهای نفسانی، مال و ثروت و مقام و مانند آن ها. از این روست که خداوند متعال در تفسیری روشن از بندگی خدا و آزادی و آزادگی واقعی در آیه 50 سوره ذاریات می فرماید: فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ ؛ پس به سوی خدا فرار کنید و بگریزید؛ یعنی رهایی از هر چیزی و فرار و گریز از آن به سوی خدا عین آزادگی و رهایی و حریت است.


- امام صادق علیه السلام می فرمایند: خَمْسُ خِصَالٍ مَنْ لَمْ تَکُنْ فِیهِ خَصْلَةٌ مِنْهَا فَلَیْسَ فِیهِ کَثِیرُ مُسْتَمْتَعٍ أَوَّلُهَا الْوَفَاءُ وَ الثَّانِیَةُ التَّدْبِیرُ وَ الثَّالِثَةُ الْحَیَاءُ وَ الرَّابِعَةُ حُسْنُ الْخُلُقِ وَ الْخَامِسَةُ وَ هِیَ تَجْمَعُ هَذِهِ الْخِصَالَ الْحُرِّیَّةُ.


پنج خصلت است که در هر کس یکى از آنها نباشد خیر و بهره زیادى در او نیست: اول: وفادارى دوم: تدبیر سوم: حیا چهارم: خوش اخلاقى و پنجم: ـ که چهار خصلت دیگر را نیز در خود دارد ـ آزادگى. (خصال ص 284، ح 33)

حر بن یزید ریاحی 
«حر» پسر «یزید» فرزند «ناجیه» فرزند «قعنب» فرزند «عتاب بن هرمی» پسر «ریاح بن یربوع» است. از خاندان های معروف عراق و از رؤسای کوفیان بود.


نقل است که هنگام خروج از کوفه همواره صدایی را پشت سرش می شنید که می گفت: «ای حرّ! تو را به بهشت بشارت باد» او به پشت سر نگریست و کسی را ندید با خود گفت: «به خدا قسم، این بشارت نیست؛ چگونه بشارت باشد در حالی که من راهی جنگ با حسین(ع) هستم.» او پیوسته این خاطره را در ذهن داشت تا هنگامی که خدمت امام(ع) رسید و آن داستان را بازگو کرد. امام(ع) به او فرمودند: «تو به واقع به پاداش و نیکی راه یافته ای»


امام در یکی از خطابه‎های کوتاه خود اینگونه حر را آگاه کرد: آیا آزادمردی نیست که واگذارد این ریزه غذای داخل دهان را (ته مانده منافع دنیا را که شبیه به ریزه غذای داخل دهان است) برای اهل آن؟(3) شاید این سخن امام حسین علیه السلام بود که انقلاب و طوفان ظلمت براندازی را در افکار و اندیشه حر به پا ساخت.


بررسی رفتار حر
1. اینکه حرّ احترام بسیاری برای امام حسین و حضرت زهرا (ع) قائل است به طوری که حتی عتاب امام را پاسخ نمی گوید. نقل است که پس از آنکه حرّ راه امام(ع) را به بازگشت به مدینه سد کرد، امام حسین(ع) به حر فرمود: "مادرت به عزایت بنشیند! چه می خواهی؟ " حر گفت: " اگر جز شما هر یک از اعراب در این حال با من چنین سخنی می گفت پاسخش را می دادم! اما به خدا قسم که نمی توانم نام مادر شما را جز به نیکی ببرم."


2. حرّ در نمازش به امام(ع) اقتدا می کند یعنی امام را پیشوای معنوی خود می داند.زمانی که وقت نماز شده بود. امام(ع) از خیمه بیرون آمدند تا اقامه نماز کنند. از حرّ سوال می کنند: ای حُر می خواهی با یاران خویش نماز کنی؟ و حر پاسخ می گوید: نه! تو نماز کن و مانیز به تو اقتدا می کنیم.


3. حر از اینکه در سپاه خود ترور شخصیتی شود و او را خائن بنامند و یا اینکه جان و مال و ناموسش به خطر بیفتد باکی ندارد.


4. توبه حر: در روز عاشورا هنگامی که حر، فریاد امام را شنید که می‌فرمود: «اما من مغیث یغیثنا لوجه الله؟ اما من ذابّ یذبّ عن حرم رسول الله؟ ـ آیا فریادرسی هست که به خاطر خدا ما را یاری کند؟ آیا مدافعی هست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟» نزد عمر سعد رفت و گفت: «آیا واقعا می‌خواهی با این مرد بجنگی؟» عمر پاسخ داد : «آری» حر پرسید : «چرا پیشنهاد او را که می‌خواهد باز گردد نمی‌پذیری؟» عمر گفت : «اگر کار به دست من بود می‌پذیرفتم ولی عبیدالله به این امر راضی نمی‌شود»


اینجا بود که حر فهمید یزیدیان برای کشتن امام(ص) مصمم هستند. از این فکر لرزه بر اندامش افتاد. در یک سوی میدان، فرزند پیامبر(ص) و خاندان وحی را می‌دید و در سوی دیگر دشمنان رسول خدا را؛ در یک سوی میدان بنده‌ی صالح خداوند را می‌دید و در سوی دیگر خلیفه‌ی غاصبی را که علناً شراب می‌نوشید و محرمات را حلال و حلال خدا را حرام می‌کرد؛ در یک سوی میدان عشق و شهادت را می‌دید و در دیگر سوی آن پلیدی و خیانت؛ در یک سو سعادت می‌دید و در دیگر سو شقاوت…


حر تصمیم نهایی خود را گرفت و در حالی که فرمانده‌ی هزاران سوار بود به دنیا پشت پا زد.


حر به بهانه‌ی آب دادن به مرکب خود از لشکر یزید دور و به خیمه‌گاه حق نزدیک‌ شد.


«مهاجر بن اوس» که همراه حر بود از وی پرسید: «چه فکری در سر داری؟ آیا می‌خواهی به حسین حمله کنی؟» حر جوابی نداد و لرزه تمام اندام او را فرا گرفته بود. مهاجر گفت : «به خدا سوگند که تو را تا به حال در چنین حالتی ندیده‌ام. اگر از من نام دلیرترین اهل کوفه را می‌پرسیدند از تو نمی‌گذشتم». حر پاسخ داد : «والله خود را میان بهشت و دوزخ مخیر می‌بینم، و اگر مرا پاره پاره کنند یا بسوزانند چیزی را بر بهشت نمی‌گزینم». آنگاه اسب خویش را تازاند و به سوی کاروان امام(ع) شتافت.


حر، وقتی به امام(ع) رسید با ندامت دست بر سر گذاشت و گفت: «اللهم الیک أنبتُ فتب علیّ، فقد ارعبتُ قلوب اولیائک و أولاد بنت نبیّک ـ خداوندا به سوی تو بازگشتم پس توبه مرا بپذیر زیرا من بودم که هول و هراس در دل دوستان تو و فرزندان دختر رسول تو افکندم». سپس شرمگینانه به امام(ع) عرض کرد: «فدای تو شوم ای پسر رسول خدا! من بودم که راه بازگشت را بر تو بستم و عرصه را بر تو تنگ کردم چرا که هرگز فکر نمی‌کردم این مردم پیشنهاد تو را نپذیرند و کار را به اینجا بکشانند. به خدا سوگند که اگر می‌دانستم چنین می‌شود هرگز راه را بر تو نمی‌گرفتم. اینک پشیمانم و از کرده خویش نزد خداوند توبه می‌کنم. آیا من امکان توبه دارم؟»


امام علیه السلام فرمود: «آری. خداوند توبه تو را بپذیرد! از اسب فرود آی». حر عرض کرد : «چون من نخستین کسی بودم که به رویارویی تو آمدم می‌خواهم پیش از همه در مقابل تو کشته شوم، شاید که در روز حساب دستم در دست جدت قرار گیرد»


حر می تواند همان جا که امام توبه اش را پذیرفته میدان را خالی کند و به سوی دیار خود روانه شود اما این کار را نمی کند و می ایستد و آن قدر پافشاری می کند تا در این راه شهید شود و تا پای جان پای جبران اشتباهش می ایستد ونص صریح قرآن را برای جبران اشتباهش اجرا می کند.


قرآن کریم در سوره مبارکه بقره آیه 160 می فرماید: «إِلاَّ الَّذِینَ تَابُواْ وَأَصْلَحُواْ وَبَیَّنُواْ فَأُوْلَئِکَ أَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَأَنَا التَّوَّابُ الرَّحِیمُ»؛ مگر کسانى که توبه کردند و [خود را] اصلاح نمودند و [حقیقت را] آشکار کردند پس بر آنان خواهم بخشید و من توبه ‏پذیر مهربانم.


برخی نقل کرده اند که حر همچنان می جنگید و پیش می رفت تا اینکه شخصی به نام «ایوب بن مسرح» (یا مشرح)، تیری به اسب حر زده و آن را از پای در آورد، پس حر به ناچار از اسب پیاده شد و در حالی که رجز می خواند: ان تعقروا بی فانا ابن الحر / اشجع من ذی لبد هزبر. «اگر اسب مرا پى کنید پس من پسر آزاد مردى هستم، که دلاورتر از شیر شرزه ام.». حرّ به نبرد پرداخت او شجاعانه می جنگید تا اینکه چهل و چند نفر از دشمنان را به هلاکت رساند. در این هنگام لشکر پیاده نظام ابن سعد به یکباره بر او حمله ور شده و او را به شهادت رساندند. گفته شده که دو نفر در شهادت او شراکت داشتند یکى «ایوب بن مسرح» و دیگر مردى از سواران اهل کوفه.


برخی دیگر از منابع نقل کرده اند که حر بن یزید ریاحی و زهیر بن قین، پس از شهادت حبیب بن مظاهر در پیش از ظهر عاشورا، با هم به میدان رفتند و بر دشمنان حمله بردند. آن دو در جنگ یکدیگر را حمایت می کردند و هر گاه یکی از آنان در محاصره قرار می گرفت، دیگری به کمکش می شتافت آنان پیوسته می جنگیدند تا اینکه حر به شهادت رسید، زهیر نیز به اردوگاه برگشت. اصحاب امام(ع) با شتاب به سوی او شتافتند و او را در برابر خیمه ای که می جنگید قرار دادند، امام(ع) بر بالین او نشست و خون از چهره حر پاک کرد و این جملات را فرمود:« قَتلُهُ مِثلُ قَتلَه النَّبِیینَ و آل النَّبیین.»


«شهادت او چون شهادت انبیا و خاندان انبیاست » تو حر و آزاده ای همان گونه که مادرت بر تو نام نهاد، تو در دنیا و آخرت حر و آزاده ای.»


(بحارالانوار، مقتل مقرم ، نفس المهموم ،انوارنعمانیة ، مثیر الاحزان، الارشاد)

 

http://www.hozehkh.com